اعترافات مردی که پدر و نامادریاش را کشت و به آتش کشید
مرد جوانی که در پی یک اختلاف پدر و نامادریاش را مقابل چشمان برادرانش به قتل رساند و به آتش کشید، در جلسه محاکمه ادعا کرد همه اعترافاتش دروغ است و نمیداند چه اتفاقی برای آنها افتاده است.
به گزارش شرق، بهمنماه سال ٨٩ مردی از یکی از شهرستانهای مرکزی کشور با مأموران پلیس تهران تماس گرفت و گفت خواهر و شوهرخواهرش کشته شدهاند. این مرد گفت: پسران کوچک خواهرم در خانه زندانی شدهاند و به سختی توانستند با من تماس بگیرند و موضوع را بگویند. درخواست دارم تا من به تهران برسم، به آنها کمک کنید. دقایقی بعد مأموران به آدرسی که این مرد داده بود، رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها متوجه شدند سه کودک ١٠ و شش ساله در خانه زندانی شدهاند. با ورود به خانه و آزادکردن بچهها پسربچه ١٠ساله گفت: برادر بزرگم پدر و مادرم را کشت و جسد آنها را سوزاند و من و برادران دوقلویم که ششساله هستند را زندانی و ما را تهدید کرد اگر به کسی چیزی بگویيم، بلایی که سر آنها آورده را بر سر ما هم میآورد. او یک روز در خانه بود و بعد از اینکه گوسفندان و اموال دیگر پدرم را فروخت، رفت و در را روی ما قفل کرد. من به سختی توانستم از انباری یک گوشی تلفن پیدا کنم؛ چون برادرم همه گوشیهای تلفن را با خودش برده بود و نمیتوانستیم با جایی تماس بگیریم؛ بعد از اینکه گوشی را پیدا کردم، با داییام تماس گرفتم و موضوع را گفتم.
این پسربچه همچنین به مأموران محل دفن پدر و مادرش را نشان داد؛ بعد از اینکه گودال کنده شد، پلیس جسد زن و مردی را بیرون کشید و متوجه شد گفتههای این پسربچه صحت دارد اما اجساد و گفتههای کودک تنها یافتههای مأموران نبود. گزارشی که از بیمارستانی در تهران دریافت کردند که نشان میداد مردی جوان گلولهای به پایش برخورد کرده، توضیح درستی درباره اینکه چرا این تیر به پایش برخورد کرده است، نمیدهد. زمانی که پلیس مرد جوان را مورد بازجویی قرار داد، متوجه شد او متهم به قتل تحت تعقیبی است که پدر و نامادرياش را به قتل رسانده است. این جوان از سوی برادرانش مورد شناسایی قرار گرفت و بعد از بهبودی نسبی به اداره آگاهی منتقل شد. متهم در بازجوییها به قتل پدر و نامادریاش اعتراف کرد و گفت: پدر و مادرم سالها قبل از هم جدا شدند و ما بچهها با مادرمان زندگی میکردیم. بعد از مدتی پدرم ازدواج کرد و از همسر جدیدش صاحب فرزند شد و من کنار مادرم ماندم. بعد از چند سال خودم ازدواج کردم ولی زندگی خوبی نداشتم و اعتیاد پیدا کردم و همین باعث شد از همسرم جدا شوم و دوباره پیش مادرم برگشتم اما بعد از مدتی با مادر و خواهرانم به مشکل برخوردم و پیش پدرم رفتم. در خانه پدری بودن هم خیلی خوب نبود و با او هم دچار اختلاف شدم.
متهم گفت: پدرم مرتب به من میگفت باید سر کار بروی و نباید چنین رفتارهایی داشته باشی و نباید خرجیات را من بدهم و نامادریام هم او را تحریک میکرد. روز حادثه سر این موضوع با پدرم درگیر شدم و با اسلحه شکاری او را زدم؛ نامادریام در این هنگام رسید؛ با قنداق تفنگ و داس به او هم حمله کردم و او را هم زدم. وقتی داشتم با قنداق به نامادریام ضربه میزدم، یک تیر از تفنگ شلیک شد و به پایم برخورد کرد. پولی نداشتم که به بیمارستان بروم؛ خودم پایم را بستم و اجساد را داخل گودالی انداختم و سوزاندم و بعد هم گوسفندان پدرم را فروختم؛ پول به دست آوردم و به تهران آمدم تا خودم را درمان کنم. به پرستاران گفتم حین شکار پایم تیر خورده است اما آنها باور نکردند و موضوع را به پلیس گزارش دادند. حالا اعتراف میکنم من مرتکب قتل شدهام و گفتههای برادرم درست است.
با پایان گفتههای متهم و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت و بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و از طرف اولیای دم صغیر درخواست صدور حکم قصاص کرد، خواستار رسیدگی به این پرونده شد. سپس برادر متهم که در زمان قتل ١٠ساله بود و حالا ١٦ساله است، درخواست قصاص کرد اما خواهران متهم او را بخشیدند. در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد؛ او اتهام قتل پدر و نامادریاش را رد کرد و گفت: اعترافاتم دروغ است؛ من هیچکدام از این کارها را نکردهام و تحت فشار اعتراف کردم و گفتههای برادرم هم دروغ است. واقعیت این است که من حین شکار تیر خوردم و پایم زخمی شد و برادرم از روی دشمنی چنین حرفی میزد؛ من نمیدانم پدرم و همسرش را چه کسی کشته است.
با پایان گفتههای متهم و وکیل مدافع او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.