به گزارش رکنا از تبریز، روز چهارشنبه 17 دی ماه سال 1399 بود که سرنوشت خانواده ای در کندرود عوض شد؛ پسر 19 ساله این خانواده به نام علیرضا به دست دایی های خود به طرز فجیعی به وسیله ضربه های متعدد ساطور و قمه به قتل رسید.

“حسین حاجی زاده”، پدر مقتول در تبریز با بیان جزئیات این حادثه تلخ گفت: تقریبا 10 روزی بود که همسرم در خانه پدرش بود و عصر روز جنایت پسرم از سرکار برگشت و خواستیم باهم برویم سراغ مادرش؛ من به دلیل ترس از کینه خانواده همسرم نسبت به خودم، می خواستم با خودم چماق بردارم؛ ولی علیرضا مانعم شد.

باهم به در خانه پدر زنم رفتیم و من در داخل ماشین منتظر ماندم اما بعد از نیم ساعت که خبری از پسرم نشد، با وی تماس گرفتم  و علت دیر کردن وی را جویا شدم، اما پسرم پشت تلفن به شدت عصبانی و داد می زد، گویا به شدت باهم درگیری لفظی پیدا کرده بودند.

سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت منزل پدرزنم رفتم؛ در منزلشان نیمه باز بود، وارد حیاط شدم، اما به محض ورودم پدر زنم به شدت با من درگیر شد که چرا وارد خانه من شدی، از این به بعد حق نداری به خانه من بیایی.

حمله دایی های علیرضا با ساطور و چماق

پدرزنم بعد از درگیری لفظی، من را به بیرون هل داد و در وسط این درگیری، علیرضا اعتراض کرد که چرا پدر من را می زنید، که منجر به بروز درگیری بین علیرضا و دایی اش شد. در همین حین دایی دیگر علیرضا، قمه و ساطور به دست به سمت علیرضا حمله کرد.

پدر زنم مرا زیر مشت و لگد خود گرفت و در یک لحظه دیدم تمام صورتم پر از خون شده است و پسرم نیز روی زمین کنار در ورودی خانه پدرزنم دراز کشیده بوده و برادرهای همسرم با چماق و ساطور افتادند به جان علیرضا و وی را کتک می زنند و همه صورتش پر از خون شده بود.

پدر زنم با علیرضا کاری نداشت و فقط مرا می زد و علیرضا را فقط دایی هایش می زدند؛ حتی برادر زنم نیز در پلیس آگاهی به سینه اش می کوبید و می گفت من علیرضا را زدم.

پسرم در آغوشم جان داد

پسرم را به کمک همسایه ها کنار ماشین خودم بردیم، آخرین کلمات پسرم در حالی که بدنش به رعشه افتاده بود این بود “بابا سرم به شدت درد می کند، آن ها به طرز وحشتناکی مرا زدند”؛ فقط این ها را گفت و در آغوشم، قبل از رسیدن آمبولانس و ماموران پلیس، با لرز جان داد. طبق اظهار نظر پزشک قانونی، عمق ضربه ای که به سر علیرضا وارد شده بود، 2.5 سانتی متر بود و تمام دنده های وی نیز در اثر ضربات متعدد خورد و شکسته شده بودند.

تمام این اتفاقات جلوی چشمان همسرم اتفاق افتادند و همسرم از پنجره خانه پدری اش که مشرف به حیاط خانه بود، شاهد ضرب و جرح پسرش مقابل چشمان خود به دست برادرانش بود و هیچ اقدامی نمی کرد.

حکم قصاص برای دایی علیرضا

الان بعد از گذشت نزدیک به 2 سال، دادگاه برای یکی از دایی های علیرضا حکم قصاص صادر کرده است و دایی دیگر و نیز پدر بزرگش که در قتل مشارکت داشتند، هر کدام به یک سال زندان محکوم شدند. همچنین دادگاه مرا نیز به جرم شرکت در نزاع به 3 ماه حبس محکوم کرد. اما چون همسرم از خون علیرضا گذشته و رضایت داده بود، برای اجرای حکم قصاص همسرم از من 230 میلیون تومان گرفت.

همچنین همسرم مهریه اش را گرفت و تمام جهیزیه خود را برداشت و به خانه پدرش رفت؛ از همه این ها سخت تر، دریغ کردن من از دختر 5 ساله ام است. دخترم نزد مادرش زندگی می کند و طبق حکم دادگاه، می توانم هفته ای یک بار دخترم را ببینم اما همین را هم همسرم از من محروم می کند؛ در کل دنیا فقط دو فرزند داشتم علیرضا و دخترم؛ الان که علیرضا را از دست دادم دخترم را نیز همسرم از من گرفته است. شب ها عکس بچه هایم را در آغوش می گیرم و تا صبح گریه می کنم.

رکنا/