در قسمت هشتم سریال ممنوعه چه اتفاقی می افتد؟
در تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم میتوان گفت که به نظر میرسد که ریتم سریال تازه به دست مخاطب میرسد و میتوان گفت که داستان به نوعی روی غلتک افتاده است. قسمت هشتم شروعی متفاوت دارد. این شروع در پایان قسمت قبلی یعنی قسمت هفتم سریال آغاز شده و در این قسمت ادامه مییابد. در ادامه با نگاهی دقیق تر و تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم با نت نوشت همراه باشید.
تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم
در تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم باید گفت که قسمت هفتم و هشتم به نوعی متفاوت از قسمت های پیشین پایان مییابد و آغاز میشوند. به عبارتی میتوان گفت که گره ای در پایان قسمت هفتم اتفاق میافتد که در قسمت هشتم این گره کمی کورتر میشود و در عین حال مخاطب را از اتفاقی مهم آگاه میسازد. این اتفاق دوستی پروانه و رها است.
در واقع گرهی اصلی یکی از مثلث های عشقی (خسرو، رها و پروانه) تازه مشخص و هویدا میشود. اما با دیالوگ های مبهم و دوپهلوی میان رها و پروانه و همچنین آمدن خسرو پشت در خانهی پروانه این گره بیش از پیش کور میشود. حال باید دید که در ادامهی داستان این گره افکنی تا به کجا ادامه مییابد و به آن پرداخته میشود. اما با توجه به آنچه که در قسمت بعدی سریال قرار است ببینیم به نظر میرسد که این گره قرار است کمی شل تر شود و همین موضوع میتواند مخاطب را بیش از پیش جلب سریال و این رابطهی مثلثی شکل کند. نکتهی دیگری که در تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم باید مطرح شود، هیجانی است که به گونه ای ناگهانی به درون سریال تزریق شده است.
این اتفاق را میتوان اتفاقی میمون برای سریال ممنوعه دانست زیرا تا پیش از قسمت هفتم ریتم سریال به شدت افت کرده بود و این اتفاق میتوانست منجر به از دست دادن مخاطبان سریال شود. این هیجان با دوستی پروانه و رها، پیچیده تر شدن روابط بین سامی و دوستان جوانش که البته همچنان در حاشیه و کمرنگ است، درگیری سامی و دانیال و رویارویی پدر سامی(تجنگی) و برکه اتفاق میافتد.
در تحلیل سریال ممنوعه قسمت هشتم میتوان گفت که شاید این قسمت یکی از کلیدی ترین قسمت های سریال بوده و خواهد بود. این اهمیت به دلیل مطرح شدن اتفاقات بزرگ و در واقع زمینه سازی اتفاقات کلیدی و مهم سریال است. دیالوگ ها در قسمت هشتم ممنوعه دارای اطلاعاتی است که تا پیش از این مخاطب از آن ها بی اطلاع بوده و یا اطلاعاتی جسته و گریخته از آن ها داشته است. این دیالوگ ها، برای مثال دیالوگ چند دقیقه ای میان سامی و تجنگی مسئله ای را مطرح میکند که میتواند بسیار تعیین کننده باشد.
این مسئله رابطهی پدر و پسری تجنگی و سامی است. در میان دیالوگ ها سامی از پدرش میپرسد که آیا اگر او پسر واقعی اش بود نیز تجنگی همین رفتار را با او داشت؟ این تنها یک سوال است اما میتواند مسبب ابهام زدایی بسیاری از مسائل و همچنین ابهام زایی بسیاری از ماجراها شود. مسئلهی مهم دیگری که در این قسمت سریال ممنوعه اتفاق افتاد، تصمیمی است که ترانه و دانیال دربارهی سامی و برکه میگیرند. آن دو با نقطهی اشتراکی که کینه به سامی و حسادت به برکه است با یکدیگر متحد شده اند و ترانه سعی دارد دانیال را به قتل برکه ترغیب کند. در آخر میتوانیم گفت که در قسمت هشتم سریال ممنوعه تکه های پازل تا حد زیادی مشخص شده اند و حال باید منتظر ماند و دید که این تکه ها به چه صورت کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت.