“حدیدچی”؛ از فرماندهی سپاه تا ملاقات با گورباچف
۲۷ آبان سالروز رحلت اولین زن فرمانده سپاه است که مفتخر به عضویت در هیئت اعزامی امام خمینی برای رسانیدن نامه تاریخی ایشان به سران شوروی سابق شد.
یک سال از درگذشت او میگذرد و بهرغم اینکه کتاب خاطراتش منتشر شده بود و مصاحبههای متعددی داشت اما شاید با ناگفتههای فراوان از سالها مبارزه در راه نهضت امام(ره) به دیار باقی شتافت.
آنچه او را در یادها ماندگار کرد حضورش در هیئت سهنفرهای بود که قرار بود پیام بنیانگذار کبیر انقلاب را به ابرقدرت شرق آن زمان یعنی اتحاد جماهیر شوروی ببرند. هیئتی مرکب از آیتالله جوادی آملی، محمد جواد لاریجانی و یک زن به نام “مرضیه حدیدچی”.
** مرضیه حدیدچی؛ از شاگردی آیتالله سعیدی تا حضور در لبنان و سوریه
مرضیه حدیدچی(دباغ) در سال 1318 در همدان به دنیا آمد. وی که به “مادر انقلاب” معروف است، در آغازین روزهای زندگی مشترک به تبعیت از همسرش به تهران مراجعت کرد. وی در تهران توانست تحصیلات علوم دینی خود را تا دروس سطح ادامه دهد.
دباغ در حالی به تحصیل ادامه میداد که دارای هشت فرزند بود. وی که بیشترین تحصیلش در کنار آیتالله سعیدی بود، حرکتهای سیاسی را با ورود به تشکیلاتی تحت هدایت شهید سعیدی در تهران شدت آغاز و با دانشجویان دانشگاههای تهران، شهید بهشتی، صنعتی شریف و علم و صنعت همکاری و تعامل داشت.
این بانوی مبارز در کتاب خاطراتش درباره کار تشکیلاتی با آیتالله سعیدی شاگرد برجسته امام اینگونه توضیح میدهد “با گذشت زمان آیتالله سعیدی کارها و مأموریتهای مختلفی به من و یکی دیگر از خانمهای کلاس واگذار میکرد. او فتواهای حضرت امام (ره) را از نجف، در اختیار ما میگذاشت تا روی کاغذهای کوچک بنویسیم و به نحوی مثلاً هنگام خرید از مغازههای مختلف آنها را پخش کنیم.
روزی شهید سعیدی کتاب ولایت فقیه حضرت امام را که دستنویس بود به من داد و گفت: این کتاب را ببرید و از رویش بنویسید، کپی هم بگذارید تا چند نسخه شود، وقتی کامل شد؛ آن را بیاورید… این سفارش در حدود دو هفته کامل شد. هنگامی که چند نسخه رونویسی شده کتاب را به شهید سعیدی تحویل دادم او از کارم خیلی خوشش آمد و پس از آن کارهای مهمتر و بیشتری به من محول کرد.”
گروه تسنیم-وی پس از شهادت آیتالله سعیدی در 1349 به مبارزه و تبلیغ خود علیه رژیم شاه شدت میبخشد و در1352 توسط ساواک دستگیر و در کمیته مشترک ضد خرابکاری به همراه دخترش شدیدترین شکنجهها را تحمل کرد.
وی در کتاب خاطراتش درباره دوران زندان و شکنجهها و نحوه دستگیری چنین میگوید “به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و
با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت… شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت میگرفت…”
وی در سال 93 نیز با حضور در برنامه تلویزیونی شناسنامه به ذکر گوشه دیگری از خاطراتش در زندان پرداخت و گفت “مسئله اولی که برای بنده و دخترم خیلی مهم بود، مسئله حجاب بود که آنها اجازه ماندن چادر نمیدادند. دو پتوی سربازی به ما داده بودند که ما از این پتوها بهجای چادر استفاده میکردیم که این موضوع باعث شده بود همه ما را مورد تمسخر قرار دهند… دخترم را هرشب ساعت 10 میبردند و صدایش را در سلول من پخش میکردند. بلاهایی که سر این بچه میآوردند طوری بود که انسان شرم میکند به آن اشاره داشته باشد. 5 تا 6 حیوان به جان دختر 14سالهام میافتادند و او جیغ میزد و بنده هم صدایش را میشنیدم، اما کاری از دستم برنمیآمد و فقط به خدا و معصومین پناه میبردم.”
