زنگ بی‌موقع تلفن قاتل مخفی‌شده در یخچال را لو داد

  • حوادث
  • دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۹:۲۲
    کد خبر :737507

مأموران کلانتری ۱۱۳ بازار خبر درگیری مرگباری را به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند. با شروع تحقیقات بلافاصله تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شد.

در بررسی‌های اولیه مشخص شد پسری ۲۰ ساله با ضربه چاقو به قتل رسیده است. طبق تحقیقات میدانی، عامل این جنایت پسرعموی مقتول بود. بررسی‌ها نشان می‌داد که مقتول در ساختمانی در نزدیکی محل جنایت مشغول به‌ کار بوده و شاهدان عینی مدعی بودند پسر جنایتکار پس‌از قتل به‌ سمت ساختمانی در حال ساخت متواری شده است.

مخفیگاه عجیب

با این احتمال که پسر ۱۷ ساله در ساختمان نیمه‌ساز مخفی شده باشد، تیم تحقیق شروع به بازرسی ساختمان کرد، اما هیچ رد و اثری از پسر نوجوان در دست نبود که ناگهان صدای زنگ یک تلفن همراه بلند شد. صدای تلفن همراه از داخل یخچال صنعتی به گوش می‌رسید که در یکی از طبقات ساختمان قرار داشت.

مأموران به ‌سمت صدا رفتند و پس از باز کردن در یخچال صنعتی با پسر نوجوان روبه‌رو شدند. متهم که چاره‌ای جز بیان حقیقت نمی‌دید به قتل پسرعمویش اعتراف کرد و گفت: از بچگی با اردلان بزرگ شدم او مثل برادر بزرگ‌ترم بود. چند وقت قبل با دختری به ‌نام فتانه آشنا شدم و به او دل بستم. چند ماهی از دوستی‌مان نگذشته بود که متوجه شدم تولد فتانه است، چون پولی برای تهیه کادوی تولد نداشتم به سراغ اردلان رفتم و از او درخواست پول کردم.

اردلان ۲۰۰ هزار تومان به من قرض داد. مدتی بعد ۱۰۰ هزار تومان از بدهی‌ام را به او برگرداندم و قرار شد مابقی پول را بعدا برگردانم، اما اردلان می‌گفت که من هیچ مبلغی به او نداده‌ام و اشتباه می‌کنم. در جواب اصرارهای من که به او می‌گفتم ۱۰۰ هزار تومان از پولت را داده‌ام گفت باید مدرک نشان دهی که این پول را برگردانده‌ای، اما من هیچ مدرکی نداشتم که ۱۰۰ هزار تومان از این پول را به او داده‌ام. ما مثل برادر بودیم و از یکدیگر دست خط نمی‌گرفتیم. شب حادثه سر همین مسئله باهم درگیر شدیم و از شدت عصبانیت نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که با چاقو به او حمله کردم.

به‌ گزارش ایران،متهم نوجوان توضیح داد: به ساختمان نیمه‌سازی که اردلان در آنجا کار می‌کرد پناه بردم و داخل یخچال صنعتی مخفی شدم. می‌خواستم بعد از این‌که مأموران از محل رفتند، فورا شهر را ترک کنم و به خارج از کشور پناه ببرم که لو رفتم. از شانس بد یادم رفته بود گوشی تلفن همراهم را در حالت بی‌صدا بگذارم و از آنجایی که دیگر دوستانم از ماجرا باخبر شده بودند با من تماس گرفته بودند تا متوجه شوند اصل ماجرا چه بوده که زنگ آن‌ها مرا به دام انداخت.

با اعتراف متهم نوجوان به این جنایت، تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید