رسانه ملی یا بودجهخوار ملی؟ وقتی افقی شدن هم دستاورد میشود!
صداوسیما با دریافت ۲۴ هزار میلیارد تومان بودجه در سال ۱۴۰۳، مدعی شده است که پس از ۱۲ سال کاهش مخاطبان، این روند “افقی” شده است. این ادعا، نه تنها نشانهای از پیشرفت نیست، بلکه اعترافی تلخ به ناکارآمدی نهادی است که سالانه میلیاردها تومان از منابع ملی را صرف محتوایی میکند که جذابیتی برای عموم ندارد. عدم اعتماد عمومی، نبود نوآوری، و رقابت رسانههای دیجیتال، صداوسیما را به نهادی کماثر و فاقد خلاقیت تبدیل کرده است.
بازتاب– رئیس سازمان صداوسیما در اظهارنظری عجیب اعلام کرده که پس از ۱۲ سال کاهش مخاطبان، این روند اکنون “افقی” شده است. این اعتراف تلخ، نهتنها نشاندهنده بحران هویتی این سازمان عریض و طویل است، بلکه پرسشهای جدی درباره نحوه هزینهکرد ۲۴ هزار میلیارد تومان بودجه سال ۱۴۰۳ به همراه دارد. آیا تخصیص چنین منابعی به رسانهای که حتی مدیران آن نیز به بیتأثیر بودنش اذعان دارند، منطقی است؟
۲۴ هزار میلیارد تومان، رقم کوچکی نیست. با این بودجه میتوان صدها مدرسه ساخت، مشکلات حوزه بهداشت را کاهش داد، یا به توسعه زیرساختهای فناوری کشور پرداخت. اما این مبلغ هنگفت در اختیار نهادی قرار گرفته که محصولش برنامههایی است که حتی در میان مخاطبان سنتیاش هم جذابیت گذشته را ندارد.
این رقم در مقایسه با بودجه بسیاری از وزارتخانههای حیاتی کشور، بهویژه آموزشوپرورش و بهداشت، بیشتر است. اگر کارآیی صداوسیما در جذب مخاطب، ارتقای سطح آگاهی عمومی، و حفظ اعتبار ملی آن ثابت میشد، شاید این تخصیص قابلتوجیه بود. اما اکنون، عملکرد این سازمان چیزی جز مصرف بودجه برای تولید محتوای سفارشی و تکصدایی نیست.
بسیاری اعتقاد دارند، یکی از مهمترین عوامل کاهش مخاطبان صداوسیما، اعتماد ازدسترفته این رسانه است. سیاستهای رسانهای که بهجای انعکاس واقعیتهای جامعه، صرفاً به نمایش تصویری یکطرفه و شعاری از مسائل کشور پرداخته، به فرار مخاطبان انجامیده است.
در مقابل، رقبا در شبکههای اجتماعی، پلتفرمهای دیجیتال و رسانههای بینالمللی، نهتنها محتوای متنوعتر و جذابتری ارائه میدهند، بلکه با ایجاد فضایی باز و تعاملمحور، توانستهاند طیف گستردهای از مخاطبان ایرانی را جذب کنند.
در حال حاضر صداوسیما با بحران خلاقیت و نوآوری دستبهگریبان است که نمود آن را میتوان در برنامههای تکراری و غیرجذاب مشاهده کرد؛ برنامههایی که برای نسل جوان و حتی مخاطبان میانسال دیگر جذابیتی ندارند. بیتوجهی به نیازها و خواست مخاطبان و اصرار بر تولید غیرجذاب نیز فاصله مردم را با این رسانه افزایش داده است.
از سوی دیگر، کمبود شفافیت مالی در هزینهکرد بودجههای هنگفت، پرسشهای جدی درباره کارآمدی مدیریتی این سازمان ایجاد کرده است. این چالشها در کنار یکدیگر، توانایی صداوسیما در جذب مخاطب و حفظ جایگاه خود را بهشدت تضعیف کردهاند.
شیب افقی؛ نه پیشرفت، نه پسرفت؟
ادعای “افقی شدن” کاهش مخاطبان، بهنوعی تلاش برای پوشاندن شکستهای مکرر این رسانه است. توقف کاهش مخاطبان زمانی ارزشمند است که با افزایش کیفیت و گسترش مخاطبان همراه باشد. اما آنچه امروز مشاهده میشود، رکود است. این رکود نشان میدهد که صداوسیما نتوانسته با تغییرات جامعه و نیازهای جدید مخاطبان همگام شود.
با بودجه ۲۴ هزار میلیارد تومانی، امکان تولید برنامههای جذاب و تعاملی با حضور چهرههای مستقل و تأثیرگذار فراهم میشد که میتوانست تعامل مخاطبان را افزایش دهد. این مبلغ میتوانست در توسعه زیرساختهای دیجیتال سرمایهگذاری شود تا رسانه ملی توان رقابت با پلتفرمهای آنلاین را پیدا کند. همچنین، حمایت از تولیدات فرهنگی و هنری مستقل میتوانست نقش مهمی در بازگرداندن اعتماد عمومی ایفا کند. استفاده از تکنیکهای نوین رسانهای نیز فرصت مناسبی برای جذب نسل جوان و همگامسازی با نیازهای روز فراهم میکرد.
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در شرایطی قرار دارد که یا باید به بازسازی کامل ساختار و سیاستهای خود بپردازد یا سرنوشتی مشابه بسیاری از رسانههای دولتی دیگردر سراسر دنیا، یعنی حذف از میدان رقابت را تجربه کند. به گفته کارشناسان، اعتمادسازی، بازنگری در سیاستهای محتوایی و شفافیت مالی سه ضرورت اساسی برای بازگرداندن این رسانه به جایگاه پیشین خود به شمار میروند.
در صورت عدم تحقق این تغییرات، میلیاردها تومان از منابع کشور همچنان صرف تولید محتوای بیاثر خواهد شد که نتیجهای جز فرسایش سرمایههای ملی و فرهنگی ندارد. تحلیلگران هشدار میدهند که عدم اصلاحات جدی در صداوسیما، ممکن است این سازمان را به نهادی بی اثر در عرصه رسانهای تبدیل کند.