تصویر مرضیه حدیدچی در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری
دباغ بعد از آزادی از زندان، با گروه روحانیت مبارز خارج از کشور زیر نظر شهید محمد منتظری فعالیت میکرد. پایگاه و مرکز فعالیت این گروه در لبنان و سوریه بود و مرحوم حدیدچی به سبب ماموریتها و برنامههای گروه به کشورهای مختلفی از جمله عربستان، انگلیس، فرانسه و عراق و سوریه تردد داشت.
وی درباره نحوه همکاری با شهید محمد منتظری در کتاب خاطراتش مینویسد “پس از گذشت سه ماه از اقامتم در لندن، محمد منتظری نیز به لندن آمد. او در ایران مسئول تشکیلاتی ما بود و حال برای سازماندهی مبارزان مسلمان خارج از کشور و ایجاد ارتباط میان گروهها به لندن آمده بود. محمد انسانی با خصوصیات و صفات خاص بود، او از تمام امکانات برای مبارزه استفاده میکرد و سعی داشت شرایط را به نفع انقلابیون مسلمان تغییر دهد. شدیداً به کار تشکیلاتی و سازمانی اعتقاد داشت، البته او فردی خود محور و خودرأی نیز بود. کاری را که به نظرش درست بود به هر قیمتی انجام میداد و از کاری که به نظرش غلط میآمد جلوگیری میکرد. از شهید محمد منتظری میتوانم به عنوان انسانی خودساخته، ولی در عین حال تند و انقلابی نام ببرم. وی دارای ارتباطات گسترده با روحانیان داخل و خارج از کشور و نیز سایر گروهها و سازمانهای مبارز بود و از این ارتباط به نحو مطلوبی بهره میجست.”
دباغ جای دیگری در مورد حضورش در لبنان و سوریه، میگوید “آنجا خدمت امام موسی صدر رسیدیم. وی ما را به شهید چمران ارتباط داد. شهید چمران در یکی از پادگانهای لبنان که نزدیک به مرز سوریه بود آموزش نظامی میداد.”
وی در زمان اقامت امام خمینی در نوفل لوشاتو وظایف اندرونی محل اقامت امام را نیز برعهده داشت. وی درباره حضورش در نوفل لوشاتو در برنامه شناسنامه گفته بود “در نوفل لوشاتو حاج احمد آقا گفتند پلیس فرانسه فشار آورده که یک پلیس زن در منزل حضور داشته باشد. امام موافقت نکرده فرمودهاند خواهر طاهره بیاید. در نهایت بنده داخل بیت حضرت امام وارد شدم و یکسری کارها مثل تهیه غذا، شستوشوی لباس امام و موارد دیگر را که به بنده سپرده شده بود انجام میدادم. غذای امام یک تکه مرغ، لپه، لیموعمانی و پیاز بود و غذای بقیه هم گوجه و تخممرغ… سه ماه و 16 روز برای حضرت امام آبگوشت پختم و شبها هم نان و پنیر و انگور میل میکردند. یک روز به ایشان عرض کردم: برایتان سخت نیست که هرروز آبگوشت با نان باگت میل میکنید؟ ایشان مکثی کردند و فرمودند: شما فکر میکنید مردم در این موقعیت به همین غذا هم دسترسی دارند؟”
تصویری از حضور دباغ در نوفل لوشاتو
** از فرماندهی سپاه همدان تا “شرق”
وی بعد از پیروزی انقلاب مسئولیتهای مختلفی برعهده داشت. از فرماندهی سپاه همدان تا نمایندگی مردم تهران و همدان در ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی. نقطه عطف وی در تاریخ انقلاب حضورش در هیئت سهنفرهای بود که به نمایندگی از حضرت امام به شوروی رفتند تا نامه تاریخی بنیانگذار انقلاب را به آخرین رئیسجمهور شوروی میخائیل گورباچف تسلیم کنند.
