همیشه یک دلیلی پشت عصبانیت های زیاد و پر تعداد افراد است با شناسایی علت خشم خود این مشکل را در خود درمان کنید و به خودتان آرامش هدیه دهید.
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا مدام عصبی هستید؟ آیا مشکلی درونی شما را اینگونه زود عصبی میکند؟ چه باید بکنید که کمتر عصبانیت به سراغ شما بیاید؟ سوالات این چنینی شما را بر این میدارند تا به دلیل و راه حل مناسبی فکر کنید. هر شخصی عصبانیت را تجربه کرده است.
شدت عصبانیت شما میتواند از ملایم و خفیف تا شدید، متفاوت باشد. طبیعی و سالم است که گاهی اوقات در واکنش به شرایط خاص احساس عصبانیت کنید، اما گاهی اوقات افراد یک خشم غیرقابل کنترل را تجربه میکنند که اغلب به ویژه با تحریک جزئی بالا میرود و بیشتر میشود.
چه چیزی باعث عصبانیت و مشکلات ناشی از آن میشود؟
عصبانیت از منابع مختلفی حاصل میشود و میتواند به طور گسترده متفاوت باشد. برخی از موارد رایج عصبانیت، عبارتند از:
مشکلات شخصی، از جمله از دست دادن یک ترفیع در کار یا مشکلات مربوط به روابط
مشکلی که توسط شخص دیگری از جمله لغو برنامه ایجاد میشود
رویدادی مثل ترافیک بد یا تصدف اتومبیل
خاطراتی از واقعه آسیب دیدگی
در موارد دیگر، ممکن است یک مشکل عصبانیت ناشی از ضربه روحی و یا اتفاقاتی در زندگی فرد باشد که شخصیت آنها را شکل داده است.
در برخی موارد، تغییرات هورمونی نیز میتواند موجب عصبانیت شود، چون میتواند اختلالات روانی مشخصی داشته باشد.
دیگر علل و دلایل بروز عصبانیت
علاوه بر انچه خواندید، به طور کلی عصبانیت میتواند عوامل گوناگونی داشته باشد از جمله:
حسادت
کم حوصلگی و کم ظرفیتی
ضعف و ناتوانی مزاج
عدم اعتماد به نفس و خودکمبینی
حساسیتهای افراطی
منفی بافی و سوء ظن به دیگران
همانندسازی و تقلید از والدین، همسالان و همکلاسان و…، اما دلایل رایج برای عصبانیت شامل کار زیاد، خستگی، گرسنگی و تشنگی هستند
حالا از نمایی دیگر و از دید روانشناسانه به دلیل عصبانیت زیاد خواهیم پرداخت. سایر دلایل عصبانیت شدید نیز عبارتند از:
۱. از درون به شدت آسیب دیده اید
شما به مردم آسیب میرسانید. افراد آسیب دیده به بقیه آسیب میرسانند، افراد شفا یافته، بقیه را شفا میدهند. ممکن است این موضوع را ندانسته انجام دهید، اما زمانی که بیش از حد عصبانی هستید به دیگران آسیب میرسانیدو این میتواند به دلیل شدت آسیب درونی شما باشد.
انسانها پیچیده هستند و این مکانیزم عجیب در جامعه وجود دارد که به ما این امکان را میدهد که باور کنیم آسیب پذیر بودن و صادق بودن در مورد خودمان به این معنی است که ضعیف هستیم و این ویژگی دوستداشتنی نیست؛ بنابراین سعی میکنیم که قوی عمل کنیم، حتی اگر آسیب دیده باشیم. چون ما نمیتوانیم در مورد احساسات واقعی خود صادق باشیم، انتخاب میکنیم که طرف ضرر را با عصبانیت بیان کنیم.
برای مقابله با چنین رویدادی یعنی عصبانیت شدید چه میتوان کرد:
با خودتان مهربان باشید و آنچه را که در گذشته به شما آسیب رسانده است را مورد بررسی قرار دهید.
شاید یک روز در گذشته یکی از والدینتان به خاطر اینکه از آنها خواسته بودید بازی کنید، به شما حمله کرده بوده است. یا شاید از طرف کسی که دوستش داشتید رد شدید.
این شرایط را بررسی کنید و سعی کنید خود را از این دیدها دور کنید؛ و برای همیشه کنارشان بگذارید. به احتمال زیاد متوجه خواهید شد که این عیب همه نیست.
آنها ممکن است وقتی به شما آسیب میرسانند ناخودآگاه این کار را انجام داده باشند، و شما درک میکنید که این فعالیت درد عمیقی را در آنها حکاکی کرده است که پاک کردن آن آسان نیست.
به همین دلیل است که شما باید گام بردارید و به افراد دیگر آسیب نرسانید، و این چرخه معیوب را به پایان برسانید و شما هم مشابه کار آنها را تکرار نکنید.
۲. احساس رها و طرد شدن دارید
یکی از دلایل این که احساس عصبانیت میکنید، میتواند به این دلیل باشد که شما احساس میکنید طرد و رها شده اید. این امر به ویژه در صورتی امکان پذیر است که شما در یک محیط غیر حمایتی رشد کرده باشید، مانند داشتن یک پدر و مادر بد رفتار، به طور فیزیکی یا ذهنی.
معمولا در دوران کودکی شما یاد میگیرید که همسالانتان شما را تصدیق نمیکنند و به شما عشقی که نیاز دارید را نمیدهند و احساس میکنید که مهم نیستید. این برای سلامت روانی آینده شما خطرناک است، زیرا درد عمیقی را ایجاد خواهد کرد که حتی زمانی که بزرگ شوید، با شما میماند.
زمانی که یک کودک با یک موضوع رها شده، بدون درمان مناسب بزرگ میشود، در آینده یک بزرگ سال با زخم خواهد بود، از اینکه کس دیگری به آنها نزدیک شود میترسند، که در نهایت منجر به خشم و عصبانیتشان خواهد شد.
خشم رها شده شرایطی است که شما خیلی عصبانی و احساساتی هستید، زیرا میترسید تنها با افرادی که دوستشان دارید تنها بمانید. این ترس بسیار واقعی و زمان بر است که فراموش کردید چگونه منطقی فکر کنید.
کاری که میتوانید برای مقابله با آن انجام دهید:
سعی کنید تمام آن خاطرات دردناک از رها شدن در گذشته را به یاد بیاورید. به خودتان اجازه دهید گریه کنید و برای برخی از مسائل عشقی که احتمالاً هرگز به دست نیاوردید، اشک بریزید.
غمگین شوید، دوباره کودک شوید و بگذارید درد را احساس کنید. همه این باورها را به خاطر داشته باشید که دیگر برایتان مهم نیست. به خاطر داشته باشید که تا حد زیادی برای نظرتان و توجه دیگران ارزش قائل نشوید.
سپس به آرامی، سعی کنید به خودتان یادآوری کنید که این رفتارها درست نیست. برای هیچ کسی نباید مهم باشد. شما حق دارید اینجا باشید و به زندگی خود برسید. شما دقیقاً جایی هستید که به آن تعلق دارید و مهم هستید.
بگذارید افراد دیگر با مسیر زندگی شما همسو نباشند و مسیر زندگی خود را بیابند که شما را خوشحال خواهد کرد. نترسید، چون همه راه خود را در زندگی دارند. سعی کنید آن باورهای غلط را رها کنید و افرادی که به شما ستم میکنند را ببخشید.