پاسخ رهبری به درخواستهای مکرر خاتمی برای ملاقات /چرا کروبی و موسوی در حصرند؟
در گفتوگویی با عابدین مومنی استاد دانشگاه امده : اینکه ما بگوییم افرادی در حصر قرار میگیرند تنها به مورد سال 88 محدود نمیشود و قبل از آن نیز سابقه داشته است و در آن موارد نیز لزوم محاکمه صورت نگرفته بود مثلاً آیتالله شریعتمداری و یا مرحوم منتظری در حصر قرار گرفته بودند این افراد نیز بر اساس مصالح جامعه و از باب تخفیف بدون انجام محاکمه در حصر بودند.
وی افزود: سوال ما این است چرا این حساسیتها در مورد آخر آنقدر شدید بوده و در موارد ثابت به هیچ کس جلوی نظر حکومت ایستادگی نکرد. پس خود این حرف زدنها نوعی فتنه جویی و فتنهگری است چرا که همین افرادی که به این حرف معترض هستند در موارد مشابه قبلی حتی از حصر شدن آیتالله منتظری و شریعتمداری حمایت نیز کرده بودند.
مومنی ادامه داد: از نظر بنده یکی از مصادیق محاربه براندازی نظام است محاربه لزوماً به معنای انحصاری ایجاد وحشت در جامعه نیست بلکه در سابق این اقدام اظهر مصداق بوده ولی اظهر مصادیق بودن با مفهوم ماهوی دو مسئله است. امید در دل بیگانگان ایجاد کردن میتواند یکی از ملاکهای تحقق محاربه باشد و به نوعی مفسده است بنابراین این ملاکها میتواند ما را در رسیدن به حقیقت راهنمایی کنند.
از نگاه وی، حصر موسوی و کروبی نوعی عنایت و ارفاق به این افراد است. یعنی اینکه دو جنبه مصلحت را در نظر بگیریم یک اینکه مصلحت جامعه را در نظر گرفته باشیم و دیگری مصلحت این افراد را مورد نظر قرار داده باشیم. مصلحت این افراد این است که ارفاقی در حق آنها در نظر گرفته شده است چرا که اگر روزی محاکمه انجام شود، نتیجه محاکمه شدیدتر از وضعیت امروز آنها باشد آن وقت در آن زمان دیگر کسی نمیتواند در برابر حکم دادگاه تقاضای ارفاق داشته باشد بنابراین حکومت این مسائل را در نظر گرفته و ارفاقی را برای آنها انجام داده است. به نظر من این افراد در تقاضای محاکمه خود تنها منفعت خود را میبینند و مصلحت جامعه را در نظر نمیگیرند ولی حکومت هم این آقایان را میبینند و هم جامعه را، بنابراین حکومت تصمیماتی را میگیرد که از طرفی هم به مصلحت جامعه باشد و هم مصلحت این افراد را مورد نظر قرار دارد باشد و باعث ثبات در جامعه و مایوس کردن دشمنان از فتنه گری شود.
ماجرای درخواست ملاقات خاتمی با رهبری و پاسخ ایشان
همچنین مهر در گفتگویی با مجتبی شاکری دبیر کل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی نوشت: قطعنامه های سنگین، فهرستی از تحریم های کمرشکن و فعال شدن ضد انقلاب نشان دار علیه جمهوری اسلامی ایران، از جمله تبعات آشوب های سال ۸۸ بود.
وی گفت: در آن سال راهپیمایی برگزار کردند که خاتمی و کروبی و میرحسین در آن شرکت کردند که یکی از مسائل نسبت به آقای خاتمی همین است که با وجود آنکه گفته بودند این راهپیمایی را به رسمیت نمی شناسند اما در آن راهپیمایی شرکت کرد. در واقع فضا اینگونه بود که یک طرف ادعا می کرد در انتخابات تقلب شده و مجموعه ای از چهره های مختلف از بیت امام گرفته تا برخی نمایندگان، استانداران، احزاب و حتی چهره هایی مانند هاشمی را گرد خود آورده بود.
شاکری گفت: نظام می توانست همان ابتدا کسانی را که از قانون تمرد می کنند دستگیر کرده و برخورد خشونت آمیز داشته باشد، اما برای حفظ امنیت تصمیم گرفته شد که اینها در حصر خانگی به سر ببرند. مقام معظم رهبری تصمیم گیری در این باره را به شورای عالی امنیت ملی واگذار کردند و اتفاقاً در آن جلسه شورای عالی امنیت ملی آقای روحانی هم حضور داشتند. بر اساس فکر جمعی، حصر خانگی را بهترین شیوه دانستند. به هر حال شرایط خانه یک فرد با امکاناتی که در آن برایش فراهم است، با زندان متفاوت است. وقتی رهبری می فرمایند کشور در لبه پرتگاه قرار گرفت از این بابت است که واقعاً در سیر انقلاب چنین چیزی نداشتیم که اینگونه یک جریان وسیع حزبی متشکل از کارگزاران، مشارکت و احزاب وابسته یکجا جمع شده، شخصیت های نشان دار نظام به آنها بپیوندند و به رهبری تحمیل کنند که به یک حکمیت تن دهد که این حکمیت خارج از قانون اساسی، مقصر را مشخص کند در حالی که قانون اساسی برای شکایات انتخاباتی راهکار مشخص کرده است اما رهبری به اینها باج ندادند و در نهایت آنچه قانون اساسی مشخص کرده بود صورت گرفت. واقعاً در سال ۸۸ کشور در لبه پرتگاه قرار گرفت که موقعیت شکننده و خطرناکی بود.
وی گفت: حصر اینها با رای شورای عالی امنیت ملی بوده و آزادی یا محاکمه آنها نیز با نظر این شورا خواهد بود. اما به هر حال جریان انقلابی بیشتر از هر جریان دیگری خواستار محاکمه سران فتنه است.
شاکری گفت: خاتمی خیلی از شخصیت ها را واسطه قرار داد که خدمت رهبری رفته و ملاقاتی ترتیب دهند. حتی طراحی می کردند تا در موقعیت های مختلف و در جریان سخنرانی های رهبری در مرقد امام، آقای خاتمی در مسیر ایشان قرار گرفته و بتواند صحبت کند. اما رهبری همواره به شخصیت های واسطه گفتند: «آقای خاتمی می خواهند چه چیزی بگویند، هرچه می خواهند بگویند در رسانه ها مطرح کنند». چون در جریان داخلی اصلاحات اختلافات جدی وجود دارد و یک جنگ درون جریانی دارند، نمی خواهند با گاف هایی که احتمالاً خاتمی ممکن است بدهد، این اختلافات رسانه ای شود، او را متقاعد کردند تا هرچه می خواهد بگوید را در نامه ای بنویسد. بیشتر از ۷ سال است که خاتمی می خواهد یک نامه بنویسد، البته این نامه نوشته شده و به افراد مختلف داده شده، هر کدام ایرادی بر آن گرفته اند و یا گفته اند اصلاح کن یا اصلاً نامه را نده. این یعنی کسی که مدعی تاثیرگذاری است، برای نوشتن یک نامه عاجز است. برای اینکه بگوید کجای کار خطا کردم و کجای کار ناآگاهانه حرکتی انجام داده ام.
به زعم وی این هم نوعی کاسب کاری است چون در موقعیت هایی از این مسئله به عنوان یک وجهه برای خود استفاده می کنند اما سودی از آن نخواهند برد. بنابراین اینها نه اینکه نمی خواهند بلکه نمی توانند به سمتی حرکت کنند که حصر برداشته شود. تکلیف میرحسین موسوی مشخص است، راه بازگشتی برای او وجود ندارد. چون همچنان در مسیر توهم در حال پیشروی است و زندگی می کند. آقای کروبی برخی چیزها را پذیرفته و قرار بود گشایش هایی برای وی ایجاد شود که تا حدودی این گشایش ها صورت گرفته، حتی سفرهایی هم برای او دایر شده اما خاتمی هم باید بداند که بازگشتش به دامن نظام منوط به نوشتن همان نامه ای است که خودش می داند.
منبع: خبرآنلاین