هیأت نمایندگی امام خمینی در تاریخ 67/10/13 به سرپرستی آیتالله جوادی آملی و متشکل از محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) وارد مسکو شد. این هیأت از سوی منتاشیویلی دبیر هیأت رئیسه شورایعالی اتحاد جماهیر شوروی، معاون وزیر امور خارجه این کشور، امام جمعه مسکو و سفیر جمهوری اسلامی مورد استقبال قرار گرفت.
مرحوم حدیدچی(دباغ) در دوران حضورش در سپاه پاسداران
وی در رابطه با این دیدار در خاطراتش میگوید “یک روز مرحوم حاج احمد آقا تماس گرفتند و فرمودند که حضرت امام نامهاى براى آقاى گورباچف دارند. شما آماده باشید تا هر زمان که حضرت امام فرمودند، این پیام را براى آقاى گورباچف ببرید… فرمودند مأموریتى براى شما مشخص شده ممکن است که فردا یا روز بعد باشد… وقتى به شوروى رسیدیم تعدادى به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دسته گلى هم آورده بود. طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتى هیأتى وارد کشورى مىشود گلى که براى استقبال آورده مىشود به رئیس هیأت مىدهند. وقتى بنده را با چادر و حجاب دیدند، دستپاچه شدند و گل را به جاى اینکه به آقاى جوادى آملى بدهند به بنده تحویل دادند. در واقع وقتى با لباس روحانیت آقاى جوادى آملى و چادر بنده رو به رو شدند دچار این حالت شدند.”
از راست به چپ: مرحومه حدیدچی، آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی(اعضای هیئت سه نفره امام) و صادق نوبری سفیر وقت ایران در شوروی
دباغ همچنین حاشیه دیدار هیأت اعزامی با رهبر شوروی را چنین نقل میکند “پس از ابلاغ پیام امام و موقع خداحافظی اجازه دادند که خبرنگاران چند عکس و فیلم بگیرند. آقای گورباچف دوباره شروع به دست دادن با یک یک افراد کرد. وقتی در مقابل من ایستاد آقای جوادی آملی و دیگران همین طور داشتند مرا نگاه میکردند. شرایطی نبود که از حاج آقا بپرسم چه کار کنم. دیدم اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است. از این رو وقتی او دستش را دراز کرد من چادر را روی دستم انداختم و به او دست دادم. این برخورد و این نوع دست دادنم خیلی سخت و گران آمد. سعی کرد به روی خود نیاورد و گفت من دستم را برای دست دادن دراز نکردم، بلکه دستم را به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایههای خوبی هستیم. ما دست بیاسلحهمان را به سوی شما دراز میکنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید که دست بدون سلاحشان را به سوی ما دراز کنند! آقای جوادی آملی به آرامی گفت ما نیز دوستدار صلح و خواستار آرامش هستیم.”
مرحوم مرضیه حدیدچی پس از عمری مجاهدت، صبحگاه پنجشنبه 27 آبان 1395 پس از گذراندن دورهای بیماری در بیمارستان خاتمالانبیاء(ص) دار فانی را وداع گفت. رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی برای این بانوی مبارز و انقلابیِ خستگیناپذیر نوشتند “این بانوی شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمنی بود که زندان و شکنجههای شدید نتوانست او را از این راه دشوار منصرف کند و در دوران جمهوری اسلامی نیز در مسؤولیتهائی مانند فرماندهی سپاه پاسداران در همدان و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تدریس در دانشگاه و حضور در سازمانهای خدماتی انجام وظیفه کرد و مفتخر به عضویت در هیئت اعزامی امام راحل برای رسانیدن نامه معروف ایشان به سران شوروی سابق شد.”