خداحافظی با سایه در حضور شفیعی کدکنی
مراسم تشییع پیکر امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) صبح امروز از مقابل تالار وحدت آغاز شد، در این مراسم که با استقبال مردم و علاقهمندان به عرصه ادبیات برگزار شد، اساتید برجسته فرهنگ و ادب حضور داشتند. محمدرضا شفیعی کدکنی نیز یکی از چهرههای حاضر در این مراسم بود.
یلدا ابتهاج یکی از سخنرانان این مراسم بود. او گفت: سایه بالاخره به سرزمین خود بازگشت. خوشحالم که با همکاری وزارت ارشاد، سفارت ایران و همکاری مردم، این اتفاق رخ داد و من با برادرانم کیوان و کاوه توانستیم این مسأله را فراهم کنیم که امروز به وطن برگردد و با مشایعت شما راهی زادگاهش شود. من این روز را هرگز تصور نداشتم و نمیدانستم چه پیش میآید، اما اکنون همه ما اینجا هستیم. امیدوارم که این امانت را از ما بپذیرید و در خاک حفظش کنید. درست است که جسمش در اینجا نیست اما امروز یا فردا که به خاک سپرده شود، با شعرش در این سرزمین میماند.
وی اضافه کرد: پدر من انسان شریفی بود و تا آخرین لحظه که صحبت میکرد تمام فکرش مردم ایران بود و عشق مردم ایران را همیشه در دل داشت. او پیامش را با شعرش منتقل کرده و هیچ پیام اضافهای به غیر از آن نگفته است. او با شعرش، مهرش به ایران، فرهنگ و هویت آن را حفظ کرد و امروز ما همه وارث گفتههایش هستیم و امیدوارم در شعرش تعمق کنیم و فقط با خواندن از آن نگذریم. گفته او به غیر از مهر، دوستی و حرمت این خاک را نگه داشتن چیزی بیشتری نیست.
دختر هوشنگ ابتهاج گفت: خودش همیشه میگفت که میخواهم به رشت برگردم و میگفت مردم آن کسی که با صداقت با انان حرف میزند را میفهمند و امروز مردم ایران با هر سلیقهای این سخن او را پاسخ دادند. او امید را به ما بخشید و میخواهم این امید را حفظ کنم. این امانت را از ما بگیرید و امیدوارم مزار او در باغ محتشم آبرومند باشد. وقتی من به آلمان برگردم این امکان را ندارم هر روز به سر این خاک بیایم اما امیدوارم شما همیشه با شعرش او را یاد کنید.
در بخش دیگری از این مراسم، احمد جلالی طی سخنانی گفت: از اساتید محترمی که در اینجا تشریف دارند کسب اجازه میکنم، به ویژه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که در مراسم حضور دارند. استاد به دلیل تألم روحی قادر نبودند سخنی بفرمایند، اما حضورش مایه امید ماست که کسی هم وزن سایه در بزرگداشت و بدرقه او حضور داشته باشد. این موضوع برکتی است.
وی اضافه کرد: استاد مسلم شعر پارسی، چه غزل فارسی و چه شعر معاصر، آقای امیر هوشنگ ابتهاج، لایق این است که این القاب را پیش از ذکر اسمش ببریم، اما از آنجا که این مرد روح پاک و لطیف و سادهای داشت من از همه اجازه میخواهم که او را با همان نامی که خودش نامیده بود، نام ببریم و آنهم سایه است. این مرد تا زمانی که فرسودگی بدن اجازه میداد در آن حالت بیماری که به رفتن او انجامید، فقط با یک چیز میشد او را سرحال کرد و برق به چشمانش انداخت و من این حیله را میدانستم و میدانستم که اگر برایش شعر بخوانم سایه جان میگیرد.
براساس این گزارش، صبح امروز قبل از این مراسم، پیکر ابتهاج به خانه ارغوان رفت تا او برای آخرین بار با درخت ارغوان که آن را بسیار دوست میداشت خداحافظی کند.