حاتمی‌کیا با «خروج» چگونه شگفت‌زده‌‌مان می‌کند؟

    کد خبر :676489

ابراهیم حاتمی‌کیا فیلمسازی است که با هر اثرش سینمای ایران را از بُعد تکنیکی یک گام به جلو می‌برد؛ حال باید منتظر ماند و دید «خروج» او در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر چه شگفتانه‌هایی برای مخاطبان به همراه دارد.

تاریخ سینمای جهان پُر شده از نام فیلمسازانی که سعی کردند تا سینما را نه فقط از باب گفتمان و رویکردهای محتوایی بلکه از باب فن و تکنیک نیز ارتقا دهند. «اورسون ولز» با شاهکار ماندگارش یعنی «همشهری کین» یکی از همین فیلمسازان بود که با ساخت این اثر نه فقط از باب ساخت یک درام جذاب و پر افت و خیز بلکه از جهت ایجاد زمینه‌هایی جالب توجه برای رشد فنی سینما در تاریخ سینمای جهان ماندگار شد؛ فیلمسازی که استفاده خلاقانه از نور، بهره‌گیری بدیع و جدید از زاویه‌های دوربین، تکنیک‌های صدابرداری و برداشت های بلند ازجمله شاخصه‌های فیلمسازی‌اش بود.

این در حالی است که سینمای ایران کمتر فیلمسازی را به خود دیده که سعی کند در هر اثرش در کنار روایت قصه‌ و انتقال پیامی که مدنظر داشته، بابی جدید در زمینه قابلیت‌های تکنیکی سینمای ایران باز کند. با این همه، ابراهیم حاتمی‌کیا را باید یکی از معدود فیلمسازان ایرانی دانست که سعی کرده در کنار طرح نقطه نظراتش در آثار مختلف سینما به عنوان یک فیلمساز آرمانگرا، شاخصه‌های کیفی و فنی فیلمسازی در سینمای ایران را هم ارتقا دهد.

برای درک این موضوع حتما لازم نیست که همه کارنامه کاری پربار و شلوغ حاتمی‌کیا را مرور کنیم، کافیست نگاهی به همین چند اثر اخیر او در دهه ۹۰ بیاندازیم تا بهتر متوجه شویم ابراهیم حاتمی‌کیا چگونه در هر اثر جدیدش سعی کرده توانایی‌اش در نمایش رشد تکنیکی سینمای ایران را عیان کند.

«چ» اولین فیلم حاتمی‌کیا در دهه ۹۰ بود؛ فیلمی در ارتباط با دو روز مهم و پر ماجرا از زندگی شهید مصطفی چمران که در آن روایتی از حضور این شهید والامقام در غائله جدایی‌طلبان کُرد در پاوه را به تصویر می‌کشد. فارغ از تلاش جالب توجه حاتمی‌کیا و هوش بالای او در زمینه ارسال پیام‌هایی متناسب با اتفاقات روز جامعه ایران از دل قصه‌ای که مربوط به ۳۰ سال پیش از آن می‌شد، یکی از اتفاقات مهم «چ» را باید خلق سکانس‌هایی دانست که یک سروگردن از استانداردهای سینمای ایران بالاتر بود.

اوج این موضوع را می‌توان در سکانس مشهور سقوط بالگرد در این فیلم دید؛ سکانسی که چیره‌دستی فیلمساز و تیم‌سازنده اثر باعث شده تا مخاطب در مواجهه با آن دقیقا خود را در قلب حادثه و در مرکز میدان نبرد احساس کند. حاتمی‌کیا در نشست خبری این فیلم در جشنواره فیلم سال ۹۲ درباره اهمیت بالای این سکانس می‌گوید: «این سکانس آنقدر برایم مهم بود که روزی که می‌خواستم فیلم را شروع کنم به بچه‌ها گفتم همه فیلم یک طرف و این سکانس هم یک طرف. گفتم این سکانس باید تبحر سینمای ایران را به رخ بکشد، همین هم باعث شد که اجرای این سکانس تنها در فیلمبرداری آن، ۲۵ روز طول بکشد. البته می‌توانستم یک اسکارگرفته‌ای را دعوت کنم و این سکانس را با کمک او کار کنم، اما ترجیح می‌دادم که این زحمت را بچه‌های خودمان با کار زیاد انجام دهند تا آن حلقه وصلی که می‌خواستم ایجاد شود.»

