افزایش اختلافات امارات و عربستان؛ آیا ایران از فرصتهای پیش رو استفاده خواهد کرد؟
پس از بروز اختلاف میان امارات و عربستان درباره سیاست نفتی اوپک پلاس، دو کشور اعلام کردند که به توافقی برای حل اختلاف دست یافتهاند. با این وجود به نظر میرسد اختلاف نفتی اخیر تنها نوک کوه یخ اختلافات و رقابتهای گستردهتری است که در آینده پیش روی دو کشور قرار خواهد گرفت.
«بازتاب»؛ آرش صفار- در نشست اخیر اوپک پلاس، پیشنهاد تمدید محدودیت تولید نفت در سال 2022، منجر به اختلاف دو تولیدکننده بزرگ نفت، یعنی عربستان و امارات شد.
اوپک پلاس که متشکل از 13 عضو اوپک و 10 تولیدکننده دیگر نفت، از جمله روسیه است، خواهان این بود که با حفظ محدودیتها، سطح تولید به تدریج از پایان سال 2022 افزایش یابد.
با این وجود هیئت نمایندگی امارات در این اجلاس با تأکید بر اینکه محدودیتهای کنونی از نظر این کشور عادلانه نیست، خواهان افزایش سهمیه خود برای تولید نفت بود.
درخواست هیئت اماراتی با مخالفت شدید عربستان روبهرو شد؛ تلاشهای روسیه برای رسیدن به راهحل اختلاف میان امارات و عربستان، در کنار فشارهای ناشی از بالا رفتن قیمت نفت در بازار، سبب شد تا دو کشور روز 14 ژوئیه اعلام کنند که به توافقی برای حل اختلاف رسیدهاند.
بر مبنای این توافق پس از پایان توافق فعلی اوپک پلاس در پایان سال 2022، میزان تولید پایه امارات در توافقات آتی این مجمع افزایش خواهد یافت.
فارغ از توافق اخیربه نظر میرسد اختلاف نفتی بین امارات و عربستان، تنها بخشی از اختلافات و رقابتها ژئوپلیتیک و اقتصادی دو طرف است.
بعد از سال 2011، در پی خیزشهای مردمی در کشورهای عرب منطقه و افزایش نفوذ و نقشآفرینی منطقهای ایران و ترکیه، روابط ابوظبی و امارات وارد مرحله جدیدی از هماهنگی و همکاری شد که یکی از نتایج آن نقشآفرینی مشترک دو کشور در سقوط دولت محمد مرسی و به قدرت رسیدن ابوالفتاح السیسی در مصر بود.
بعد از به قدرت رسیدن ملک سلمان بن عبدالعزیز و قرار گرفتن زمام امور در دست محمد بن سلمان، روابط ابوظبی و ریاض تا حد یک اتحاد تقویت شد؛ اتحادی که در قالب ائتلاف عربی و تجاوز نظامی به یمن، تجسم یافت.
به قدرت رسیدن ترامپ در ایالاتمتحده و حمایتهای بیدریغ او از سیاستهای تهاجمی ریاض-ابوظبی سبب شد تا دو کشور با همراهی مصر و بحرین، به بهانه روابط قطر با ایران و حمایت این کشور از جریان اخوانی منطقه، این کشور را تحت محاصره قرار دهند.
با این حال تحولات منطقهای سبب بروز اختلافات متعدد میان دو کشور شده است؛ اگرچه مقامهای دو طرف بارها تلاش کردهاند که این اختلافات را کماهمیت جلوه داده و روابط دو کشور را در بهترین حالت نشان دهند.
در جبهه یمن، اختلافات دو کشور پس از جنگ بندر الحدیده افزایش یافت؛ امارات با تمرکز بر جنوب یمن و سازماندهی نیروهای «کمربند امنیتی» در این منطقه، عملا «شورای انتقالی جنوب یمن» را نیروی نیابتی خود در یمن تبدیل کرد و از این طریق موفق شد امکان خروج بخش عمده نیروهای خود از یمن را فراهم کند.
