جنون قتل به‌جاي عشق مادرانه

    کد خبر :76681

10 سال از زندگي مشترک ناهيد و شوهرش مي‌گذشت. آنها با عشق و علاقه زندگي‌شان را شروع کرده و ثمره زندگي‌شان شده بود، دختر و پسر خردسال‌شان، اما از سه سال پيش با معتاد شدن شوهرش آتش به خرمن زندگي‌شان افتاد. هر کاري کرد که او اعتيادش را ترک کند، نشد. خانه برايش شده بود جهنم.

به گزارش  آريا، هر روز با هم دعوا مي‌کردند و صداي دعوايشان همسايه را هم عاصي کرده بود. بچه‌ها در ميان دعواي آنها گريه مي‌کردند و با التماس مي‌خواستند مادر و پدرشان ديگر دعوا نکنند، اما انگار صداي گريه‌هاي آنها بي‌صدا بود و کسي صدايشان را نمي‌شنيد. همه چيز از يک شب سرد زمستاني شروع شد. آن شب پدر که در اعتياد غوطه‌ور شده بود، رفت و بازنگشت. از آن شب مادر حال و روز ديگري داشت. ديگر از اين وضع خسته شده بود. هر روز و شب که مي‌گذشت شرايط زندگي برايش تلخ و تلخ‌‌تر مي‌شد. همين باعث شد ديگر تمايلي براي زنده ماندن نداشته باشد. چند بار تصميمي را که گرفته بود با خود مرور کرد.

با ديدن بچه‌ها دلش هُري ريخت و دلش نمي‌آمد جان آنها را بگيرد. سختي و نداري، نبود حمايت‌هاي شوهر معتادش که او را بي‌هيچ پشتوانه‌اي گذاشته و به مکاني نامعلوم رفته بود، همه دست به دست هم داده بود تا ديگر نتواند اين شرايط سخت زندگي را تحمل کند. چاقويي از آشپزخانه برداشت و آرام آرام به اتاق بچه‌ها رفت. همين که به بالاي سرشان رفت، اشک چشمانش را پر کرد. دستانش مي‌لرزيد. در يک لحظه ده سال زندگي‌اش با تمام اتفاق‌هاي خوب و بد آن و شرايط سختي که در اين چند سال اخير برايش رقم خورده بود از مقابل چشمانش عبور کرد. چاقو را محکم به دست گرفت و بالاي سر دخترش رفت. نمي‌خواست در اين بدبختي بچه‌هايش غوطه‌ور شوند و به زندگي تلخ عادت کنند. ضربه‌هاي چاقو را ابتدا به بدن نحيف دخترش و ضربه‌هاي بعدي را به بدن پسر کوچولويش زد. ديگر طاقت نياورد و با همان چاقو ضربه‌هايي بر پيکر خود زد و کنار بچه‌ها افتاد.

آرامش در زندگي براي مادران فراهم شود
جنايت‌هاي خانوادگي در شمار قتل‌هايي است که از قديم بوده، اما قتل فرزندان به دست مادران موضوعي است که در چند سال اخير بيشتر ديده مي‌شود. مادران به دليل مشکلات روحي، اختلاف با همسر، اعتياد و مشکلات مالي تصميماتي عجولانه مي‌گيرند و قتل بچه‌ها و خودکشي را بهترين راهکار براي رهايي از اين مشکلات مي‌بينند.

ليلا اسماعيلي، کارشناس ارشد روان‌شناسي کودک در اين باره مي‌گويد: زماني که گذري بر سايت‌ها ورسانه‌ها داشته باشيم با اخباري روبه‌رو مي‌شويم که درارتباط با قتل کودکان و کودک آزاري آنها به دست مادران آنهاست. انگيزه‌هاي مختلفي براي ارتکاب اين گونه جرايم وجود دارد. يکي از مواردي که باعث مي‌شود مادري دست به قتل فرزند خود بزند، بروز پديده شوم اعتياد است.