حاتمی‌کیا در «بادیگارد» به عنوان دومین فیلم خود در دهه ۹۰ نیز نشان داد که علاقه بسیاری برای رشد دادن سینمای ایران از منظر تکنیکی دارد. اثری که با سرمایه‌گذاری سازمان هنری رسانه‌ای اوج تولید شد و قصه محوری آن در ارتباط با ترور دانشمندان هسته‌ای کشور بود. حاتمی‌کیا این اثر را نیز به گونه‌ای ساخت که به اذعان بسیاری از کارشناسان، شماری از سکانس‌های آن را فقط فیلمسازی همچون ابراهیم حاتمی‌کیا می‌توانست بسازد.

 

برای نمونه سکانس پایانی «بادیگارد» که از آن به عنوان سکانس تونل یاد می‌شود، یکی از همین شاهکارهای حاتمی‌کیا برای سینمای ایران بود. سکانسی که مسعود فراستی منتقد سخت‌پسند سینمای ایران درباره آن می‌گوید: «هر کسی سکانس پایانی تونل فیلم بادیگارد را ببیند اقرار می‌کند که هیچکس جز حاتمی‌کیا نمی‌تواند چنین سکانسی را در سینمای ایران خلق کند.»

البته این تنها سکانس ناب «بادیگارد» نبود؛ چرا که سکانس تعقیب و گریز ماشین دانشمند هسته‌ای با بازی بابک حمیدیان توسط محافظ خود یعنی «حیدر ذبیحی» با بازی پرویز پرستویی هم از سکانس‌های اکشن سینمای ایران بود که همراه با شمار دیگری از سکانس‌های این فیلم به معنی واقعی کلمه، کلاس درسی برای فیلمسازان جوان و علاقمندان به فیلمسازی بود.

 

«به وقت شام» که سومین اثر ابراهیم حاتمی‌کیا در دهه ۹۰ به شمار می‌آمد هم از این قاعده مستثنی نبود. اثری در ارتباط با مدافعان حرم که آن نیز پر بود از سکانس‌های ویژه و مهمی که بعید است کسی جز حاتمی‌کیا از عهده ساخت آن برآید.

چند سکانس ابتدایی فیلم را به یاد آورید؛ آنجایی که ماشین انتحاری داعش به سمت نیروهای عراقی و مردم بی‌دفاع هجوم می‌آورد؛ دلهره موجود در سکانس در کنار اجرای بدون نقص نقاط حادثه‌ای و جلوه‌های ویژه آن به قدری ظریف و مینیاتوری است که کمتر مخاطبی از دیدن آن مبهوت نمی‌شود.

سکانس تیک‌آف هواپیما متعلق به نیروهای سوری توسط دو خلبان ایرانی نیز یکی از دیگر سکانس‌های ویژه و ماندگار این اثر است که نمونه‌های کمی را از نظر ظرافت و انتقال حس اضطراب و نگرانی به مخاطب می‌توان برای آن در سینمای ایران پیدا کرد.

حاتمی‌کیا تا اینجا و در همه آثارش در دهه ۹۰ نشان داده که علاقه بسیاری برای این دارد که سینمای ایران را با تجربه‌هایی تازه روبرو کند؛ تجربه‌هایی که قطعا نمی‌توان انتظار مواجهه با آن را در سینمای آپارتمانی و ملودرام‌های اجتماعی داشت. او سال‌هاست که یکی از پیشگامان سینمای ایران در زمینه خلق صحنه‌هایی بدیع و اجرای سکانس‌های سخت است؛ سکانس‌هایی فراتر از استانداردهای مرسوم سینمای ایران که هر کدام نه تنها کلاس درسی برای علاقمندان به سینماست بلکه نشانه‌ای بر رشد و بلوغ تکنیکی سینمای ایران است.

«خروج» تازه‌ترین اثر حاتمی‌کیاست و قرار است در سی‌وهشتیمن جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید. اثری که براساس آنچه که تاکنون منتشر شده، یک فیلم جاده‌ای به حساب می‌آید و بعید نیست که حاتمی‌کیا در این اثر نیز همچون روال چند اثر گذشته‌اش سعی کند مخاطبان سینمای ایران را با سکانس‌هایی نفس‌گیر و منحصر به فرد، غافلگیر سازد. سکانس‌هایی که حالا تبدیل به امضای حاتمی‌کیا پای آثارش شده است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید