استیضاح استیضاحکنندگان!

دیروز طرح استیضاح وزیر ورزش با ۱۵ امضا به هیئترئیسه مجلس تقدیم شد. روز قبل از آن نیز نمایندهای درباره وزیر دیگر گفت: «استیضاح وزیر علوم، تحقیقات و فناوری کلید خورده و هماکنون بیش از صد امضا برای این تقاضای استیضاح جمعآوری شده است».
به گزارش شرق، حرفهای ساده اما جنجالساز ظریف نیز برخی را به فکر استیضاح او کشانده است. در سوی دیگر، دیروز علی مطهری خطاب به وزیر ورزش گفت: «اگر وزیر کشور تسلیم فشار نهادهای غیرمسئول برای صدور حکم شهرداری آقای حناچی شود، با توجه به اینکه طرح استیضاح ایشان اکنون در مجلس مطرح است، احتمال انجام این استیضاح تقویت میشود».
تمام این اخبار در کمتر از یکهفته اتفاق افتادهاند اما اگر از کنار جزئیات و وجوه خاص هر یک از این موارد بگذریم، با پرسشی روبهرو میشویم که ابزار «استیضاح» چه «کارکردی» را در عرصه واقعی سیاست بازی میکند. بیشک افرادی که قانون اساسی را تدوین کردهاند، درباره اختیاراتی که برای هر نهادهای در نظر گرفتهاند، دلیل خاصی داشتهاند اما واقعیت مسیر خود را میرود.
برای بررسی «کژکارکرد» استیضاح به سراغ علی ربیعی رفتیم؛ کسی که چندی پیش به تیغ استیضاح دچار شد. روز استیضاح او جنجالی شد و کار به جایی رسید که وزیر سابق کار و تعاون خطاب به نمایندهای گفت: «آقای پورابراهیمی، آقای کهنوجی را شما میشناسید. رزومه ایشان دست من چهکار میکند؟ اگر ایشان مدیرعامل مس میشد، مشکل شما اینچنین با من ادامه پیدا میکرد؟».
این چند وقت موضوع استیضاح وزرا مکرر در اخبار شنیده میشود. استیضاح وزیر علوم و ورزش یک طرف است و بحث استیضاح آقای ظریف هم هرچند در حد حرف باشد اما پرتکرار است. فارغ از بحثهای روز و جزئیات هریک از این موارد میخواستیم کمی به موضوع تحلیلی نگاه کنیم. موضوع درباره کژکارکردهای مجلس است؛ یعنی اختیاراتی که به دلایلی در اختیار یک نهاد قرار گرفته است اما به دلایل دیگر مورداستفاده قرار میگیرد و عملا کارکرد آن متفاوت شده است. به نظر شما در واقعیت «استیضاح» به چه ابزاری تبدیل شده است؟
ببینید استیضاح ابزاری است برای اصلاح عملکرد دولت؛ یعنی باید اجزای دولت را که وزارتخانهها هستند، اصلاح کند. روح استیضاح – یعنی دلیل اصلی دادن این اختیار به مجلس – از این قرار است که گاهی وزرا و حتی رئیسجمهور برخلاف برنامهها و مصالح عمل میکنند یا دچار ضعف میشوند و نمیتوانند برنامهها را اجرا کنند و از این ناحیه به کشور خسارت وارد میشود. فرض کنید آموزشوپرورش نتواند وظایف خود را بهخوبی انجام دهد یا برنامه مناسبی نداشته باشد. یا فرض کنید وزیری دچار نوعی فساد شود که ماندگاری او باعث خسارت به جامعه شود. روح استیضاح بر این اساس سامان گرفته است.
وکالت یعنی نماینده از سوی مردم وکالت دارد آنچه را که مردم میخواهند، دنبال کند. ضمیر اما گاهی عوض میشود. ضمیر «مردم» به ضمیر «من» تغییر میکند. اصل «استیضاح» را از پارلمانهای اروپایی گرفتهایم و روح آن بهمنظور تداوم دموکراسی است؛ نوعی نظارت عامه بر عملکرد افرادی که دولت را در اختیار میگیرند، یعنی نظارت نمایندگان عامه مردم بر منافع آنها. حالا وقتی این بحث دچار کژکارکردی میشود، اولا منافع عامه تبدیل میشود به منافع استیضاحکننده؛ یعنی شما اگر به حوزه انتخابیه خود آن نماینده بروید و از مردم و نخبگان آنجا بپرسید به نظر شما آیا این وزیر باید استیضاح شود یا کنار برود، نظرات کاملا متفاوت است.
معمولا آنچیزی که بهعنوان دلیل استیضاح مطرح میشود، یعنی دلیل مکتوب و قرائتشده، با دلیل اصلیای که آن را سبب شده، متفاوت است. درباره خود من قطعا این صادق بود و من به این تفاوت واقف بودم؛ آنچه گفتهشده با دلیل اصلی متفاوت بود. در خیلی از موارد این طور است. نمیگویم در همه موارد که خدای نکرده آن عده از نمایندگان را که بهدرستی و پاکی به تشخیص خودشان عمل میکنند، خدشهدار نکنم.
