آیا تغییر رئیس کل بانک مرکزی برای اقتصاد کشور راهگشا است؟
چالش ها و مشکلاتی که ایران در عرصه اقتصادی در سال های اخیر با آن ها دست به گریبان بوده، بیش از آنکه مرتبط با ناکارآمدی های افراد باشند، تا حد زیادی ریشه در بحرانهای ساختاری دارند که در اقتصاد ایران لانه کرده اند و به دلیل عدم مواجهه منطقی و علمی با آن ها، این مشکلات نه تنها رفع و تضعیف نشده اند بلکه سال به سال قوی تر و بزرگ تر نیز گشتهاند.
بازتاب– در روزهای اخیر و در پی اوج گیری قابل توجه قیمت دلار به بیش از 40 هزار تومان در کشورمان، انتقادهای شدیدی از بانک مرکزی و عملکرد رئیس اسبق آن “علی صالح آبادی” مطرح شد. در این راستا، به تازگی، هیات دولت با پذیرش استعفای صالح آبادی، “محمد رضا فرزین”، اقتصاد دان و از مدیران بانکی کشور را به عنوان جایگزین وی منصوب کرده است.
محمد رضا فرزین در یکی از نخستین موضع گیری های خود به این نکته اشاره کرده که یکی از سیاست های اصلی بانک مرکزی در دوره حضوری وی بر مسند ریاست آن، تثبیت نرخ دلارِ نیمایی روی رقم 28 هزار 500 تومان، جهت تامین نیازهای اساسی کشور است. البته که وی گفته بانک مرکزی نباید از نرخ ارز در بازار آزاد نیز غافل باشد زیرا این نرخ در نوع خود بر قیمت ارز نیمایی اثرگذاری دارد و به آن علامت می دهد.
تنها اندکی پس از انتصاب فرزین به سمت ریاست کل بانک مرکزی کشورمان، بازار ارز به این مساله واکنش نشان داد و شاهد آن بوده ایم که قیمت دلار پله پله در حال کاهش یافتن است. با این همه، به طور خاص افکار عمومی در کشورمان به طرح این سوال می پردازند که آیا حضور فرزین به عنوان یک چهره شناخته شده بانکی در مقام رئیس کل بانک مرکزی، می تواند در بازار ارز و سیاست های کلی بانک مرکزی ایجاد ثبات کند و وضعیت آرام تری را در حوزه های مذکور رقم بزند؟ به نظر می رسد جهت پاسخ به این پرسش باید دو موضوع اساسی را مد نظر داشته باشیم.
مشکلات اساسی اقتصادی ایران، ساختاری و نه فردی هستند
یکی از مهمترین موضوعاتی که در رابطه با اقتصاد ایران باید مد نظر داشته باشیم این نکته است که چالش ها و مشکلاتی که ایران در عرصه اقتصادی در سال های اخیر با آن ها دست به گریبان بوده، بیش از آنکه مرتبط با ناکارآمدی های افراد باشند، تا حد زیادی ریشه در بحران های ساختاری دارند که در اقتصاد ایران لانه کرده اند و به دلیل عدم مواجهه منطقی و علمی با آن ها، این مشکلات نه تنها رفع و تضعیف نشده اند بلکه سال به سال قوی تر و بزرگ تر نیز گشته اند.
افزایش قابل توجه میزان نقدینگی در کشور، ساختار معیوب نظام بانکی، وجود رانت و فساد در فضای اقتصاد، عدم شفافیت و غیره، همه و همه مشکلات و بحران هایی هستند که اقتصاد ایران در سال های اخیر راه حلی را برای آن ها ارائه نکرده و اکنون به چالش هایی جدی برای کشورمان تبدیل شده اند. از این رو، اینکه فلان فرد رئیس کل بانک مرکزی باشد، شاید تا حدی در کاستن و یا افزایش مشکلات اقتصادی کشور نقش داشته باشد با این حال، حتی کارآمدترین افراد نیز نمی توانند در برابر سیلی انباشته از عیب های ساختاری اقتصاد ایران، اقدام خاصی را انجام دهند و مثلا بیماری های مزمن اقتصاد ایران نظیر وقوع جهش های ارزی، تورم ، رکود و امثالهم را معکوس ساخته و از بین ببرند.
نقش مولفه های ساختاری به مراتب از مولفه های انسانی و فردی پررنگ تر و قوی تر است. از این رو، در شرایطی که نَه تحریم ها علیه ایران کاهش یافته، نَه اصلاحات اقتصادی در پیش گرفته شده، و نَه فضایی از شکوفایی اقتصادی برای کشور ایجاد شده، توقع اینکه حضور فردی جدید در مسند ریاست بانک مرکزی، هر چقدر هم که باتجربه و متخصص باشد بتواند مشکلات گسترده کشور را مثلا در حوزه ارزی حل کند، چندان واقعبینانه و منطقی نیست.
عدم ارائه برنامه منسجم و دقیق اقتصادی از سوی دولت
یکی دیگر از مسائل و چالش هایی که اکنون اقتصاد ایران با آن دست به گریبان است این نکته می باشد که علی رغم علاقه دولت سیزدهم به حل مشکلات اقتصادی کشور؛ با این حال طرح و برنامه منسجمی را در این رابطه ندارد و صرفا دست به اقدامات مقطعی و نه چندان موثر در این حوزه می زند. در واقع، ما شاهد یک طرح روشن اقتصادی از سوی دولت و اراده ای جدی و قوی از سوی آن جهت اجرایی کردن چنین برنامه ای با هدف اصلاح نظام اقتصادی و بهبود شرایط در کشورمان نیستیم.
در این شرایط، یک سوال اساسی مطرح می شود: رئیس کل جدید بانک مرکزی دقیقا در قالب چه طرح و پازلی قرار است فعالیت کند و مشکلات اقتصادی کشور را کاهش دهد؟ آیا فعالیت های وی در یک حوزه ولو به صورت موثر و خوب، می توانند چالش هایی که در دیگر بخش ها به واسطه نداشتن طرح و برنامه ایجاد می شوند را خنثی سازند و یا کاهش دهند؟
اینطور به نظر می رسد که تا زمانی که در سطح دولت، حضور یک تیم اقتصادی منسجم و هماهنگ را که تمام تمرکزشان را بر کاستن از مشکلات کشور قرار داشده باشند شاهد نباشیم، تصور اینکه حضور افراد خاص بتواند مشکلات اقتصادی ایران را کاهش دهد، چندان نزدیک به واقعیت نیست و باید انتظار تداوم روندهای پیشین را داشته باشیم.
به شرط آنکه لااقل سیستم بانکی از ایشان تبعیت داشته باشند.
از برج ۷ که بانک مرکزی به تمام بانکها نامه زده نسبت به رفع محرومیتهای بانکی زلزله زدگان بم که از وام کمکی دولت در بازسازی منازل استفاده نموده اند اقدام شود, این موضوع در سیستم اعمال نشده.
توضیح:
بانک تجارت چند سالی است در اقدامی ناجوانمردانه داغ دیگری بر دل مردم زلزله زده گذاشته و به جای طلب خود از دولت, مردم این شهر را به عنوان بدهکار مشکوک الوصول در سیستم بانکی معرفی نموده و اعتبار آنان را خدشه دار نموده تا حدی که حتی قادر به دریافت کارت بانکی هم نیستند.