اين کارشناس ارشد روان‌شناسي ادامه مي‌دهد: گاه ديده مي‌شود يک مادر در خانواده دچار بحران‌هاي عاطفي و مشکلات روحي است. زماني که اين بحران‌ها درمان نشود، ممکن است به او جنون دست دهد و وي را به سمت و سوي جنايت سوق دهد. براي مثال وقتي فردي دچار افسردگي مي‌شود بايد درمان شود نه اين که به همان حال در جامعه رها شود. در کنار اين موارد مي‌توان گفت فقر مالي، فرهنگي، اعتياد همسر، بدرفتاري شوهر و خانواده او نيز مي‌تواند بسترهايي باشد براي اين که مادران دست به جنايت‌هاي تلخ بزنند.

اسماعيلي مي‌افزايد: زماني که بار رواني روي اين گونه مادران افزايش مي‌يابد، باعث مي‌شود حالت‌هاي رواني آنها مدام تغيير کند و باعث بروز رفتارهاي خطرناک شود. گاه ممکن است اين مادران با شنيدن گريه بچه يا شنيدن سرو صداي او از کوره در بروند و يکدفعه در اوج عصبانيت جان کودک خود را بگيرند. گاه ديده مي‌شود رفتارهاي نامناسب پدر با همسرش باعث مي‌شود او دچار ناراحتي‌هاي روحي شود و تمايلي به زندگي نداشته باشد که همين باعث مي‌شود، مادر ديگر اطمينان، اعتماد و دلگرمي به شوهرش نداشته باشد و مرگ کودکان خود را رقم بزند.

وي يادآور مي‌شود: مادران بيشتر زماني در جامعه مرتکب قتل فرزندان مي‌شوند که پدر رابطه حمايتي نسبت به همسرش نداشته باشد و اعتياد، فقر و بيکاري داشته باشد. اين باعث مي‌شود مادر ديگر آن دلگرمي و احساس آرامش را نسبت به فرزندش نداشته باشد و جان او را بگيرد. برخي مواقع زنان در پي رابطه‌هاي پنهاني و غيرمتعارف که بابت مشکلات مالي يا اعتياد دارند، صاحب فرزند مي‌شوند. او براي اين که از شر کودک خود رها شود، جان او را مي‌گيرد يا نوزاد را رها مي‌کند تا بار قانوني برايشان پيش نيايد و گرفتار نشود. اسماعيلي مي‌گويد: رسانه در اين زمينه بايد فرهنگ‌سازي کند. بايد خطرات اعتياد در خانواده بويژه براي مادران و عوارض ناشي از آن را بازگو کنند تا آنها ديگر سراغ اعتياد نروند. وقتي زني گرفتار اعتياد باشد بايد کمکش کنيم تا اعتيادش را ترک کند. او را به کانون خانواده و جامعه بازگردانيم. فيلم‌هاي تلويزيوني وحتي برنامه‌هايي که در رسانه ملي پخش مي‌شود، مي‌تواند درباره اثرات بد اعتياد و عوارض آن، به خانواده‌ها آموزش دهد.

وي ادامه مي‌دهد: براي مثال زني که در شهر بجنورد دست به قتل سه فرزند خردسالش زده بود، ممکن است اين زن از قشر مرفه نبوده و خانواده‌اش دچار مشکلات مالي بوده باشد. ممکن است با همسرش اختلاف‌هايي داشته باشد. ممکن است همين زن قرباني خشونت خانوادگي شده و درگير بحران‌هاي رواني درمان نشده باشد. همه اينها مي‌تواند دست در دست هم دهند و باعث شوند اين زن دست به قتل فرزنداني بزند که با عشق و علاقه در حال بزرگ کردن آنها بوده است. برخي از اين شرايط ممکن است به غفلت خود افراد به عنوان والدين در زندگي بازگردد به اين معني که آنها از سر غفلت باعث بروز مشکلاتي در زندگي خود شوند و خواسته يا ناخواسته جان فرزندان خود را بگيرند. همچنين ديده مي‌شود برخي مادران به جاي اين که براي ترک اعتياد خود به مراکز درماني و کلينيک‌هاي معتبر بروند، به عطاري‌هايي که اغلب غيرمجاز هستند بروند و قرص‌هاي متادوني را مصرف کنند که باعث بروز مشکلات جسماني و روحي برايشان مي‌شود.

اين روان‌شناس کودک مي‌افزايد: اورژانس اجتماعي مي‌تواند افراد را کمک کند تا راه‌حل‌هايي براي مشکلات خود بيابند. خيلي از افراد جامعه هنوز نمي‌دانند کار و نقش مددکاران اورژانس اجتماعي چيست. حتي سعي نمي‌کنند در تماس با شماره 123 اورژانس اجتماعي از آنها کمک بگيرند تا شايد مشکلات پيش آمده در زندگي‌شان را با مددکاران اين گونه مراکز در ميان بگذارند و از آنها راهنمايي بگيرند تا از بروز مشکلات پيش‌روي زندگي‌شان جلوگيري شود.

افسردگي را جدي بگيريد
محمد دژکام
روان‌شناس و مشاوره خانواده
قتل فرزندان در همه ادوار رخ مي‌دهد، اما در سال‌هاي اخير به قتل رسيدن فرزندان به دست والدين بيشتر در جامعه بروز پيدا کرده است. مادراني که به قتل فرزندانشان دست مي‌زنند، اغلب انگيزه‌هايي متفاوت در ارتکاب جنايت‌هايشان اعلام مي‌کنند. عمده اين انگيزه‌ها در دو مبحث خلاصه مي‌شود؛ يکي از اين مباحث تفکر نادرست و ديگري موضوع افسردگي است. مي‌توان گفت مادران بيشتر به دليل عوارض ناشي از افسردگي دست به قتل فرزندان خودمي زنند. آنها عمدتا نقشه‌اي براي قتل فرزندان خود طراحي نمي‌کنند و يکباره اين قتل‌ها رقم مي‌خورند. مواردي ازجمله فشارهاي مالي، مرگ همسر و سخت بودن شرايط زندگي مي‌تواند بسترهاي افسردگي يک زن را فراهم کند. آمار افسردگي در ايران نسبتا بالاست و افرادي که فرزندان خود را مي‌کشند شايد يک درصد افسردگان باشند. بسياري از انسان‌هايي که فکر مي‌کنيم در سلامت کامل به‌سر مي‌برند نيز نوعي افسردگي دارند.

فردي که خودش را دوست ندارد، به طور يقين نمي‌تواند ديگران را هم دوست داشته باشد، بنابراين کشتن فرزند براي چنين فردي، کار سختي نيست. اگرميزان افسردگي يک فرد افزايش يابد، باعث مي‌شود در اخلاق، رفتار و افکار فرد تغييراتي شديد شکل بگيرد. او ديگر نمي‌تواند تصميم‌هايي درست در زندگي‌اش بگيرد.

اين فرد ديگر جان خود و افرادي که به آنها علاقه دارد برايش مهم نيست. مادر وقتي مي‌بيند فرزندان به او وابسته‌اند، به گمان اين که آنها سربارش هستند و نمي‌تواند با آنها به اين زندگي ادامه دهد، دست به خشونت‌زده و علاوه براين که جان آنها را مي‌گيرد، خودش نيز دست به خودکشي مي‌زندکه گاه خودکشي وي ناکام و گاهي منجر به مرگ مي‌شود. تصور او اين است که مرگ فرزندان و خودکشي خود آخرين راه اين زندگي پر از سختي و مشقت است. اولين گام براي پيشگيري از افسردگي و جنايات، شناخت بيماري است؛ يعني زماني که خود فرد نشانه‌هاي افسردگي را درخودش ديد، بايد آن را با اطرافيان در ميان بگذارد و از آنان کمک بخواهد. اطرافيان نيز بايد بيشتر با او در ارتباط باشند و او را کمتر تنها بگذارند. بهترين و مهم‌ترين قدم براي پيشگيري از افسردگي، مراجعه به روان‌شناس است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید