بچهها به من توجه نکنند افسرده میشوم
داریوش فرضیایی از احساسش نسبت به کودکان گفت و اینکه اگر یک روز به او توجه نکنند افسرده می شود.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-عطیه موذن: هرچقدر که نسل ما گیتی خامنه، خانم رضایی و سایر مجریان سنگین و رسمی تلویزیون را به یاد دارد که صبور بودند و با طمانینه و آرامشِ کلماتشان ما را راهنمایی کرده و آموزش می دادند، نسل های دهه ۷۰ و ۸۰ مجریان پرجنب و جوشی مثل انواع خاله ها و عموها پیدا کردند که بعضی به زبان خودشان حرف می زدند، بعضی با ترانه و موسیقی جذبشان کردند و بعضی با دنیای نمایش و قصه. این میان یکی از این عموها که از همان اولین سال های حضورش در تلویزیون پرشور ظاهر شد عمو پورنگ یا داریوش فرضیایی بود که با انواع شعرها و موسیقی هایی که در برنامه اش می خواند فضایی متنوع، شاد، پرهیجان و کودکانه برای بچه ها رقم زد و طرفداران بسیاری پیدا کرد.
وی سال ها مجری برنامه های زنده و ترکیبی تلویزیون برای بچه ها بود و در ۲ سال اخیر با مجموعه ای متفاوت نسبت به باقی برنامه هایش با نام «محله گل و بلبل» روی آنتن آمد؛ مجموعه ای نمایشی و بازیگرمحور که می توان گفت تنها شخصیت متفاوت آن نمایش ها، خود پورنگ بود. پخش سری دوم این مجموعه اوایل تابستان به پایان رسید و حالا عوامل «محله گل و بلبل» قرار است دوباره به تلویزیون بازگردند، همین بهانه باعث شد با داریوش فرضیایی سخن بگوییم و او از حال و هوای کار با بچه ها، علاقه ای که به کودکان دارد و تفاوت نسل ها در هر دهه حرف بزند.
این مجری در قسمت اول این گفتگو درباره روحیات و ویژگی های خود از کودکی تا حال حاضر و توقعاتی که از او به عنوان یک چهره شناخته شده انتظار می رود، گفت. فرضیایی همچنین به دوران کودکی خود اشاره و بیان کرد که از کودکی علاقه مند به اجرای نمایش برای خواهرش بوده و هفته ای دو بار برایش فیلم هندی بازی می کرده است.
فرضیایی در این قسمت نیز بیان کرد که کار کودک مثل مُهری است که روی شناسنامه اش خورده است و اکنون تخصصی است که آن را رها نمی کند. وی همچنین از علاقه اش به بچه ها گفت و اینکه ارتباط با بچهها باعث میشود روحیه حساسی پیدا کند و اگر یک روز بچه ها توجه کافی به او نداشته باشند افسرده می شود.
بخش دوم و آخر این گفتگو را در زیر می خوانید:
*شما در «محله گل و بلبل» که در این دو سال درگیر آن بودید بازی متفاوتی نسبت به باقی شخصیت ها داشتید و بیشتر یک شخصیت واقعی را ایفا کردید تا اینکه بخواهید مثل دیگران نمایش بازی کنید. آیا عامدانه این نوع حضور در مجموعه را انتخاب کرده بودید؟
-در این مجموعه همه بازیگران نقش های تیپیکال اجرا کردند و سخت ترین نقش همین نقشی بود که من در «محله گل و بلبل» ایفا کردم چون خودم را بازی می کردم. شما وقتی تیپ بازی می کنید کار راحت تری دارید چون تکلیف شما مشخص است اما سخت است که بخواهید خودتان را در مقابل نقش آفرینی های دیگران بازی کنید، بنابراین هم باید رئال بازی کنید و هم بازیگر باشید. عمو پورنگ هم در این محله همان اشتباهات ساده استودیو، شوخی ها، شیطنت ها و … را دارد و در نهایت باید گفت که بازی نمی کردم بلکه خود پورنگ را می دیدید.
*فکر می کنید شخصیت پورنگ چقدر می تواند پتانسیل سینمایی شدن داشته باشد؟
-پورنگ به من تعلق ندارد و مالکیتش با بچه هاست، با این حال حضور در بعضی از کارها و ساختارها مانند راه رفتن روی لبه تیغ است. من به شخصیت عمو پورنگ عرق خاصی دارم چون ویژگی های این شخصیت به سادگی به دست نیامده است که بخواهم آن را با یک انتخاب غلط از دست بدهم.
اگر قرار باشد با همین تیم که خودمان کار می کنیم یک اثر سینمایی تولید شود بله چراکه نه، اتفاقا کسی می تواند این شخصیت را به خوبی بنویسد که با من زندگی کرده باشد، مثل سینمایی هایی که از روی شخصیت کلاه قرمزی و توسط همان تیم ساخته شده است. تیم ما هم ثابت کرده است که پتانسیل های لازم را دارد و حتی تجربه اش را هم دارد که بخواهد کاری بزرگتر از کاری که اکنون می سازد به تولید برساند.
من شناسنامه ای دارم که به نوعی انگار روی آن مُهر کودک خورده است و من این هویت از دست نمی دهم*بعد از حضور در «محله گل و بلبل» در مسیر کاری شما تفاوتی ایجاد نشد که به طور مثال بخواهید بیشتر به ایفای نقش بپردازید؟
-یک نکته وجود دارد و آن این است که من در نهایت در هر قالبی که وارد شوم کار کودک انجام می دهم. من شناسنامه ای دارم که به نوعی انگار روی آن مهر کودک خورده است و من این هویت را از دست نمی دهم. فکر می کنم این اشتباه خطرناکی است که من تخصص خود را رها کنم و به شاخه دیگری بپردازم.
*غیر از تخصص چه ویژگی دیگری هست که دوست دارید این شناسنامه را حفظ کنید؟
– اشتیاق کار با بچه ها. نه تنها من بلکه هر کس دیگری هم وقتی وارد استودیو برنامه ای می شود که کودکان در آن حضور دارند می تواند با آنها زندگی کند. خود من نیم ساعت قبل از شروع برنامه به استودیو می آیم و با بچه ها زندگی می کنم. به این ترتیب به نوعی به تعامل بیشتری با بچه های می رسم و اعتماد بیشتری به شما پیدا خواهند کرد و اتفاقا این تعامل دو طرفه برای من در ادامه برنامه بسیار کمک ساز خواهد بود چون توانسته ام به صورت دلی با آنها ارتباط برقرار کنم.
*اگر یک روز بچه ها علاقه ای را که اکنون به شما دارند، ابراز نکنند ممکن است افسرده شوید؟
-صددرصد، شک نکنید که افسرده خواهم شد. باید صادقانه بیان کنم که ما مجریان و کسانیکه با کودکان ارتباط داریم بسیار عاطفی هستیم و نیاز زیادی به توجه آنها داریم. من واقعا بچه ها را دوست دارم البته این دوست داشتن استانداردی دارد و اینگونه نیست که بدون منطق باشد و به طور مثال حتی زمانی که ضبط برنامه را شروع می کنیم من به بچه ها توصیه می کنم که صاف بایستند یا بنشینند چون کودک باید یاد بگیرد که ستون فقراتش به تدریج آسیب می بیند یا اگر من به کودکی توضیحی می دهم که زمانی برای عکس گرفتن با او ندارم یعنی به شعور و شخصیت او احترام می گذارم و بزرگ محسوبش می کنم. ما باید معنای دوست داشتن را بدانیم و اینکه دوست داشتن فقط گفتن فدایت شوم و قربان صدقه رفتن های الکی نیست.
