اتفاقاتی که به سر باند احمدی نژاد می آید،انتقام الهی نیست؟
روزنامه اعتماد نوشت:بعضی این روزها به دیگران تذکر میدهند که چرا از حق و حقوق پایمال شده مشایی و بقایی و احمدینژاد دفاع نمیکنید. استدلالشان هم این است که فارغ از گرایشات سیاسی باید از حق دفاع کرد، چرا که اگر در این موارد ساکت بنشینیم فردا روزی نوبت به خودمان خواهد رسید.
ظاهر حرف منطقي است و معقول. اما در اين مورد خاص اندكي تامل لازم است. دفاع از كسي كه مورد ظلم قرار گرفته بر هر آزادهاي واجب است اما باور بفرماييد نه دوستان ما آنقدر كه مدعياند آزادي خواهند و نه ما كه در اين موارد خاص سكوت كردهايم آنقدر كه اين بزرگواران ميگويند خود فروخته و مزدور! ما براي سكوت درباره اتفاقاتي كه به احمدينژاد و دوستانش مربوط ميشود دلايل خودمان را داريم. پيشنهاد ميكنم دوستان قبل از هر اتهامي دلايل مارا بشنوند و بعد اگر صلاح ديدند حكم صادر فرمايند و البته اين را هم از خاطر نبرند كه هنوز هم نميتوانيم همه آنچه را در دل داريم بر زبان بياوريم.
١- احمدينژاد و حواريونش ٨ سال تمام چشم در چشم ما دوختند و ناراستي پيشه كردند. چرا بايد حرفها و ادعاهاي آنها را باور كنيم؟ فرقهاي كه نافش را با كثري بستهاند چطور ميتواند اعتماد مردمي را كه حالا به خيلي چيزها بياعتمادند جلب كند؟ از كجا معلوم قوه قضاييه در حق اين نوابغ سياسي اجحاف كرده؟ اگر بنا به صرف ادعاست قوه قضاييه از اساس ادعاي ديگري دارد. طبق كدام ادله بايد حرف كساني را كه به ندرت از آنها صدق و صفا ديدهايم باور كنيم؟
٢-احمدينژاديها نشان دادهاند هيچ چيزي جز دوستانشان براي آنها اهميت ندارد. در همين مملكت آدمهايي بحق يا ناحق محكوم به زندان شدهاند. سرشان را مثل آدم پايين انداختهاند و در مقابل حكم قوه قضاييهاي كه حتي آن را چندان قبول هم نداشتهاند تمكين كردهاند. نميگويم همه بايد چنين رفتار كنند. آدمها طبايع و سلايق و روحيات متفاوتي دارند. نميشود از همه انتظار رفتاري يكسان داشت اما آن كه خود را خادم انقلاب و نظام و مردم ميداند حق ندارد تا تقي به توقي ميخورد اول تا آخر همه را به باد انتقاد بگيرد. خالهبازي كه نيست برادر من! هشت سال تمام بر مهمترين مسند اجرايي اين مملكت تكيه زده باشي و آن وقت خيلي راحت سپاه و قوه قضاييه و مجلس را به بدترين چيزها متهم كني و بعد هم انتظار داشته باشي يك بار ديگر هم قدرت را در دست بگيري؟ اين رفتار اگر مصداق تام و تمام تذبذب نيست پس چيست؟ قضيه مربوط به الان هم نيست. بزرگ همين جماعت در سالهاي نهچندان دور ميگفت كابينه من خط قرمز من است. چرا؟ مگر ميشود دعوي گسترش عدالت و مهرورزي داشت و آن وقت در مقابل كوچكترين ناملايمتي اينقدر كودكانه و خصمانه رفتار كرد؟ بعدها هم هر وقت حرفي از رسيدگي به پروندههاي اين بزرگواران شد مدام همه نظام را تهديد به افشاگري كردند و البته هنوز هم اين بازي مضحك ادامه دارد. ٣-سال ٨٨ را به راحتي نميتوان از خاطر برد. همه اهل انصاف ميدانند منبع و منشا حوادث تلخ سال ٨٨ همين حضرات بودهاند. اگر پردهدري و بيحرمتي را آغاز نميكردند، اگر مردم معترض را خس و خاشاك نميخواندند، اگر به حمايت از مرتضوي و امثالهم برنميخاستند خيلي از فجايع فراموشناشدني به وقوع نميپيوست. همه دستگاههاي رسمي نظام از كشته شدن سه جوان در كهريزك خبر دادند. اين گروه اما نه تنها تسليتي نفرستادند و اين فاجعه عظما را محكوم نكردند بلكه با ارتقاي پست سياسي مرتضوي نمك بر زخم بسياري از مردم اين سرزمين پاشيدند. مردم خواه ناخواه آن همه دنائت سياسي را به خاطر ميآورند و با خود ميگويند: اين سزاي آن همه ظلم و جور است. چرا توقع داريد از كساني كه مملكتي را به آشوب كشاندند و شريك آن همه مصيبت آشكار بودند دفاع كنيم و گذشته آنها را از خاطر ببريم؟ البته اگر از گذشته خود عذرخواهي ميكردند و رويه ديگري در پيش ميگرفتند شايد اوضاع تفاوت ميكرد. اما اين حضرات هنوز هم بر همان سياق رفتار ميكنند. الان كه هيچ كارهاند عالم و آدم را تهديد ميكنند، اگر خداي ناكرده بار ديگر بر خر مراد سوار شوند چه خواهند كرد؟ نميگويم به اعتبار ستمي كه پيش از اين در حق ديگران كردهاند امروز بايد در حق آنها ظلم كرد اما حالا كه از گذشته خود نادم نيستند دست كم ميتوان بخشي از اين رفتار را به حساب انتقام الهي از آن گذشته فراموش ناشدني گذاشت.