این در حالی بود که عربستان هر روز بیشتر در جبهه شمال با انصارالله درگیر میشد و این جریان توانسته بود حملات خود به خاک سعودی را گسترش دهد.
تلاشهای سیاسی عربستان برای سامان دادن به جبهه واحد داخلی علیه انصارالله در قالب توافق ریاض، عملا با مخالفت جریان تحت حمایت امارات، ناکام مانده و در مواردی به رویارویی نظامی شورای انتقالی جنوب و جریان حامی دولت هادی انجامیده است.
از سوی دیگر، شکست سیاست فشار بر قطر سبب شد تا عربستان به شکلی یکجانبه تصمیم به آشتی با قطر بگیرد، به شکلی که برخی تحلیلگران معتقدند آشتی با قطر عملا به امارات تحمیل شد.
در کنار این موضوعات، نوع روابط با اسرائیل، آشتی امارات با سوریه، بدون هماهنگی با عربستان (که عربستان از چند ماه پیش در این مسیر قرار گرفته است) و آسیبهای بیشتری که عربستان به واسطه شرایط پرتنش منطقه متحمل شده بود (حملات علیه تأسیسات نفتی این کشور)، به فهرست موضوعات مورد اختلاف دو کشور میافزاید.
در کنار این موضوعات، رقابتهای اقتصادی دو کشور نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. در فوریه گذشته ریاض اعلام کرد که تنها شرکتهایی از قراردادهای اقتصادی با دولت سعودی بهرهمند خواهند شد که نمایندگی خود را به عربستان منتقل کنند؛ این تصمیم آشکارا بر خلاف منافع امارات، به ویژه دوبی بود.
این سیاست ریاض در قالب طرح توسعه اقتصادی-اجتماعی 2030 این کشور قرار دارد که هدف آن تنوعبخشی به اقتصاد پادشاهی است؛ فارغ از چالشهایی که پیش روی این طرح قرار دارد، تلاشهای عربستان در این راستا، عملا تهدیدی علیه موقعیت امارات به عنوان هاب اقتصادی و تجاری منطقه محسوب میشود.
به نظر میرسد اختلافات دو کشور در زمینههای امنیتی، سیاسی و اقتصادی را میتوان در بستری کلیتر درک کرد.
امارات در سالهای اخیر به مدد توانمندیهای اقتصادی و همچنین بهرهگیری هوشمندانه از شرایط منطقه، وارد مرحلهای از قدرتیابی و نقشآفرینی در موضوعات امنیتی منطقه شده است.
عادیسازی روابط امارات با اسرائیل به ابوظبی این امکان را داده است که در کنار تلآویو به محور اصلی سیاست آمریکا در منطقه تبدیل شود؛ موضوعی که با توجه به جدی شدن کاهش تعهدات امنیتی آمریکا در خاورمیانه از اهمیت بسزایی برخوردار است.
موافقت واشنگتن با فروش جنگندههای پیشرفته اف 35 به امارات و متوقف ماندن همین قرارداد با عربستان، یک پیروزی سیاسی-دیپلماتیک برای امارات محسوب میشود که نشاندهنده افزایش اهمیت امارات نسبت به همسایه بزرگ خود، نزد آمریکا است.
افزایش قدرت منطقهای امارات و تبدیل شدن این کشور به متحد اصلی آمریکا در خلیج فارس، موضوعی نیست که ریاض بتواند تحمل کند یا حتی نسبت به آن بیتفاوت باشد.
در این شرایط اگرچه دو کشور توانستهاند به راهحلی برای اختلاف نفتی خود در اوپک پلاس دست یابند، اما مسیر پیش رو با اختلافات گستردهتری میان دو کشور همراه خواهد بود که به نظر نمیرسد به سادگی اختلاف نفتی قابل حل باشد.
احتمالا در سالهای آینده، در سایه افزایش اختلافات میان ابوظبی و ریاض، فرصتهای دیپلماتیکی در برابر تهران در روابط با همسایگان خلیج فارسی خود، به وجود خواهد آمد؛ اینکه تهران تا چه حد قابلیت بهرهگیری از این فرصتها را دارد، سوالی است که برای مشخص شدن نتیجه آن باید منتظر ماند.