درباره آنها که فریاد می زنند «استخر فرح در انتظارت » ؛ «رفقا» دست از سر متوفی بردارید
این بار شرایط فرق می کند ؛یک طیف که معلوم نیست از سر آگاهی این کار را می کند یا غفلت و کم خردی اصرار دارد این وصله ناجور که ضد انقلاب آن را مهیا کرده است به خود بچسباند.
مصطفی صادقی: خدا رحمت کند آقای هاشمی رفسنجانی را. او دیگر در میان ما نیست اما همچنان موضوعی است که موافقان و مخالفانش را به بحث در مورد خود مشغول کرده است.او سال ها مورد انتقاد جریان چپ در جمهوری اسلامی بود و حالا هم سال هاست که آن جناح دیگر منتقد اصلی اوست.
وقتی خبر آمد که آقای هاشمی دچار عارضه شده اند و او را به بیمارستان منتقل کرده اند زمان زیاد ی نکشید که خبر رحلت هم آمد . دقیقا از همان لحظه بود که حرف و حدیث ها شروع شد ؛ بیشتر هم از جانب ضد انقلاب و اپوزیسیون. همان ها که همیشه دشمن هاشمی و جمهوری اسلامی بودند به یکباره به خونخواهی ! برخاستند و قس علی هذا…
این اما پایان ماجرا نبود .اگرچه آن جماعت معاند آب در هاون می کوبیدند و حنایشان این بار نیز پیش ملت رنگی نیافت اما برخی بی خردها در کشور آنچنان شتابان به یاری آنان می روند که …
اجازه بدهید یک بار دقیق ماجرا را مرور کنیم :
آقای هاشمی در آخرین روز حیات خود چند دیدار در مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام می دهند . بعد از پایان روز کاری طبق برنامه زمان بندی شده به محل استخر می رود. آنجا در آب دچار عارضه ای می شوند و تلاش پزشکان برای بازگشت ایشان بی نتیجه می ماند.
دقیقا از همان زمان فوت جریان ضد انقلاب این شایعه را به راه انداخت که او به قتل رسیده و سناریوهای متعددی هم برای این ماجرا ساخت. آن ها البته مخالفان آیت الله را هدف قرار گرفته و این اتهام را متوجه آنها ساخته بودند. معلوم بود که کسی حرف آنها را باور نمی کند . مگر در مورد سایر شخصیت های انقلابی که از ابتدای انقلاب تا امروز به رحمت خدا رفته اند از این حرف ها نگفته بودند؟ مگر اتهام دست داشتن افراد انقلابی را در شهادت و رحلت بزرگوارانی چون حاج احمد خمینی و شهید بهشتی و آیت الله طالقانی و … مطرح نمی کردند ؟ این شایعات چه تاثیری در میان مردم فهیم ایران داشت؟ آقای هاشمی هم یکی از این افراد ؛ حالا در مورد او هم همین ها را می گویند.
اما نه این بار شرایط فرق می کند ؛یک طیف که معلوم نیست از سر آگاهی این کار را می کند یا غفلت و کم خردی اصرار دارد این وصله ناجور که ضد انقلاب آن را مهیا کرده است به خود بچسباند. ماجرای آن تابلوی کذایی در تجمع فیضیه یک طرف و پیگیری مصرانه همان دست نوشته در کلام و بیان بعد از تجمع هم یک طرف دیگر.
سوال نگارنده این است که اگر بنا بر نقد شیخ حسن روحانی و دولت اوست این چه دستاویزی است که برخی رفقا در طیفی خاص انتخاب کرده اند . آیا به واقع نمی توان حسن روحانی را به شکل دیگری نقد کرد ؟
حتما برای نقد باید آنچه را ضد انقلاب بالا آورده است دوباره بلعید؟ مثلا نمی توان به صورت کارشناسی حرف زد ، مقاله نوشت سخنرانی کرد و حتی شعار داد؟ آیا واقعا در میان رفقای ما تا این حد کارشناس و کاربلد حوزه های مختلف کم است که باید با فحاشی و تهدید نقد کنیم . آن هم این چنین شکلی از نقد که چنین اتهامی را متوجه انقلاب می سازد ؟
نگارنده هیچ قرابتی نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ خویشاوندی با اکبر هاشمی رفسنجانی ندارد اما در یک مساله با همه دوستداران نظام و همین رفقایی که چنین راه غلطی را می روند مشترک است و آن احساس قرابت با انقلاب اسلامی است.
همه ما چه اصلاح طلب و چه اصولگرا به حسن روحانی نقدهایی داریم هر کدام از زویه دید و باور خودمان ، هر کس دیگر هم بود همین نسبت میان ما و رییس جمهور مستقر برقرار بود. مگر در زمان سیدمحمد خاتمی غیر از راستگرایان ، همین جریان چپ در موارد متعددی منتقد او نبود؟ یا مگر در زمان محمود احمدی نژاد غیر از اصلاح طلبان ، همین رفقای منتقد آقای هاشمی و روحانی معترض برخی کارهای احمدی نژاد نبودند؟
هدف این وجیزه حتما زیر سوال بردن نقد و نقادی رییس جمهور مستقر نیست که صد البته باید حسن روحانی را نقد کرد و او هم به هیچ وجه حق دارد از نقد و نقادی برنجد . مساله اساسی بر سر نحوه نقد است.
اصلا چرا اینقدر مضوع را سخت و پیچیده می کنیم؟ چه راهی بهتر از اینکه ما رهبر معظم انقلاب را الگوی زیست سیاسی خود کنیم. مداقه کنیم که حضرت ایشان چگونه با حسن روحانی و دولتش مواجه شده اند.ایشان هر جا لازم بوده که دولت و رییس جمهور را نقد کنند بسیار کارشناسی و با نگاه کاملا مسلط و علمی که حتما ماحصل مطالعه دقیق در امور و کسب اطلاعات دقیق است این کار را انجام داده و تذکرات راهگشایی به دولت داده اند . هر جا هم که لازم بوده در کنار این نقدها به حمایت قاطعانه از دولت پرداخته اند. چرا ما اینگونه نباشیم؟ چرا ما وقتی می خواهیم روحانی را نقد کنیم اینگونه عمل نمی کنیم؟ چرا آنجایی که برای نظام و انقلاب لازم است و هنگامه حمایت فرا می رسد به دلایل سیاسی سر در لاک خود می بریم.
مگر غیر از این است که شیخ حسن روحانی رییس جمهور ایران و رییس جمهور نظام است؟ پس چرا با او چنین برخورد می کنیم ؟ چرا او را تهدید به سرنوشت هاشمی رفسنجانی می کنیم؟ چرا از هاشمی یک چهره ضد انقلاب و معاند ساخته ایم و به روحانی هشدار می دهیم شبیه او نشود؟
واقعیت این است که هاشمی جزوی از تاریخ انقلاب اسلامی است، برای این انقلاب کارهای فراوانی هم کرده است . حتما هم به او نقدهایی جدی در مورد برخی تصمیمات در ادوار مختلف وارد است، اما بهتر است همین حالا توهین و تهمت به متوفی را تمام کنیم.
هاشمی هاشمی است و روحانی. بیایید این بازی زشت را همین امروز تمام کنیم.
نه «استخر فرح» که قبری که برای همه یک اندازه است در انتظار همه ماست . خدایی هست و روز محاسبه در پیش ؛ همین دنیا کاری کنیم که خدا ما را بیامرزد. “وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلآ اللَّه