گوگل در سال ۲۰۱۷، آغازی برای یک پایان

    کد خبر :117456

بسیاری از کارشناسان حوزه فناوری و آینده‌پژوهی، سال ۲۰۱۷ را یک نقطه عطف در تاریخ جهان می‌دانند. نقطه عطفی بین دنیای هوشمند و دنیای غیرهوشمند. نقطه عطفی که می‌تواند آغازی بر پایان نسل انسان باشد. اگر هوشیار نباشیم، احتمالا دیگر زمین جایی برای انسان‌ها نخواهد بود. اینکه عاقبت بشر چگونه باشد، بستگی به تصمیم جمعی ما انسان‌ها دارد. اما تصمیم درست چیست؟ سوالی که می‌توانیم از گوگل بپرسیم.

اوکی گوگل!

چند روزی بیشتر از ماه مهر نگذشته است. انگار که مدرسه ابتدایی است و من دارم به دانش‌آموزان دیکته می‌گویم. فقط تفاوتش این است که این بار دانش‌آموز من، گوگل است. نه خود شرکت گوگل، بلکه سیستم تشخیص گفتار آن. در حال حاضر من دارم این متن را برای گوگل دیکته می‌کنم. روی صندلی نشسته‌ام و بدون اینکه دست به کیبورد بزنم، مقاله می‌نویسم! به دنیای هوش مصنوعی خوش آمدم!

سال ۲۰۱۷ آغاز دنیای واقعا هوشمند است. دنیایی که بسیاری از آن واهمه دارند. راستش را بخواهید وقتی به این موضوع فکر می‌کنم، مو به تنم سیخ می‌شود. از طرفی خوشحالم که هنگام خواب دیگر لازم نیست بلند شوم و ساعت روی طاقچه را بردارم و آن را کوک کنم. به‌جای آن، در همان حالت درازکش روی تخت، با دستور صوتی به گوگل می‌گویم ساعت گوشی را برای هشت صبح کوک کند. اگر دنبال پاسخ سوالی هستم، روی تخت با همان صدای خواب‌آلود، سوال خود را از گوگل می‌پرسم. با اینکه هنوز نمی‌تواند به زبان مادری من سخن بگوید، اما او با انگلیسی فصیحی جوابم را می‌دهد. دقت کردید؟ به گوگل گفتم «او»؛ نگفتم «آن».
اینترنت حقیقی‌ است اگر حمل مجاز می‌کنید!

اینترنت در ابتدا به عنوان یک شبکه‌ ارتباطی بین کامپیوترها ساخته شد و دنیایی کاملا مجازی را بنا کرد. آن‌قدر این دنیای مجازی بزرگ بود که فراموش کرده بودیم، شبکه‌ای از زیرساخت‌ها پشت آن قرار دارد. اما این زیرساخت‌ها، چندان برای ما کاربران معمولی شناخته شده نبودند. تنها راه اتصال ما به این دنیا، مودم و کامپیوترهایمان بودند.

اینترنت، امروزه دارد مجسم می‌شود. جسمی که همه کاربران می‌توانند آن را لمس کنند. دنیای امروز ما پر از گوشی‌های هوشمند، دوربین‌ها، حس‌گرها، ربات‌ها و دستیارهای دیجیتال همیشه متصل به اینترنت است.

 

گوگل هوم دستیار صوتی هوشمند گوگل است.

تصور کنید دستیار هوشمند الکسای (Alexa) شرکت آمازون یا دستیار هوم شرکت گوگل (Google Home) را در خانه دارید. این دستیار هوشمند به حسگرها، قفل‌ها، دستگاه‌ها و کلید‌های برق دسترسی دارد. وقتی تشخیص دهد که شما پشت در هستید، آن را باز می‌کند. می‌توانید به او بگویید که فردا هشت صبح شما را بیدار کند و پیش از آن هم آب کتری را برایتان گرم کند. می‌تواند داخل یخچال شما را ببیند و به شما پیغام دهد که هنگام برگشتن از سر کار، شیر بخرید. وقتی که به خانه آمدید یک قهوه گرم آماده کرده است و موسیقی موردعلاقه‌تان را در خانه پخش می‌کند.

