نگاهی جامعه‌شناختی به «میل افراطی به خودابرازی و جلب‌توجه»

«آقای دوربینی» یا جامعه‌ دوربینی؟

    کد خبر :130649

مدتی است توجه مردم و رسانه‌ها به فردی جلب شده است که عاشق دوربین و مشاهده‌ تصویر خود در رسانه‌ها است. به قول خودش اگر روبه‌روی دوربینی حاضر شود اما تصویرش را از تلویزیون پخش نکنند شب خوابش نمی‌برد و اگر تصویرش پخش شود لذت می‌برد و حس می‌کند به اوج موفقیت رسیده است چرا که همه او را می‌بینند و می‌شناسند.

او نزد مردم به «آقای دوربینی» مشهور شده است. نوشتار حاضر می‌کوشد تا نشان دهد چگونه عوامل مختلفی دست به دست هم داده‌اند تا نه تنها این شهروند، بلکه بسیاری از افراد جامعه «میل وسواسی و افراطی به خودابرازی و جلب‌توجه» پیدا کنند.

تا به حال به اتفاقاتی از این دست توجه کرده‌اید:

*هنگام مناسک و مناسبت‌ها، دیوارهای منزل و روزنامه‌ها از پارچه‌نوشته‌ها و آگهی‌های تبریک و تسلیت پُر می‌شوند. شدت رقابت‌گونه‌ این تبریک/ تسلیت‌ها تأمل‌برانگیز است.

*دیوارها، صندلی‌های اتوبوس، اسکناس‌ها و… به محل ابراز وجود برخی از افراد بدل می‌شوند؛ نام‌ها، شعارها، اعتراض‌ها، طرفداری‌ها، دشنام‌ها و پیام‌های عاشقانه و صدها سخن دیگر که بر اموال عمومی نوشته می‌شوند.

*ثبت‌نام انتخابات ریاست‌جمهوری، به سرگرمی و نمایش بدل می‌‌شود: از کودک خردسال گرفته تا بزرگسال‌هایی که مقابل دوربین جلوه‌گری می‌کنند.

*برای پیروزی تیم ورزشی محبوبشان به خیابان‌ها می‌ریزند.

*برای شرکت در مراسم عزاداری یا تظاهرات سیاسی به اصطلاح «تیپ می‌زنند».

*در فضای مجازی موج‌های گسترده‌ای از لایک و کامنت دسته‌جمعی رخ می‌دهد. صفحه‌ سلبریتی‌ها آماج توجه دسته‌جمعی مردم قرار می‌گیرد؛ اما معمولاً هدف مشخصی در کار نیست و تنوع کامنت‌های نوشته شده بسیار و محتوای کامنت‌ها اغلب بی‌ارتباط است، حتی افراد فضای پدیدآمده را همچون فرصتی برای آشنایی با یکدیگر، تبلیغ تجاری و… می‌بینند در این موارد حجم مطالب طنز نیز همواره قابل توجه است.

*تمایل حاد به جلب توجه از طریق سلفی گرفتن؛ که نمونه‌های خاص آن را در رخدادهایی مانند تجمع پلاسکو شاهد بودیم. یا خودابرازی با نمایش کالاهای لوکس خود در صفحات اینستاگرام، یا تعداد بالا و غیرعادی عمل‌های جراحی زیبایی در جامعه ما، جای بسی تأمل دارد.

می‌توان لیست بلندبالایی نوشت از رفتارهای اجتماعی که در آنها تمایل حاد به جلب‌توجه و ابراز وجود قابل تشخیص است. هنگامی که بسامد رفتار خاصی در جامعه بالا است، معنایابی و بررسی آن لزوم پیدا می‌کند.
انسان به مثابه موجودی اجتماعی، نیاز بسیاری به همنوعان خود دارد. نیاز به جلب‌توجه و ابراز وجود نیز جزئی از طبیعت زندگانی جمعی او است که در تمام جوامع هم وجود دارد. این نیاز در پرتو روابط میان‌فردی ارضا می‌شود. روابط میان‌فردی به دو دسته‌ روابط اولیه و ثانویه تقسیم می‌شوند. «روابط اولیه» رودررو، صمیمی و مبتنی بر آشنایی هستند (روابط خاص‌گرایانه)، «روابط ثانویه» غیرشخصی، مبتنی بر قاعده و قانون و ناآشنایی‌اند (عام‌گرایانه).

تراکم و گستردگی شبکه‌ ارتباطی هر فرد را «سرمایه‌ اجتماعی» او می‌نامند. فرض بر این است که سرمایه‌ اجتماعی بیشتر و مناسب‌تر، نیاز به جلب‌توجه و ابراز وجود فرد را ارضا و او را نسبت به این دو بی‌تفاوت‌تر می‌کند. همچنین هرچه این نیاز در قالب روابط اولیه‌ خاص‌گرا (در محیط خانواده و دوستان) بهتر و بیشتر برطرف گردد، کمتر در قالب روابط ثانویه و عام‌گرا نمود خواهد یافت. بدین ترتیب برای پاسخ بدین پرسش که «چرا میل وسواسی و حاد به جلب‌توجه و ابراز وجود در جامعه‌ ما حضور پررنگی دارد؟» باید به سراغ «سرمایه‌ اجتماعی» رفت و چند و چون آن را بررسی کرد؛ شرایط سرمایه‌ اجتماعی در ایران چگونه است؟

اکثر پژوهش‌های انجام شده از «فرسایش سرمایه‌ اجتماعی» خبر می‌دهند؛ آمارهای بین‌المللی مانند برآوردهای «مؤسسه‌ لگاتوم» نیز مؤید این قضیه هستند.
اصلی‌ترین مؤلفه‌های سرمایه‌ اجتماعی «اعتماد متقابل» و «رابطه‌ صادقانه» و اطمینان‌بخش است که در عرصه‌ «روابط اولیه» بیشتر به پشتیبانی ارزش‌های اخلاقی و عرفی و در عرصه‌ «روابط ثانویه» بیشتر به پشتیبانی قانون و مقرراتی که وظایف و حقوق نقش‌های مختلف اجتماعی را مشخص نموده‌اند، بروز می‌کند.

فرهنگ عمومی ما دارای سه عنصر نهادینه شده است که با رجوع به مواردی که نام بردیم و نیز تجربه‌ زیسته می‌توان شدت و حدت این سه عنصر را دریافت: «دروغ»، «تظاهر» و «تعارف». به نظر می‌رسد تداوم و ریشه‌دار شدن این سه کنش میان فردی موجب تغییر ماهیت سرمایه‌ اجتماعی در ایران شده‌اند.

«دروغ» یک استراتژی مؤثر است که در مواقع خطر و به تحریک ترس درونی از مخاطره به کار گرفته می‌شود. ممکن است تمام عیار یا تحریفی باشد، اما به هر حال واقعیت درونی یا بیرونی را به نحوی متفاوت بازنمایی می‌کند. «تظاهر» نیز استراتژی مشابهی است که مانع از بروز کامل واقعیت درونی می‌شوند. «تعارف» نیز با این دو هم‌سنخ و یک گرامیداشت دروغین است که خصیصه‌ آشکار فرهنگ ما است. متون ادبی کلاسیک و معاصر ما از حافظ و خیام گرفته تا شعرا و نویسندگان معاصر و همچنین بسیاری از آثار سینمایی، ابعاد این سه ویژگی را توصف و نقد کرده‌اند.

هنگامی که دروغ، تظاهر و تعارف در روابط اولیه و ثانویه‌ افراد، از لحاظ رسیدن به منافع شخصی به عناصری مهم و سازنده بدل شوند، طبیعتاً ماهیت شبکه‌های روابط اجتماعی دگرگون می‌شود و اعتماد و اطمینان -به مثابه قلب سرمایه‌ اجتماعی- کمرنگ می‌شود.
در این حالت ممکن است حجم و شدت روابط بین فردی بالا باشد اما «کیفیت روابط» یعنی ارضاگری و آرامش‌بخشی روابط پایین است. افراد روابط خود را ناکافی می‌بینند؛ بنابراین روابط خود را «تکرار» می‌کنند یا «گسترش» می‌دهند.

اما ساختار و قواعد شبکه‌ روابط به گونه‌ای است که از سویی، فرد از مهارت اجتماعی بروز آزادانه و صادقانه‎‌ خود، بی‌بهره یا نسبت به آن بی‌میل است و از سوی دیگر، سایر افراد مرتبط با او اکثراً اینچنین‌اند، بنابراین ابراز وجود از سوی فرد معمولاً نه بر اساس «من واقعی» بلکه براساس «من نمایشی» رخ می‌دهد اما چون مبتنی بر سرمایه‌ اجتماعی اصیل (مبتنی بر آزادی، صداقت، اطمینان و اعتماد) نیست و وجود عناصر یادشده (دروغ، تظاهر و تعارف) به آن رنگ و بوی دروغین و نمایشی می‌بخشد، ارضا‌کننده و آرامش‌بخش نخواهد بود. افراد در شبکه‌های اجتماعی مختلف می‌چرخند اما رابطه‌ مطلوب را نمی‌یابند و «وسواس جلب‌توجه» تشدید می‌گردد.

دروغ، تظاهر و تعارف، ویژگی‌های فرهنگی‌ای هستند که نهادینه شدن آنها موجب شکل‌گیری «سرمایه‌ اجتماعی صوری» شده است. در متن و بطن سرمایه‌ ‌اجتماعی‌ صوری، وسواس جلب‌توجه و ابراز وجود پدید می‌آید. چرایی نهادینه شدن این سه ویژگی مشخص نیست اما پیش‌شرط کاهش یا زدایش آنها واضح است: افزایش آزادی در هم‌پیوندی‌های اجتماعی و افزایش احساس امنیت… . بی‌گمان هرچه در فرآیند اجتماعی شدن احساس امنیت بیشتری به افراد منتقل شود جسارت آنان برای بروز «من واقعی»‌شان بیشتر می‌شود، در این راستا، هم خود افراد و هم دیگران خواهند توانست به شناخت بهتری از شخصیت یکدیگر رسیده و بر اساس آن روابط را تنظیم کنند.

احساس امنیت بیشتر خود به عوامل مختلفی در سطوح متفاوتی بستگی دارد: از شیوه‌های تربیتی خانواده گرفته تا نظام کیفیت آموزشی، رفاه فراهم شده توسط دولت و حتی اگر فرد در فرآیند اجتماعی شدن به شیوه‌ای پرورش یافته باشد که جسارت بروز «من واقعی» را یافته و آن را به‌عنوان اصلی اخلاقی پذیرفته باشد، نظام آموزشی با کیفیت و خلاقیت‌پرور احساس امنیت بروز صادقانه‌ ویژگی‌های شخصیتی را تقویت نموده باشد، رفاه فراهم شده توسط دولت، هراس‌های معطوف به از دست دادن امکانات
اولیه‌ زندگی را در وی از بین برده باشد، باز هم تا هنگامی که فرد در «هم‌پیوندی‌های اجتماعی» آزادانه (جامعه مدنی) مشارکت نکند و در پرتو آزادی و تکثر در شبکه‌های اجتماعی همگنان و ناهمگنان خود روابط ثانویه‌ لذت‌بخش و آرامش‌بخش را تجربه نکرده
باشد، تشنگی و وسواس حاد «کسب توجه» و «ابراز وجود» وی باقی خواهد ماند و به سطح و میزانی عادی نمی‌رسند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید