تاثیر مستقیم سیاست خارجی آمریکا بر اقتصاد کشور
حتی اظهارات منفی مقامات آمریکا بر قیمت ارز و کالا و رشد تورم در ایران تأثیر میگذارد. آثار اجتماعی آن هم دیگر بر کسی پنهان نیست.
تقریباً در هیچ کشور دیگری چنین رابطهای – مانند رابطه میان «سیاست داخلی آمریکا» و «اقتصاد ایران» – به این شکل و شدت برقرار نیست.
طبیعی است استقلال واقعی زمانی برای ایران محقق میشود که این وضعیت تغییر کند. تغییر این وضعیت هم مستلزم تدوین یک راهبرد جامع نسبت به موضوع «آمریکا» است و نمیتواند صرفا از طریق اتخاد «تدابیر اقتصادی» میسر شود.
به عبارت دیگر، هرچند تدابیری مانند کمرنگسازی نقش دلار در مبادلات کشور در نگاهی کلان حائز اهمیت است، اما «راهبرد جامع» مورد اشاره باید حتما یک عنصر یا یک تاکتیک «سیاسی» هم در بر داشته باشد تا بتواند دستکم در کوتاهمدت و میانمدت برای کشور فضای تنفس ایجاد کند.
در بهترین حالت لازم است رویکردی اتخاذ شود تا ایران و آمریکا مسائل قابل حلشان را حل کنند، برای مسائل پیچیدهتر راهحل میانی پیدا کنند و در حوزههای «آشتیناپذیر» همچنان رقابت کنند؛ و در برخی زمینهها نیز حتی همکاری کنند.
درگیری تمام عیار در همه حوزهها با آمریکا نه مطلوب است، نه پایدار و نه کمهزینه؛ و هیچ کشوری – از چین گرفته تا سایر قدرتهای نوظهور – چنین رویکردی پیش نگرفته است.
ضمن اینکه نمیشود پذیرف تداوم سیاستی که تا کنون منجر به ایجاد رابطه مسمومی میان سیاست داخلی آمریکا و اقتصاد ایران شده – و تا حدود زیادی تحقق شعار «استقلال» را زیر سوال برده – در پایان به نتیجه مثبتی منتهی شود.
به همین خاطر معتقدم لازم است نظریهپردازان و سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی در کشور به صورت جدی به تدوین یک راهبرد جدید – با رویکردی مبتنی بر تغییر این رابطه، ولو در راستای اجرای سیاست کلی «مهار تورم» – فکر کنند و به حاکمیت پیشنهاد ارائه دهند.