*ممکن است با توجه به حوزه کاری تان احساسات شما هم مثل کودکان باشد و زودرنج و حساس باشید؟
-بله من دقیقا همین طور هستم، با کوچکترین بی مهری و بی لطفی می شکنم و سریع هم باید آن را بروز دهم. همکارانم من را کاملا می شناسند که اگر حالم بد باشد اصلا نمی توانم وارد فضای کار شوم و در این مورد نمی توانم خودم را کنترل کنم.
اینکه عده ای بخواهند بدانند و یا سوال کنند که عمو پورنگ چگونه زندگی می کند یا چه زمانی ازدواج خواهد کرد مسائل شخصی زندگی خود من است*چقدر فرهنگ کنونی ما درباره قضاوت افرادی مثل شما و یا انتظاراتی که از شمای نوعی دارد، اذیت تان می کند؟
-هنوز فرهنگ درستی شکل نگرفته است و متاسفانه من هم نمی توانم آن را عوض کنم، قبل از من هم بسیاری بوده اند که اذیت شدند. البته خوب است که یکطرفه قضاوت نکنیم، مردم ما بسیار مهربان و هنردوست هستند و انصافا محبت بسیاری به ما داشته اند. اگر همین مردم نبودند ما هم حضور نداشتیم و اصلا همانطور که گفتم یک هدف من در کودکی همیشه این بوده که مردم من را بشناسند بنابراین کسی که وارد آب می شود نباید از خیس شدن بترسد. با این حال فکر می کنم زندگی فردی و شخصی من به کسی ارتباط ندارد. اینکه عده ای بخواهند بدانند و یا سوال کنند که عمو پورنگ چگونه زندگی می کند یا چه زمانی ازدواج خواهد کرد مسایل شخصی زندگی خود من است. زمانی هم که ازدواج کنم دائم می خواهند بدانند همسر من کیست و یا چه زمانی بچه دار خواهم شد. زندگی شخصی من حق طبیعی خود من است.
*البته یک دلیل که شاید باعث می شود مردم به خود این اجازه را بدهند که درباره زندگی شخصی هنرمندان سوال داشته باشند این است که بسیاری از آنها خودشان مسایل زندگی شخصی را روی آنتن تلویزیون یا در صفحات مجازی شان بیان می کنند و خودشان این حریم را می شکنند.
-ممکن است این نکته برای بعضی از هنرمندان بزرگسال وجود داشته باشد اما موضوع برای من فرق می کند، من کاراکتر حوزه کودک هستم و بیان یا حتی سوال در مورد بعضی از مسایل اصلا درست نیست و خودم هم هیچ گاه خودخواسته مساله ای را در این باره بیان نکرده ام.
*تا به حال پیش آمده که کودکی را که مخاطب برنامه تان بوده است در موقعیت ویژه و خاصی ببینید و یا به دلیل کارتان و تاثیرگذاری که داشته اید از اتفاقی لذت ببرید؟
-چندی پیش کودکی را نزد من آورده بودند که روی ویلچر نشسته بود و با زبان ایما و اشاره شادی و علاقه خود را ابراز می کرد. من از این صحنه ها کم ندیده ام، هر از گاهی به بیمارستانی می روم که یک بار یکی از پرستاران آنجا به من گفت وقتی شما به این بیمارستان می آیید مرحله شیمی درمانی با سهولت بیشتری انجام می شود چون بچه ها از روحیه بالاتری برخوردار می شوند که شنیدن این جمله برایم بسیار شگفت آور بود. البته این را هم باید بگویم که من هر دو ماه یک بار به این بیمارستان می روم چون با دیدن این بچه ها متاثر می شوم و تا یک هفته آثارش روی خود من باقی می ماند.
*خودتان در کودکی بیشتر مخاطب کدام یک از مجریان تلویزیون بودید؟
-من در کودکی مجریانی مثل محمود شهریاری و در میان خانم ها مجریانی مثل گیتی خامنه و خانم رضایی را بسیار دوست داشتم.
