«دولت پنهان» چگونه دولت روحاني را نشانه رفته است؟
رفتارشناسی تندروها پس از خروج آمریکا از برجام نشاندهنده این است که شکست احتمالی برجام یک فتحالفتوح برای تندروها بوده است.
برجامی که با تصمیم کلی نظام اتفاق افتاد و همه نهادهای اصلی نظام در آن دخیل بودند. با این وجود پس از خروج آمریکا از برجام موج شادی منفی از سوی تندروها در کشور شکل گرفته که بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد مبتنی بر کینه و غرضورزی سیاسی است.
بدون شک اگر برجام برخلاف منافع ملی بود هیچگاه تصمیمگیران جامعه با آن موافقت نمیکردند و در نتیجه خوشحالی تندروها از شکست برجام نشاندهنده این است که این گروهها بیش از آنکه بهدنبال تحقق منافع ملی باشند به فکر منافع گروهی و حزبی خود هستند.
به همین دلیل و برای تحلیل رفتارشناسی تندروها پس از خروج آمریکا از برجام «آرمان» با حجتالاسلام هادی غفاری گفتوگو کرده که در ادامه متن آن را از نظر میگذرانید.
تحلیل شما از رفتار ناسی تندروها پس از خروج آمریکا از برجام چیست؟ آیا تندروها در واقع منتظر چنین اتفاقی بودند تا دستاوردهای دولت حسن روحانی را تخطئه کنند؟
در ادبیات فارسی ضربالمثلی وجود دارد با این مضمون که: «نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است». این ضربالمثل به خوبی رفتار امروز تندروها را تبیین میکند. بهنظر میرسد جریان اصولگرایی که شامل راست سنتی و مدرن میشود هر اندیشهای که بیانگر اصلاح و رشد و تعالی جامعه باشد را تقبیح و سرزنش میکند.
بهعنوان مثال اگر امروز اصلاحطلبان عنوان کنند دو دوتا چهارتا میشود، اصولگرایان عنوان میکنند که چهارتا نمیشود ، بلکه پنجتا میشود. نکته قابل تأمل در این زمینه این است که اگر حرف اصولگرایان درست از آب دربیاید گوش فلک را کر میکنند و عنوان میکنند که ما از ابتدا میدانستیم که حرکت شما در نهایت به بنبست میرسد. این در حالی است که تحولات اجتماعی و سیاسی همواره حالت سیال و متغیر دارد و همیشه به آن شکل که ما انتظار داریم پیش نمیرود.
نکته دیگر اینکه مخالفان برجام یا میخواهند خود را فریب بدهند، یا میخواهند مردم را فریب بدهند یا اینکه بهدنبال تطهیر خود هستند. این عده با گرفتن قیافه حق به جانب و شبه انقلابی تلاش میکنند واقعیتهای جامعه را به شکل دیگری در نظر افکار عمومی جلوه بدهند. این در حالی است که اگر برجام نبود ما حتی نمیتوانستیم یک بشکه نفت بفروشیم و وضعیت اقتصادی جامعه روزبهروز بدتر میشد.
برخی گمان میکنند جبهه استکبار با ما شوخی دارد. این در حالی این که جبهه استکبار که از اسمش مشخص است دارای قدرت، ثروت و نفوذ در بین کشورهای مختلف است و به شیوههای مختلف تلاش میکند ما را تحت فشار قرار بدهد. تندروها همواره عنوان میکنند ما حاضر هستیم هر فشاری را تحمل کنیم. با این وجود در شرایط کنونی جامعه ایران امکان تحمل هر فشاری را ندارد. یک ضربالمثل افغانستانی که برخی آن را بهعنوان شوخی نیز مطرح میکند عنوان میکند: «ما زیر بار زور نمیرویم مگر اینکه زور خیلی پرزور باشد».
بهصورت طبیعی انسان باید در مقابل زور مقاومت کند؛ با این وجود گاهی مقاومت در مقابل زور عقلایی و منطقی نیست و نتیجه عکس بههمراه دارد. پیامبر اسلام نیز هنگامی که مشاهده کرد زور مشرکین زیاد است و ایستادگی در مقابل آنها سبب کشته شدن تعداد زیادی از مسلمانان میشود تن به صلح داد و «صلح حدیبیه» را پذیرفت. نکته قابل تامل اینکه پذیرش صلح توسط پیامبر اسلام در نهایت زمینه پیروزی مسلمانان علیه مشرکین را فراهم کرد و یک سال بعد مسلمانان موفق شدند مشرکین را شکست بدهند. امروز نیز ما حرکتی به نام برجام را آغاز کردهایم. این در حالی است که مقام معظم رهبری از ابتدا تا به امروز بر کوچکترین مسائل برجام نظارت داشته است و هرکسی که عنوان کند چنین اتفاقی رخ نداده خلاف واقع سخن گفته است. از سوی دیگر «دولت در سایه» یا «دولت پنهان» نیز همه حرکتهای دولت آقای روحانی را رصد میکند.
