اسرائیل و آمریکا جنگ با ایران را ادامه می دهند؟

روزنامه خراسان در تحلیلی تازه، فعال شدن «مکانیسم ماشه» را نه صرفاً اقدامی سیاسی، بلکه امتداد جنگ ۱۲ روزه اخیر علیه ایران دانسته است؛ جنگی که به باور نویسنده، دو هدف اصلی داشت:
۱. ضربه به زیرساختهای برنامه هستهای ایران،
۲. تحریک ناآرامیهای داخلی برای تضعیف نظام از درون.
در این تحلیل آمده است که غرب با فعالسازی مکانیسم ماشه، به دنبال تحقق اهدافی بود که در میدان نبرد محقق نشد. در واقع، به جای ادامه جنگ مستقیم، مسیر فشار سیاسی ـ حقوقی و تحریک داخلی در پیش گرفته شده تا زمینهای برای اجرای فصل هفتم منشور ملل متحد و حمله احتمالی اسرائیل فراهم شود.
تمدید ماشه یا اجرای ماشه؛ هر دو بیفایده؟
به باور تحلیلگر، پیشنهاد تمدید ماشه از سوی اروپا نه برای رسیدن به توافقی منصفانه، بلکه در راستای منافع اسرائیل طراحی شده بود؛ توافقی نامتوازن که بدون ارائه امتیاز جدی به ایران، خواستار امتیازات گسترده از تهران بود.
در نگاه جمهوری اسلامی ایران، چه تمدید ماشه و چه اجرای آن، هیچکدام خطر جنگ را رفع نمیکند. بنابراین، در شرایطی که هزینه سازش بالاتر از مقاومت ارزیابی میشود، انتخاب مسیر ایستادگی منطقیتر به نظر میرسد.
دو نگاه سیاسی در داخل؛ دو مسیر متفاوت
نویسنده گزارش، فضای سیاسی ایران را دو قطبی تحلیل میکند:
گروه اول (اصلاحطلبان) که راه نجات را در نرمالسازی روابط با آمریکا میبینند، حتی اگر این به معنای کنار گذاشتن برنامه هستهای، موشکی و منطقهای باشد؛
گروه دوم (جریان اصولگرا و انقلابی) که معتقدند باید برنامه هستهای ادامه یابد، احتمالاً از NPT خارج شد و کشور برای جنگ احتمالی آماده شود.
تحلیلگر راه سومی را پیشنهاد میدهد: عبور از دوقطبی سیاسی فعلی و رفتن به سمت یک واقعگرایی هوشمند در روابط بینالملل. در این چارچوب، چین و روسیه میتوانند بخشی از راهحل باشند، البته نه بهعنوان نجاتدهنده مطلق، بلکه بهعنوان بازیگرانی که باید با دقت و موازنه با آنها تعامل کرد.
راهبرد در برابر غرب: “در آستانه ماندن”
در حوزه هستهای، پیشنهاد میشود که ایران در “آستانه” باقی بماند؛ یعنی در نقطهای که فناوری پیشرفته دارد، اما بهسمت ساخت سلاح حرکت نمیکند. این راه هم با فتوای رهبری مطابقت دارد و هم ادراک غرب را به چالش میکشد.
در سطح داخلی چه باید کرد؟
نویسنده تاکید میکند که برای مقابله مؤثر با تهدیدات خارجی، دولت باید اصلاحات داخلی را جدی بگیرد؛ از جمله:
اصلاح نظام بانکی و مالیاتی،
بهینهسازی شرکتهای دولتی،
کاهش فشار مالی بر مشاغل کوچک،
و تقویت سرمایه اجتماعی از طریق همراهی عملی با مردم.
او نتیجه میگیرد که ایران میتواند با کارآمدی در اداره کشور و واقعگرایی در سیاست خارجی، هم از خطر جنگ دور بماند، هم ادراک جهانی نسبت به خود را تغییر دهد و هم فضا را برای یک مذاکره واقعی (نه تسلیمگونه) آماده کند.
در شرایط پرتنش کنونی، نه فقط قدرت نظامی، بلکه کارآمدی دولت، انسجام ملی و هوشمندی دیپلماتیک تعیینکننده سرنوشت آینده ایران خواهد بود.