ببینید گاهی اوقات شخصی استیضاحی را امضا میکند اما چندوقت بعد به نفع همان وزیر سخنرانی میکند! مگر در این مدت چه چیزی تغییر کرده است. یکی از محورهای استیضاح من، سهم تعاون بود. از نمایندهای که این موضوع را مطرح کرده بود، پرسیدم GDP ایران چقدر است، اصلا نمیدانست. اصلا مفهوم GDP و اندازه اقتصاد کشور را نمیدانست، خب این چه سؤالی است که «چرا سهم تعاون بزرگ نشده است؟» با چه معیاری این سؤال مطرح شده است. یا از من میپرسیدند چرا بیکاری زیاد است! بیکاری دهها علت دارد. کدام علت به وزارتخانه ما برمیگشت؟ ایراد به کدام سیاست بود؟ سیاست تولید؟ سیاست پولی مالی؟ با آن نماینده که صحبت میکردیم، معلوم شد مسئله چیز دیگری است.
البته حالت مثبتتر این کژکارکرد این بود که نمایندهای در ناحیه خودش درمانگاه میخواست و به این دلیل پای استیضاح را امضا کرده بود. تازه اینها خوب هستند و من به اینها احترام میگذارم. اینها درخواستی درباره منطقه خودشان دارند البته که این هم کژکارکرد استیضاح است هرچند با نیت خوب. تعداد دیگری از افراد هستند که میخواهند در انتخاب هیئترئیسهها نقش داشته باشند اما وقتی آن چیزی را که میخواهند، به دست نمیآورند، دست به استیضاح میبرند.
ببییند مدیران زیرمجموعهها نیز گاهی درگیر این میشوند که نمایندگان امضاها را پس بگیرند، من این موضوع را منع کرده بودم و این واقعا مصیبتی است! علتها، آن علتی نیست که نوشته میشوند. افراد منافع و خواستههایی دارند اما ایدئولوژی {با روکش دیگری} آن را مینویسند. این استیضاح را از کارکرد و سلامت انداخته است.
چرا به این نقطه رسیدیم که استیضاح از کارکرد اصلی خود دور شده و دچار کارکردهای دیگری – کژکارکردها – شده است؟
برای اینکه ما دموکراسی کامل نداریم. دموکراسی کامل فقط صندوق رأی نیست؛ پیشاصندوق و پساصندوق مهم است. در پیشاصندوق باید شرایطی حاکم باشد که به تعبیر امام «عصارههای» یک شهر بتوانند انتخاب شوند. فرایند پیشاصندوق ما آماده نیست؛ شناختهشدگی و پختگی یک فرد باید در سندیکاها، اتحادیهها و احزاب بهوجود بیاید. برخی از این مشکلات زاییده فیلترهایی است که ما در پیشاصندوق داریم. نمیخواهم فقط شورای نگهبان را بگویم اما فرایندی که فردی از طریق آن وارد سیاستگذاریهای بزرگ میشود، ناقص است. پساصندوق هم باید وجود داشته باشد؛ وقتی افرادی انتخاب میشوند ما چیزی نداریم که از طریق آن همان مردمی که نمایندگان را انتخاب کردهاند بر آنها نظارت کنند تا منافع شهر دنبال شود نه منافع اشخاص. جابهجایی «ضمیر» منافع موضوعی است که باید به آن بیشتر توجه شود.
قاعدهمندیها هم بحث مهمی است. ما پروتکلها و قاعدهمندیهای مناسبی برای روابط بین قوا نداریم. به این خاطر حتی اشکالاتی از سوی دولت نیز پیش میآید. وزیر به محیط امن روانی برای کارکردن نیاز دارد. وزیر برای تأمین این محیط امن، سعی میکند مجلس را آرام نگه دارد و برای این کار، به ناچار برخی از مراودات را شروع میکند.
باید پروتکلی وجود داشته باشد مبنی بر اینکه نمایندگان نباید حق انتخاب و معرفی افراد را برای مناصب داشته باشند.
ما تفکیک قوا را به بدترین شکل اجرا کردهایم؛ یعنی وجوه بد آن را بهطور کامل داریم اما وجوه خوب آن را نداریم. ببینید ما معمولا نمیتوانیم در انتخاب مدیران خود «ماکسیماز» کنیم؛ یعنی نمیتوانیم بهترین بهترینها را انتخاب کنیم. برای اینکه تعارض منافع و تعارض دیدگاههایی وجود دارد که در نهایت به گزینههایی میرسیم که تنها رضایتبخش هستند و نه بهترین. ما پروتکلهایی نداریم که علیه این دخالتها باشد. به این ترتیب کژکارکردی بهوجود میآید.
یعنی شما منطق حاکم بر روابط دولت و مجلس را به نوعی میدانید که وزرا را به سمت تعاملهای ناصواب با نمایندگان سوق داده و وزرا نیز به آن تن میدهند؟
اگر از لفظ «تندادن» استفاده نکنید، بهتر است. شرایطی شکل میگیرد که در آن چنین کژکارکردهایی بهوجود میآید.