آیا تندروها تلاش میکنند با حمله به برجام، مهمترین دستاورد دولت حسن روحانی را زیر سوال ببرند تا برگ برنده در انتخابات آینده در اختیار آنها قرار داشته باشد؟
در مرحله نخست ما باید به وضعیت کشور قبل از برجام نگاه کنیم و اینکه اگر برجام محقق نمیشد چه اتفاقی در کشور رخ میداد. در گذشته سیاستهای تندروها در کشور و همچنین در عرصه بینالمللی به شکلی بود که همه دشمنان را در مقابل ایران متحد کرده بودند و جبهه استکبار بهصورت متحد و یکپارچه علیه ایران موضعگیری میکرد. در چنین شرایطی بود که دولت حسن روحانی با یک سیاست منطقی و مبتنی بر عقلانیت تلاش کرد با توافق برجام تحریمهای بینالمللی را نسبت به ایران از بین ببرد و زمینه تبادل اقتصادی ایران با کشورهای مختلف جهانی را فراهم کند. شاید به تعبیر برخی از افراد برجام «نیمبند» بود، اما همین «نیمبند» کشور را از سختیهای زیادی دور کرد و به تعبیری نجات داد. بدون شک در صورت عدم تحقق برجام تندروها تا آنجا که امکان دارد دولت حسن روحانی و در کنار آنها اصلاحطلبان را تحت فشار قرار خواهند داد.
«دولت پنهان» که شما از آن نام بردید بهدنبال تحول در مدیریت کشور پس از دولت حسن روحانی است یا اینکه اهداف دیگری را دنبال میکند؟ چرا این«دولت پنهان» در طول دولت حسن روحانی فعالیتهای خود را افزایش داده است؟
«دولت پنهان» بهدنبال تحول در مدیریت کشور نیست، بلکه بهدنبال حکومت کردن و اقتدارگرایی است. این دولت فیالنفسه بهدنبال قدرت است و به چیزی به جز این فکر نمیکند. رشد و تعالی جامعه هیچ جایگاهی در اندیشه دولت پنهان ندارد. منطق دولت پنهان نیز این است که «چرا او آری و من نه» و به بیان دیگر اگر قدرت در اختیار این افراد باشد هر اقدامی مباح است، اما اگر قدرت در اختیار دیگران باشد حتی اگر خیرترین اقدامات نیز صورت بگیرد، دارای اشکال است و باید از آن انتقاد کرد.
چرا دولت آقای روحانی خیلی زود و در حالی که تنها چند ماه از انتخابات ریاستجمهوری میگذشت با چالشهای بزرگی مواجه شد؟
بهنظر من دو اتفاق مهم نا آرامیهای سال96 و خروج آمریکا از برجام از جنبههای مختلف به هم ارتباط دارند. در اتفاقات دیماه 96 عدهای با هدف تخریب دولت معترضان را به حضور در خیابانها ترغیب میکردند. با این وجود خیلی زود کنترل جمعیت از دست این افراد خارج شد و اعتراضات جنبههای دیگری پیدا کرد. شاید کسانی که معترضان را به حضور در خیابانها دعوت میکردند فکر نمیکردند این اعتراضات شکل اغتشاش و آشوب به خود بگیرد و نظام سیاسی را مخاطب خود قرار دهد. این افراد خطاب به اصلاحطلبان عنوان میکردند کار شما دیگر تمام شده است. این گروه میخواستند دولت را سرنگون کنند. با این وجود خیلی زود متوجه شدند که با ادامه این رویکرد اتفاقهای دیگری خواهد افتاد و موضوع دیگر ساقط شدن دولت نیست. در نتیجه در نیمههای راه به این نتیجه رسیدند که به هر شکل ممکن باید اعتراضات را کنترل کنند و اجازه ندهند ابعاد بیشتری به خود بگیرد. از سوی دیگر اگر این اتفاقات را در کنار افزایش نرخ ارز در ابتدای سال جاری و همچنین خروج آمریکا از برجام قرار بدهیم به این نتیجه میرسیم که وضعیت برای دولت آقای روحانی سختتر از گذشته شده و کار دولت در آینده بسیار دشوار است.
در چنین شرایطی دولت حسن روحانی باید چه تدبیری در پیش بگیرد؟ رویکرد اصلاحطلبان نسبت به دولت باید چگونه باشد؟
امروز شرایط نسبت به گذشته سختتر شده و به همین دلیل اصلاحطلبان باید با جدیت بیشتری اهداف اصلاحطلبی را دنبال کنند. امروز نسل جدید جریان اصلاحطلبی نیازمند آموزههای جدید و مدرن برای مرتفع کردن دغدغههای فکری و سیاسی خود است. از سوی دیگر حضور اصلاحطلبان در عرصه قدرت یک ضرورت است تا این جریان بتواند اهداف مهم و کلیدی خود را دنبال کند. با این وجود امروز برخی از «آشتی ملی» و «گفتوگوی ملی» سخن میگویند که بهنظر من رویکرد صحیح و منطقی نیست. در گذشته هنگامی که دو نفر با هم دعوا میکردند نفر سوم به ماجرا ورود میکرد و میگفت که برای خاتمه دعوا صلوات بفرستید. بهنظر من طرح مساله آشتی ملی نیز مانند فرستادن این گونه صلوات است. این در حالی است که با این گونه اتفاقات اختلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان حل نمیشود.
دو جریان مهم سیاسی کشور باید بر سر اصول و مبانی حضور در قدرت و همچنین رویکردهای مثبت و سازنده به یک توافق نسبی برسند و برای دیگری نیز سهمی در قدرت قائل باشند. نباید وضعیت به شکلی باشد که یک جریان از همه امکانات و ابزارها برای رسیدن به اهداف خود بهره ببرد و در مقابل جریان رقیب هیچ امکانات و ابزاری در اختیارش نباشد. در شرایط کنونی بحث بر سر اندیشه و تفکر است. به همین دلیل همه ما باید اندیشهای که بحق است و به سود کشور است را بپذیریم و دست از اندیشهای که ناحق است و به ضرر کشور است برداریم. اندیشه هم نخود و لوبیا نیست که کسی عنوان کند درهم است و همه باید از آن استفاده کنند.
اندیشه باید دارای اصالت باشد و در جامعه کاربرد داشته باشد. در نتیجه من بهعنوان یک اصلاحطلب ریشهدار و قدیمی که سابقه زیادی در انقلاب اسلامی داشتهام به اصلاحطلبان توصیه میکنم که با جدیت به اهداف اصلاحطلبی خود وفادار بمانند و تلاش کنند گفتمان اصلاحطلبی را تئوریزه کنند و در اختیار نسل جدید قرار بدهند. گفتمان اصلاحطلبی یک گفتمان پویا و سازنده است و با این گفتمان میتوان بسیاری از مشکلات کشور را حل کرد. از سوی دیگر به مدیران اجرایی توصیه میکنم با نگاه اصلاحطلبی به مشکلات کشور نگاه کنند و مدیرانی را در زیرمجموعه خود به کار بگیرند که بهدنبال اصلاح جامعه و حل مشکلات مردم باشند. در همه کشورهای جهان هنگامی که یک جریان سیاسی قدرت را به دست میگیرد تلاش میکند از همفکران خود برای مدیریت جامعه استفاده کند. بهعنوان مثال در ایالات متحده آمریکا هنگامی که دموکراتها قدرت را در اختیار داشتهاند از مدیران هم حزبی خود برای مدیریت جامعه استفاده کردند و این وضعیت درباره جمهوریخواهان نیز وجود داشته است.
اصلاحطلبان تا کجا برای آقای روحانی هزینه خواهند کرد؟ آیا صبر اصلاحطلبان در مقابل برخی رویکردهای محافظهکارانه آقای روحانی که سبب از بین رفتن بخشی از اعتماد بدنه اجتماعی جریان اصلاحات شده اندازهای دارد؟ بهنظر شما در سالهای باقی مانده از دولت اصلاحطلبان در چه زمینههایی از دولت حمایت و در کجاها از دولت فاصله خواهند گرفت؟
پس از انتخابات ریاستجمهوری سال96 بین دولت آقای روحانی و جریان اصلاحات فاصله ایجاد شد. شاید یکی از دلایل دشوارتر شدن کار دولت نیز همین مساله بوده است. با این وجود در شرایط کنونی کشور در وضعیت خطیری قرار گرفته وبه همین دلیل باید تلاش کرد فاصله اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی کمتر از گذشته شود، البته این تمایل باید دوطرفه باشد که بهنظر میرسد این تمایل در بین هر دو طرف به وجود آمده است. آقای روحانی خاستگاه اصلاحطلبی ندارند و بلکه یک اصولگرایی معتدل و میانهرو بودهاند. اصلاحطلبان نیز بهدلیل نظارت استصوابی موفق نشدند با کاندیدای اصلی خود وارد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری شوند. در نتیجه تصمیم گرفتند از ایشان حمایت کنند که دارای روحیه معتدلی است و بهدنبال مدیریت عقلایی در کشور است. هدف اصلی اصلاحطلبان نیز این بود که مدیریت کشور به دست جریان اقتدارگرا و رادیکال نیفتند که در نهایت نیز موفق شدند.