اجرای سناریوی مرگ پدر از سوی پسر کینه جو

ساعت یک ظهر ششم مهر سال ۹۰، گزارشی به پلیس آگاهی مخابره شد که مردی در کنار پارک ساحلی «تولمشهر» از توابع صومعهسرا به قتل رسیده است. هوا توفانی بود و باران شدیدی میبارید. همراه با ماموران صحنه جرم و کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی به محل کشف جسد رفتیم.
ماموران پاسگاه دور ماشین سمند نوک مدادی رنگ را با نوار زرد بسته و به قول معروف صحنه را حفظ کردهبودند. مردم روستاهای اطراف از این جنایت خبر دار شده و با وجود بارش شدید باران، نظارهگر تجسسهای ماموران بودند.
شیشههای سمند بخار کرده بود و چرخهای جلوی ماشین نیز پنچر بود. در عقب باز بود و ردی از خون زیر ماشین دیده میشد. پیش از هر کاری از مسئول تشخیص هویت خواستم از ماشین و جسدی که روی صندلی عقب افتاده عکسبرداری کند. در ادامه همراه با کارآگاهان، از داخل ماشین بازدید کردیم. روی صندلی راننده لختههای خون بود و یک جفت دمپایی هم روی پدالها افتاده و گوشی تلفن همراهی نیز زیر صندلی افتاده بود که احتمال دادیم متعلق به مقتول باشد. در تجسسهای بعدی، دو سنجاق قفلی که رویشان تریاک چسبیده بود هم پیدا کردیم. روی صندلی عقب نیز قربانی جنایت که شواهد نشان میداد ساعت زیادی از مرگش نمیگذرد، افتاده بود. مرد حدود۵۰ سالهای با قدی نزدیک به ۱۷۵ سانتیمتر، هیکلی لاغر با کاپشن مشکی و شلواری چارخانه قهوه ای رنگ.
بررسیها حکایت از این داشت مقتول با چند ضربه کاری چاقو، تسلیم مرگ شده است و عامل یا عاملان جنایت جسد او را از روی صندلی جلو به صندلی عقب منتقل کردهاند. با توجه به بارندگی شدید که اجازه کار را به ما نمیداد، جسد را تحویل پزشکی قانونی دادیم تا علت دقیق مرگ را تشخیص بدهند و ماشین را برای تجسس بیشتر به ادارهمان منتقل کردیم.
همکارانم با بررسی دقیقتر از ماشین موفق به کشف یک چک پول مسافرتی، مقداری مواد مخدر از جاساز زیر صندلی شدند.بعد از گرفتن استعلام از پلاک ماشین، مشخص شد صاحب آن مردی به نام «کریم» اهل روستای «کلاشم» است که با دعوت از همسر او برای شناسایی جسد وی، بعد از مراجعه زن به پزشکی قانونی و آمدن به اداره آگاهی عنوان کرد که جسد متعلق به همسرش است و او ساعت چهار روز گذشته برای تبدیل شلتوک به کارخانه برنجکوبی در روستای «هندهخاله» رفته و قرار بود از آنجا به صومعه سرا برود و پسرم را به نیزخانه بیاورد.
ساعت ۱۲ شب گذشته، پسرم به خانه آمد و گفت که هرچقدر به پدرش زنگ زده جواب تلفن همراهش را نداده و مجبور شده به تنهایی به خانه بیاید. من و پسرم که نگران او بودیم، مدام با وی تماس گرفتیم ولی او جواب نمیداد و در نهایت ساعت دو شب، تلفن همراهش خاموش شد و روز بعد که به کارخانه برنجکوبی رفتیم و سراغ همسرم را گرفتیم، گفتند ساعت پنج عصر روز گذشته برای گرفتن برنج به آنها سر زده ولی بهدلیل آماده نبودن برنجهایش، قرار شده روز بعد بازگردد.این زن در ادامه تحقیقات به ما گفت که شوهرش با کسی اختلاف نداشت و حتی یک شب هم بیرون از خانه نمانده و نمیداند چه اتفاقی برای شوهرش رخ داده است. شاهین پسر خانواده که دانشجو بود، حرفهای مادرش را در تحقیقات تایید کرد.
در استعلام از سوابق کیفری مقتول مشخص شد او یکبار در سالهای گذشته بهدلیل ارتباط نامشروع بازداشت و چند ماهی را در زندان گذرانده است. تحقیقات میدانی نیز حاکی از آن بود که او را در محل زندگیاش، به عنوان مرد معتاد و هوسرانی میشناسند.
در ادامه بررسیها، چند مظنون به اداره آگاهی آمدند ولی با توجه به نبود مدارک قوی، همگی آزاد شدند. اینبار پسر قربانی که در طول بررسی تحقیقات رفتارهای عجیبی داشت و چندین بار اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کردهبود، تحت بازجویی قرار گرفت. در حالیکه او مدعی بود که پدرش به دنبالش نرفته است، ردیابی تلفن همراه پدرش نشان میداد آخرین جایی که آنتن تلفنش خط داده، نزدیکیهای ورزشگاهی بوده که شاهین در آنجا فوتبال بازی میکرد و محل قرار پدر و پسر بودهاست. با بهدست آمدن این سرنخ، او برای دومین بار تحت بازجویی قرار گرفت ولی در اظهارات جدیدی بیان کردکه شاهدی دارد که اثبات میکند همه روز را با او بوده و در این پرونده بیگناه است. چند روز بعد شاهین که مدارک زیادی علیهاش وجود داشت، مدعی شد که قاتل پدرش را میشناسد و مشخصات آدمهایی را میداد که پس از احضار و بازجویی مشخص میشد بیگناهند. با گذشت چند روز، همکلاسی شاهین با مراجعه به ادارهمان گفت که به دروغ شهادت داده و آن روز را با شاهین نبود و برای انجام کاری به رشت رفتهبود و به دلیل عذاب وجدانی که داشته، این راز را برایمان فاش کردهاست؛ چرا که شاهین از او خواسته بود این ادعا را بکند.با افشای این حقیقت، شاهین برای چندمین بار احضار شد و این بار او را بازداشت کردیم و در نهایت پس از چند روز لب به اعتراف گشود و پرده از راز این جنایت هولناک برداشت.
او مدعی شد که پدرش مرد معتاد و عیاش و دنبال ناموس مردم بوده و مادرش را کتک میزده و با توجه به سر افکندگیاش در بین فامیل، نقشه قتل را کشیده است. او گفت برای اینکه پدرش را به قتل برساند، از یکی از دوستانش به نام سعید خواسته کمکش کند و او ابتدا قبول نکرده و شرطی پیش روی شاهین میگذارد که او نیز کمک کند تا از مادر دختر مورد علاقهاش انتقام بگیرد.بعد از این قرار در همان روز بارانی که قرار بود کریم دنبال پسرش برود، شاهین و سعید جلوی باشگاه انتظار او را کشیدهاند و هنگامی که کریم به باشگاه میرسد، سعید روی صندلی عقب و شاهین نیزجلو مینشیند و بعد از راه افتادن در منطقه خلوتی سعید دهان کریم را میگیرد و شاهین با چاقو چند ضربه به پدرش میزند و بعد از مطمئن شدن از مرگ او، جسدش را به شهر تولم میبرندو برای صحنهسازی و گمراه کردن پلیس جسد او را به صندلی عقب میکشانند و مقداری از مواد مخدر نیز زیر صندلی میریزند که وانمود کنند کریم بهدلیل مواد کشته شدهاست.بعد از این ماجرا شاهین که لباسش خونی بوده، به سرویس بهداشتی پارک میرود و با شستن لکههای خون به خانه برمیگردد و طوری وانمود میکند که هیچ خبری از پدرش ندارد. با اعترافات شاهین و بازسازی صحنه جنایت پروندهای که به نظر خیلی پیچیده میآمد برای صدور کیفرخواست به دادسرای جنایی رشت فرستاده شد.