شاید این تصویر کمی برای‌ ما غریبه باشد. زیرا به دلایل متعددی، فناوری‌ها کمی دیرتر از بیشتر کشورهای دنیا، به دست ما می‌رسند. اما دستیارهای هوشمند در حال تبدیل شدن به یکی از ابزارهای پرطرفدار دیجیتال جهان هستند.
گوگل چشم باز می‌کند و گوش می‌سپارد

جسم ملموس اینترنت فقط به این‌ها ختم نمی‌شود. اینترنت اشیا (IOT) در حال رشد است. با گسترش اینترنت اشیا، اطلاعات بسیاری در مورد ما در فضای مجازی و شبکه اینترنت منتشر خواهند شد. اطلاعاتی همچون ضربان قلب، وضعیت سلامتی، فشار خون، بیماری‌ها، میزان قند خون، میزان ورزش روزانه، ساعت‌های خواب، ورزش‌های مورد علاقه.

حتی اگر اینترنت اشیا نیز در این حد گسترش نیابد، سال‌ها است که ما داوطلبانه وسایلی را همراه خود داریم که اطلاعات ما می‌گیرند و در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهند. احتمالا حدس زده‌اید. بله. تلفن همراه هوشمند.

اگر ۲۰ سال پیش وسیله جمع‌آوری اطلاعاتی را به رایگان به شما می‌دادند که باید همواره یکی از جیب‌های لباستان را برای آن خالی می‌کردید، باید آن را همیشه همراه خود می‌بردید، از آن مراقبت می‌کردید، روزی یک‌بار باید شارژ می‌شد و حتی در حمام و دستشویی هم آن را همراه می‌داشتید، احتمالا قبول نمی‌کردید.

اما دنیای تجاری به نحوی رفتار کرد که انسان‌ها پول زیادی برای داشتن چنین وسیله‌ای خرج می‌کنند. تلفن‌های همراه هوشمند مقدار زیادی اطلاعات درباره کاربر جمع‌آوری و به شرکت‌های بزرگ ارسال می‌کنند. به یاد داشته باشید وقتی یک اپلیکیشن خوب را رایگان نصب و استفاده می‌کنید، احتمالا بهای آن، پنهانی از شما دریافت می‌شود. بهای استفاده از آن اپلیکیشن، اطلاعات شما هستند.
حریم خصوصی به افسانه پیوسته است

جمع‌آوری اطلاعات کاربران مختص دنیای تلفن‌‌های همراه هوشمند و اینترنت اشیا نیست. وقتی شما با مرورگر در اینترنت گشت‌وگذار می‌کنید، سایت‌ها، اطلاعاتی در مورد شما جمع‌آوری، ذخیره و به سرور سایت ارسال می‌کنند. این اطلاعات کوکی (Cookie یا همان کلوچه) نام دارند.

کوکی‌ها در ابتدا صرفا به منظور تسهیل تجربه کاربری ساخته شدند. سایت‌ها با داشتن کوکی‌ها می‌توانستند متوجه شوند شما کیستید. اگر قبلا در سایت ثبت‌نام کرده و وارد شده بودید، دیگر برای بار دوم لازم نبود که اطلاعات کاربری را وارد کنید. سایت‌ها به کمک کوکی‌ها، کار بازدیدکنندگان را آسان می‌کردند. اما طولی نکشید که کوکی‌ها برای اهداف تجاری و تبلیغاتی نیز استفاده شدند.

امروزه سایت‌ها با جمع‌آوری کوکی‌ها فقط به دنبال ارتقا تجربه کاربری نیستند. آن‌ها کاربران را به طور کامل دنبال می‌کنند. اطلاعات متنوعی به واسطه کوکی‌ها جمع‌آوری می‌شوند. لینک‌هایی که کاربر باز کرده است، مدت‌زمانی که در هر صفحه سایت سپری کرده است و بسیاری از اطلاعات جزئی دیگر. شناختی که سایت‌ها به واسطه این اطلاعات از کاربر پیدا می‌کنند فراتر از شناخت‌های انسانی است.

احتمالا گوگل شما را بهتر از خانواده‌تان می‌شناسد. گوگل از این اطلاعات برای تبلیغ محصول مناسب شما استفاده می‌کند. بیش از ۷۰ درصد درآمد گوگل از تبلیغات در صفحه جستجوی آن به دست می‌آید. این اطلاعات باعث می‌شوند گوگل تبلیغات هوشمند‌تر و متناسب‌تری به شما نشان دهد. در نتیجه بازدهی آن‌ها نیز بالاتر می‌رود.
بهترین دوستم، گوگل!