*یکی از ویژگی اجرا در کودکی ما این بود که بسیار تحت تاثیر مجریان بودیم مثالی هست که اگر مجری می گفت بچه ها عقب تر بروید همه عقب تر می رفتند اما در زمان شما تغییرات زیادی در نحوه اجرا ایجاد شد مثلا پیام های مستقیم آموزشی به شکل نمایشی اجرا شد و برای ارتباط با بچه ها تلاش بیشتری هم باید صورت می گرفت.
-فکر می کنم در زمان کودکیِ ما اگر کسی مستقیم حرف می زد مخاطب به راحتی می پذیرفت چراکه تصوری زیاده خواه هم نداشتیم اما فکر می کنم اکنون نگرش ها و نسل ها تغییر کرده است. به طور مثال دهه ۷۰ با دهه ۸۰ و ۹۰ تفاوت بسیاری کرده است بنابراین آموزش برای این دهه ها هم با هم متفاوت خواهد بود و ما باید نگرشمان را هم نسبت به این نسل ها تغییر دهیم چه در نمایش و چه در موسیقی و دکور.
*آیا قرار است شما در ادامه کار خود تغییری داشته باشید؟
– اگر ما تغییر نمی داشتیم به این سبک از اجرا و نمایش هم نمی رسیدیم.
زمانی بچه ها آمال و آرزویشان این بود که دوست داشتند نقاشی هایشان از تلویزیون پخش شود*یکی از تغییرات این سال ها هم این است که کودکان فعالانه تر وارد عمل می شوند، نقاشی و یا آثار خود را در فضای مجازی می گذارند و حتی وارد برنامه های تلویزیونی شده اند و دیگر آدرس استودیوهای تلویزیونی برایشان یک رویا نیست.
– زمانی بچه ها آمال و آرزویشان این بود که دوست داشتند نقاشی هایشان از تلویزیون پخش شود اما امروز می توانند این آثار را از طریق فضای مجازی ارائه کنند و حتی بچه های امروز در امر برنامه سازی هم دخیل می شوند بنابراین من دیگر نمی توانم مثل قدیم کار کنم چراکه بچه ها خودشان را شریک و سهیم برنامه می دانند و حتی برای ما مطلب می فرستند اینها هم کار را سخت می کند و هم در عین حال می تواند شیرین و ریسک پذیر باشد. ارتباط بچه های امروز با دنیای مجازی به گونه ای است که شاید خود ما گاهی کم بیاوریم اما بچه ها ممکن است بسیار مسلط تر در این حوزه پیش بروند.
*شما به عنوان یک مجری چقدر هر روز موسیقی گوش می کنید یا فیلم های مرتبط با کارتان می بینید؟
-موسیقی زیاد گوش می کنم اما گاهی فیلم های کودک خارجی را می بینم چون اگر جشنواره فیلم کودک را هم دنبال کنید می بینید که فیلم های چندانی در حوزه کودک نداریم.
*آیا همکاران خود شما می پذیرند که این همه شعرهای مختلف بخوانید و جنب و جوش و تحرک در کارتان داشته باشید؟
-ممکن است نپذیرند اما ایرادی ندارد مهم این است که سبک و شخصیت من به همین شکل است و چیزی را تقلید نکرده ام. ممکن است برای برخی پذیرفته نباشد اما در حوزه کار کودک همانطور که گفتم این یک سبک است.
*در افقی که برای خود ترسیم کرده اید ممکن است جایگاه متفاوتی نسبت به امروز را بخواهید؟
– من دوست دارم در کارم حرفی برای گفتن داشته باشم و به تکرار نیفتم و اگر به تکرار بیفتم قطعاً خودم از کار کنار می کشم چون از آن لذتی نمی برم و دوست ندارم خودم را تکرار کنم.