تندروها و سینما؛ در حاشیه اکران یک فیلم

به نظرم باید به وزارت ارشاد بابت ایستادگی و مقاومت در برابر وظایف قانونی خود آفرین گفت. با وجود اینکه فیلم «خانه پدری» برای مراحل ساخت مجوز دریافت کرده و برای اکران در سینماها هیچ مشکلی نداشته و پروانه نمایش هم از مسوولان سینمایی گرفته بوده، صرف اجازه اکران و اینکه این فیلم رنگ پرده را ببیند و در سینماها نمایش داده شود، باعث سرمستی و خوشحالی است. خبر خوبی است که وزارت ارشاد از جایگاه قانونی خود دفاع کرد و سدی را که در این سالها مقابل نمایش این فیلم گذاشته بودند، برداشت.
با این حال واقعا جای تعجب است که مدام در کشور تاکید میشود رفتارمان باید براساس قانون اساسی باشد و از آزاداندیشی دفاع میکنیم و بر اهمیت آن تاکید داریم اما مسائل ما اینگونه پیچیده میشوند و فیلمی که تمام مراحل قانونی را طی کرده ۱۰ سال در آرشیو سازمان سینمایی میماند و از حق طبیعی خود که همان نمایش در سینماهاست، محروم میشود، آن هم فیلمی که موضوع آن درراستای ارتقای بینش اجتماعی و برای روشن شدن بزههای اجتماعی است و به خوبی میتواند در این بخش مثمرثمر باشد. ما باید به حوزه مسائل اجتماعی و مباحث حول و حوش آن که جامعه ما را ملتهب کرده و تحت تاثیر قرار میدهد، بیشتر ورود کنیم. باید مباحث مربوط به ناهنجاریهای اجتماعی واکاوی شود. نگاهی به پروندههای قوه قضاییه و آمارهای قتل و جنایاتی که در مناطق مختلف تهران و ایران رخ میدهد، بسیار هولناک است.
بالاخره باید از این مسائل برای هشدار هم که شده، پرده برداشت. خب، چه وسیلهای بهتر از هنر؛ این موضوعات بعضا تلخ را میشود به وسیله هنر زیبایی آراسته کرد و موضوع را بهتر به مخاطبان رساند. به نظر من اساسا وظیفه هنر این است که به چنین مباحث رعبآوری ورود کند. نکته دیگر در مورد اکران فیلم خانه پدری نظرات مخالفان این فیلم است.
متاسفانه باید بگویم که در ۴۰ سال گذشته یک عده دلواپس در سینما بوده و هستند که با گره زدن دلواپسیهای بیهوده خود با موضوعات سینما، اسباب مشکلات را برای اهالی سینما فراهم کردهاند، در حالی که همه میدانیم مته به خشخاش گذاشتن این گروه کاملا بیاساس است. ای کاش این گروه بدانند که نماینده کل جامعه و دربر گیرنده سلایق مختلف جامعه نیستند و اجازه آزاداندیشی را از مردم نباید سلب کنند. من به این دوستان توصیه میکنم که کاری نکنند که بعدها انگشت ندامت بر دهان بگیرند که چرا این کار را کردیم.
بعضا دیده شده عدهای به حوزهای که اتفاقا با اندیشه و فکر سر و کار دارد، انگ میزنند و بعد با گذشت زمان غبطه میخورند که نگرانی ما بیهوده بوده و نباید با فلان هنرمند این کار را میکردیم. این دوستان بیایند برای چنین واکنشها و رفتارهای غیرواقعی خودشان راهحل پیدا کنند.
در این سالها طرز تفکر و نگرانیهای یک عده دلواپس نه تنها راهگشا نبوده، چه بسا موانع کاذب درست کرده و بر مشکلات جامعه ما افزوده است. چهارشنبه سوری، انتهای خیابان هشتم، دایره زنگی، به رنگ ارغوان، برف روی کاجها و… فیلمهایی بودند که در دورههای مختلف بیجهت توقیف شدند و بعد هم از محاق خارج شدند و مشخص شد نگرانیها درباره اکران این فیلمها کاملا غیرواقعی بوده است. سوال من از این دوستان دلواپس این است که چرا باید انرژی و توان یک سینماگر -که میتوانست در امور دیگر شکوفا شود- بیجهت و بیدلیل صرف رفع توقیف فیلمش شود؟