گوگل بزرگ‌ترین شرکتی است که از اطلاعات تک‌تک کاربران برای تبلیغات و درآمدزایی استفاده می‌کند. گوگل برای این‌کار، فقط به صفحه جستجویش بسنده نکرده است. این شرکت‌ یوتیوب را خریده، گوگل کروم را توسعه داده و اندروید را ساخته است. دستیار صوتی مختص خود را دارد، دستیار خانگی ارائه کرده و امروز هم با پروژه لوون (Project Loon) در حال توسعه اینترنت رایگان برای همه جهان است.

بسیاری از این خدمات رایگان هستند. در بیشتر موارد شما برای استفاده از این خدمات فقط لازم است قیمت سخت‌افزار را پرداخت کنید.

گوگل یکی از مهم‌ترین شرکت‌های دنیای معاصر است.

گوگل با این اقدامات، هم تعداد کاربران خود را افزایش می‌دهد و هم تنوع اطلاعات جمع‌آوری‌شده در مورد آن‌ها را وسعت می‌بخشد. پیش از این، گوگل فقط می‌توانست بفهمد شما به چیزهایی علاقه‌مند هستید و چه مطالبی را دوست دارید. اما حالا هر کاربر یک گوشی اندروید یا یک گوشی آیفون با تعداد زیادی از برنامه‌های گوگل، همراه خود دارد که به گوگل می‌گوید شما در طول روز به کجاها سر می‌زنید، چقدر زمان در هر کدام از این مکان‌ها سپری می‌کنید و حتی با چه کسانی دوست هستید.

اینترنت رایگان تعداد کاربران گوگل را بیشتر می‌کند. تعداد کاربران بیشتر، هم تعداد تبلیغات دیده‌شده را بیشتر می‌کند هم باعث می‌شود گوگل اطلاعات افراد بیشتری را داشته باشد.
جاسوس‌های آنلاین

اینکه شرکت‌ها این همه اطلاعات در مورد ما دارند جنبه‌های مثبت و منفی گوناگونی دارد:
جنبه‌های مثبت

دانستن اطلاعات کاربران شامل موضوعات مورد علاقه آن‌ها، کارهای موردعلاقه، محل سکونت و کار و سابقه جستجوهای پیشین، باعث می‌شود تجربه کاربری مختص هر فرد بهبود یابد. داشتن این اطلاعات گوگل و بسیاری از شرکت‌های دیگر را توانا می‌کند تا خدمات خود را متناسب با چیستی ما ارائه دهند.

برای مثال من یک گیک در حوزه تکنولوژی هستم. گوگل این نکته را بهتر از هر کسی می‌داند. من از سرویس‌های رایگان گوگل استفاده می‌کنم. این شرکت برای کسب درآمد مجبور است تبلیغ کند. اما اگر گوگل به من پودر رخت‌شویی تبلیغ کند، حس بدی پیدا می‌کنم. ولی هنگامی که تبلیغ لپ‌تاپ می‌کند، استقبال هم می‌کنم. چه بسا لپ‌تاپی که تبلیغ می‌کند دقیقا همان چیزی باشد که من دنبالش می‌گردم. من ترجیح‌ می‌دهم که گوگل من را بشناسد و اگر تبلیغی هم می‌کند به دردم بخورد و برایم مفید باشد.

جنبه مثبت دیگر این قضیه، ارائه کردن نتایج مرتبط‌تر در جستجوها است. با این کار من در زمان کمتری به اطلاعات مورد نیازم می‌رسم و لازم نیست چندین صفحه جستجو و ده‌ها وب‌سایت را باز کنم.
جنبه‌های منفی

مهم‌ترین جنبه‌های منفی جمع‌آوری اطلاعات کاربران، در دو حوزه بی‌طرفی اینترنت و حریم خصوصی و امنیت کاربران مطرح هستند.
۱- بی‌طرفی اینترنت

وقتی شرکت‌هایی مثل گوگل سعی می‌کنند فقط اطلاعاتی را به من نمایش دهند که فکر می‌کنند به من مربوط است، من محبوس می‌شوم. حبسی دلپذیر. حبسی که در نهایت، به نادانی طولانی مدت می‌انجامد.

حدود ۵۰ درصد از کاربران هنگامی که در گوگل دنبال چیزی می‌گردند، فقط در همان صفحه اول نتایج می‌مانند و جلوتر نمی‌روند. الگوریتم‌های گوگل اطلاعات را بر اساس شناختی که از هر کاربر دارند مرتب می‌کنند. یعنی هر چه نتایج کمتر مرتبط باشد احتمال اینکه کاربر آن را ببیند کمتر است. مثلا من وقتی عبارت «تلفن همراه» را جستجو می‌کنم، گوگل می‌داند که من به احتمال زیاد به دنبال آخرین پیشرفت‌ها در حوزه تلفن‌های همراه هستم.

اما شاید اخبار دیگری در اینترنت در مورد نقش تلفن همراه در بحران میانمار نیز وجود داشته باشد. ولی چون گوگل فکر می‌کند که من به آن موضوع علاقه‌ای ندارم، این اخبار را از من دور نگه می‌دارد. در نتیجه من در یک دایره از اطلاعات محبوس می‌مانم. این مسئله باعث می‌شود کاربران ناآگاه‌ بمانند.

این گوگل است که تصمیم می‌گیرد چه سایت‌هایی را با چه ترتیبی ببینید و چه سایت‌های جزء ده‌تای اول باشند.
۲- امنیت و حریم خصوصی

حجم و تنوع اطلاعاتی که شرکت‌های بزرگ از ما دارند به قدری زیاد است که می‌توانیم ادعا کنیم این شرکت‌ها ما را حتی بهتر خود ما می‌شناسند. در برخی از موارد این خود ما هستیم که اجازه داده‌ایم شرکت‌ها وارد حریم خصوصی ما شوند. شرکت‌ها ابزارهایی پنهانی نیز برای جمع‌‌آوری ما اطلاعات دارند.

در مواردی هم که برای این کار اجازه می‌خواهند، به نظر شما چند نفر حاضر می‌شوند ۶۰ صفحه موافقت‌نامه حریم خصوصی را بخوانند؟ من که نمی‌خوانم. فقط آن را می‌پذیرم و رد می‌شوم.

آن‌ها اطلاعات زیادی دارند. دوستانمان و خانواده را می‌شناسند. آدرس خانه و محل کار ما را می‌دانند. بیماری‌های ما را می‌دانند و حتی احتمالا غذاهایی که می‌خوریم را نیز بدانند. اگر کسی این اطلاعات را بدزدد چه اتفاقی می‌افتد؟ شاید همین الان هم این اتفاق افتاده باشد!
استخراج داده

گوگل در حال حاضر برای رتبه‌بندی سایت‌ها و استخراج اطلاعات کاربران از ابزارهایی مثل یادگیری عمیق (Deep Learning) استفاده می‌کند. یادگیری عمیق یکی از پیشرفته‌ترین الگوریتم‌های یادگیری ماشینی است. مبنای آن، برنامه‌ای است که خودش می‌تواند یاد بگیرد.

انسان برخی نکات پایه‌ای را به آن آموزش می‌دهد. مثل یک کودک، هر آنچه برای آغاز لازم است را به او یاد می‌دهند و سپس به حال خود رها می‌شود تا بیشتر یاد بگیرد و کارها را انجام دهد. اما وقتی به حال خودش رها شد از کجا باید مطمئن شویم که مطالب درستی یاد گرفته است؟

انسان‌ها همواره مواظب هستند که کودکانشان درست تربیت شوند. با افراد درستی ارتباط داشته باشند و در نهایت فرد مفیدی برای جامعه باشند. اما این الگوریتم‌های یادگیری پس از مدتی در بسیاری از شرکت‌ها به حال خود رها می‌شوند. حتی اگر به حال خود رها نشوند، آنقدر باهوش هستند که یاد بگیرند چه چیزهایی باید را پنهان کنند. دقیقا مثل کودکی که می‌داند چه چیزهایی را از والدین خود پنهان کند که تنبیه نشود.

الگوریتم‌های رتبه‌بندی گوگل می‌توانند تاثیرات بسیاری داشته باشند. این الگوریتم‌ها هستند که به ما می‌گویند چه چیزی را ببینیم و چه چیزی را نه. این الگوریتم‌ها می‌توانند بر جنبه‌های مختلفی از زندگی تاثیر بگذارند. می‌توانند دانشگاه تحصیلی شما را تعیین کنند. حتی می‌توانند نتیجه انتخابات را تغییر دهند. فیس‌بوک و گوگل نقش بسیار مهمی در پیروزی دونالد ترامپ داشتند.

