آقای دوربینی ها در صداو سیما زیاد هستند

در دنیای رسانهها و دوربینهای متعدد، با افرادی مواجه میشویم که به طور افراطی به ایستادن در مقابل دوربینها، علاقه مفرط نشان میدهند. این علاقه، زمانی که همراه با پشتکار و مطالعه نظری- عملی باشد، ستارههایی را به دنیای اجرا هدیه میکند که میتوانند در مواقع حساس یک جامعه، هدایت افکار عمومی را برای رشد دستهجمعی آن اجتماع برعهده بگیرند. اما، زمانی که شهوت دیده شدن به هر قیمت و بضاعتی، برای شخصی اهمیت پیدا میکند، این افراط از طرق دیگری خودش را نشان میدهد. از کله کشیدن، پشت سر آقایان هیات دولت جلوی دوربین خبر گرفته تا جلوهگریهای اینستاگرامی که خود مجال دیگری میطلبد. همه اشخاصی که میل به خودنمایی صِرف در مقابل دوربینها دارند، به نوعی «دوربینی»اند اما موضوعی که موردنظر این یادداشت است، «دوربینیهای تلویزیونملی» است که تاکنون در دستهبندیهای غیرهمسان رونمایی شدهاند و از آنجا که همه چیز در جامعه ما با توجه به کدبندی ژنها و با ضوابط اصولی جهشهای ژنتیک، حق شهروندان را ادا میکند، «افراط در دیده شدن جلوی دوربین» بسته به ژن فرد عشقدوربین، در سطوح مختلف، جلوهگریهای متفاوتی دارد.
این جلوهگریها، از ظهور «دوربینیهایی» که حضورشان در قاب تلویزیون به سطح ارتباطاتشان با مدیران و برنامهسازان سیما بستگی دارد، آغاز میشود و به «دوربینیهای بیآزار معروف» که سهم کمی در نماها دارند، ختم میشود.«دوربینیهای» دسته اول، همان لفاظهای پرادعای رسانه ملیاند که با پس و پیش کردن کلمات و قطارکردن صفتو موصوف و مثالهای بیربط، در مقابل دوربینهای پخش زنده سیما، از در و دیوار میگویند و در بسیاری موارد جملات بیمفهومی را با تبختر تمام به خورد مخاطب میدهند.
گاهی نیز شاهد بودهایم که با همین نوع ادبیات، پیش چشم بینندگان پرشمار، یکی از خانمهای دوربینی- که سالهاست در اجرا حرفی جز شلوغبازی برای گفتن ندارد- با بادیلنگوئج عجیب و حرکات خاص صورت و فک، از همکاران خود انتقامجویی شخصی میکند. یا فلان آقای دوربینی را می بینیم که بیشتر پتانسیل اجرایش را در به رخ کشیدن بادی بیلدینگ و اندام باشگاه دیده خلاصه کردهاست تا همه آنچه که استانداردهای اجرا در یک رسانه میطلبد.در میان «دوربینیهای سیما»، دسته دیگری نیز وجود دارد که ژنشان چنانکه باید و مانند دسته قبلی مرغوب نیست.
اینها با برنامهسازان سیما، دوستی و یا نسبت فامیلی ندارند تا با هر سطح اجرایی، آنتن تلویزیون جمهوری اسلامی را در زمانهای مختلف اشغال کنند و در پی بروز هر گافی از جانبشان از این کانال به آن کانال هجرت کنند. نه مجالی برای لفاظی دارند و نه ادعای خوشتیپی و بینی سربالایشان میشود. کاری هم به کار وقت میلیونها آدم ندارند که برایشان صفتوموصوف و مضافومضافالیه بیسروته ردیف کنند. تنها سالهاست که دهههایی از عمر خود را بدون دریافت تومانی از خزانه صداوسیما، در راه این علاقه، دنبال دوربینهایش دویدهاند و زوایای در دیدش را شناسایی کردهاند.
در همه مراسم از تشییع یک هنرمند و شخصیت گرفته تا جشن، راهپیمایی و سخنرانی، به عشق دوربینها، سهمی در مراسم داشتهاند و دهههایی از عمر خود را در راه این علاقه بی پایان، در تکاپو بودهاند.
یکی از این افراد عاشق دوربین، حسین نمازی است که هوش بالایی در تشخیص زوایای دوربین دارد و با قاببندی و نماهای سینمایی آشناست و به قول خودش نقطه طلایی همه دوربینها را میشناسد. او اگرچه عمریاست که در برابر دوربینها قرار گرفته ولی تا به حال این علاقه و آشنایی را به گذر ثانیههای کوتاه و در میان خیل جمعیتها، گم کرده است.
شاید به لطف شوک یک بداخلاقی بیغرض – از کسی که توقع نمیرفت و البته با عذرخواهی از برآشفتهشدن خود ابراز پشیمانی کرد – عشق و اشتیاق «دوربینیهای بیآزار سیما» در مسیر بهتری هدایت شود.