تنها دلیل این اتفاق، اعتماد بیش از اندازه ما به هوش مصنوعی است. ما به هوش مصنوعی اجازه داده‌ایم که آنچه او می‌خواهد را به نشان دهد و هر چیز دیگری را دور نگاه می‌دارد.
سلام، من روبات هستم

یکی از مهم‌ترین اخبار فناوری هفته گذشته، بیانیه سازمان ملل متحد در مورد ربات‌‌ها و هوش مصنوعی بود. در این بیانیه اعلام شد که هوش مصنوعی و ربات‌های تجهیز شده به آن، می‌توانند دنیا را بی‌ثبات کنند. از این روی، مرکزی در لاهه برای نظارت بر هوش مصنوعی تاسیس کرد. سرعت رشد هوش مصنوعی و استفاده از آن در ابعاد گوناگون زندگی بشری، بسیار زیاد و ترسناک است.

به لطف پیشرفت‌های اخیر فناوری، امروزه تراشه‌هایی وجود دارند که در بدن انسان کاشته می‌شوند. حسگرهایی برای خواندن اطلاعات مغز انسان وجود دارند. به کمک این حسگرها ما می‌توانیم بدون اینکه از دست یا چشممان استفاده کنیم، ابزارهای الکترونیکی را کنترل کنیم. فناوری دیگری که کمی ترسناکی است، ابزارهایی هستند که در مغز کاشته می‌شوند و می‌توانند روی برخی از سیگنال‌های مغز انسان کنترل داشته باشند.

هوش مصنوعی با سرعت زیادی در حال گسترش است. ربات‌ها بهبود می‌یابند. کامپیوترهای ما، ما را بهتر از خودمان می‌شناسند و تراشه‌هایی برای خواندن و کنترل ذهن انسان ساخته‌شده‌اند. سال ۲۰۱۷ آغاز دوره‌ای است که شاید بتوان آن را آخرالزمان فناوارنه نامید.
تکینگی انسان-ربات

یکی از تفاوت‌هایی که ربات‌ها و کامپیوترها با انسان دارند، سرعت یادگیری است. شما برای اینکه چیزی را به انسان‌ها یاد دهید باید مسئله را به تک‌تک آن‌ها توضیح دهید. اما وقتی یک ربات چیزی را یاد می‌گیرد، دیگر لازم نیست همان مطلب را به ربات دوم نیز یاد بدهید. کافی است حافظه ربات اول را در ربات دوم کپی کنید. از این روی سرعت یادگیری، تغییر و بهبود ربات‌ها بسیار فراتر از آدمی است. انسان‌ها و سیستم‌های طبیعی نمی‌توانند پا به پای این روند پیش بروند و عقب می‌مانند. در نتیجه امکان شکل‌گیری تمدن رباتیک وجود دارد.

به نقطه‌ای که ربات‌ها می‌توانند به لحاظ هوشی و ادراکی با انسان برابری کنند، تکینگی (Singularity) می‌گویند. این یک نقطه بدون بازگشت است. اما سوال اینجا است، بعد از نقطه تکینگی، زندگی بشر چگونه خواهد بود؟ ممکن است روزی برسد که صرفا با خوردن یک قرص ذهن شما مستقیما به اینترنت وصل شود. شما بخشی از جسم شبکه اینترنت شوید. بدن شما با تمام حس‌گرهای اطراف ارتباط بگیرد. صرفا با فکر کردن به چیزی، آن را کنترل کنید.

لنزهای هوشمند می‌تواند آینده را به طور کامل متحول کند.

در آن روز هوش مصنوعی است که همه زندگی ما را کنترل می‌کند. اینکه چه چیزهایی را بدانیم و چه چیزی را ببینیم. ما در دایره‌ای که ربات‌ها برای‌مان ساخته‌اند محبوس خواهیم بود. اما همه این‌ها در شرایطی ممکن است که در آن زمان، هنوز انسان زنده‌ای باقی‌مانده باشد و ربات‌ها کره زمین را نگرفته باشند. در آن روز احتمالا ما برای ربات‌ها، صرفا چیزی مثل حیوانات خانگی خواهیم بود. شاید هم مثل یک پشه مزاحم زندگی ربات‌ها باشیم و به عاقبت بدتری دچار شویم. برخورد شما با آخرین پشه‌ای که دیدید چطور بود؟

پایان جهان، یا آغاز آن؟

این مقاله را با جمله‌ای از ادوارد اسنودن (Edward Snowden) به پایان می‌رسانم. «به نظر من، ما باید میزان اتکای‌مان را به سیستم‌های نامرئی که در همه جای زندگی‌مان هستند بازبینی کنیم. سیستم‌هایی که خدماتی بیش از آنچه لازم است به ما می‌دهند. این مهم‌ترین تصمیم تاریخ بشریت است. تصمیمی به ارزش‌ بقای نسل انسان.»

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید