مسمومیت میهمانان عروسی با «چلومرغ»/ پیدا شدن جنازه پسر ۶ ساله در مخزن گازوئیل
میهمانان یک جشن عروسی در تهراننو بعد از خوردن شام عروسی که «چلومرغ» بود یکی پس از دیگری دچار مسمومیت شدند و داماد که میهمانان خود را به این حال دید از برگزاری بقیه مراسم جشن صرفنظر کرد.
به گزارش پویا؛ اخبار حوادث همیشه و در تمامی برهههای تاریخ مخاطبان «پَروپا قرصی» داشته و از دههای گذشته تا به امروز همچنان در زُمره پربازدیدترین اخبار قرار داشته است، از سالیان دور نیز تعداد زیادی از خوانندگان، روزنامه را میخریدند تا صفحه حوادث آن را بخوانند.
اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هر روزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانهای به اخبار حوادث تعلق میگیرد و صحفه حوادث روزنامهها همچنان پربازدید و پابرجاست.
برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته به سراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پرندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام(بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
در ادامه به بازخوانی حوادث و وقایع جنایی چهارم مرداد 1355 میپردازیم.
«چلومرغ» میهمانان جشن عروسی را مسموم کرد
میهمانان یک جشن عروسی در تهراننو بعد از خوردن شام عروسی که «چلومرغ» بود یکی پس از دیگری دچار مسمومیت شدند و داماد که میهمانان خود را به این حال دید از برگزاری بقیه مراسم جشن صرفنظر کرد و آنها را به درمانگاههای سر راه رسانید.
«محمد» داماد بعد از اینکه از جانب میهمانان جشن خیالش راحت شد به کلانتری محل رفت و علیه مدیر سالن پذیرایی شکایت کرد.
از جانب خانواده عروس و داماد بیش از 300 نفر به این جشن عروسی دعوت شده بودند و محل برگزاری جشن، سالن پذیرایی در جاده تهراننو بود.
پس از پذیرایی با چای و شیرینی میهمانان را به صرف شام دعوت کردند اما دقایقی بعد از صرف شام، میهمانان یکی پس از دیگری دچار مسمومیت شدند.
«حسن» مدیر سالن پذیرایی در کلانتری گفت: چون مدتی است که مرتب برق سالن قطع میشود به همین دلیل مرغهای موجود در یخچالهای ما فاسد شده است.
با اطلاع ماموران کلانتری یکی از بازرسان نظارت بر مواد غذایی به محل رفت و از مرغهای موجود در سالن پذیرایی نمونهبرداری کرد و به آزمایشگاه فرستاد.
از سوی ماموران کلانتری تهراننو پروندهای در این زمینه تشکیل شد و مدیر و کارگران سالن به دادسرای تهران فرستاده شدند چون نتیجه آزمایش اعلام نشده بود دکتر حقاندیش بازپرس کشیک دادسرا پرونده را جهت اعلام نتیجه آزمایش به کلانتری فرستاد.
«قهوهچی» جنازه مسافر را در خیابان انداخت
صبح دیروز ماموران کلانتری 13 تهران جسد جوانی را در حالیکه دور گردنش سیاه شده بود در کنار دیوار یک خانه در خیابان مولوی، سهراه نایبعلی پیدا کردند، با تحقیق در مورد هویت صاحب جسد چهار نفر از همولایتیهای او دستگیر شدند.
چند نفر از ساکنان محل به ماموران گفتند مردی را دیدهاند که صبح زود جنازه را در حالیکه روی دوش خود حمل میکرد در این محل رها کرده است.
با نشانههایی که آنها در اختیار ماموران گذاشتند این شخص که امید نام دارد و صاحب قهوهخانهای در خیابان مولوی، سهراه نایب است همراه شاگرد 13 سالهاش به نام نقدعلی و دو تن از مستاجران خانه قهوهچی دستگیر شدند و جهت تحقیق به کلانتری برده شدند.
امید معروف به علی قهوهچی به ماموران گفت: شب حادثه حدود ساعت 8 من قهوهخانه را تعطیل کردم، ساعت ده و نیم شب نقدعلی که شاگرد قوهخانه است به من اطلاع داد سلطان محمد خود را به دار آویخته است، بلافاصله خود را به اتاقکی که «سلطان محمد» در آنجا زندگی میکرد رساندم و مشاهده کردم که او به وسیله طناب، خود را به میخی که به دیوار نصب شده به دار زده است.
به کمک نقدعلی او را پایین آوردم و چون بدنش داغ بود فکر کردم زنده است، به همین جهت او را دوش خود انداختم و به قصد بردن به بیمارستان از منزل خارج شدم ولی چون بین راه متوجه شدم مرده، ترسیدم و جنازه را در گوشهای رها کردم و به منزل آمدم.
نبوی بازپرس کشیک دادسرا مشغول رسیدگی به پرونده در این مورد مشغول تحقیق است.
مادر جنازه پسر 6 سالهاش را در مخزن گازوئیل پیدا کرد
مادری که پسر 6 ساله خود را با مستخدم خانه تنها گذاشته بود، هنگامیکه به خانه بازگشت، جنازه او را در زیرزمین خانهاش داخل مخزن گازوئیل پیدا کرد.
مادر که سخت دچار وحشت شده بود پسرش نیما را بلافاصله به درمانگاهی در سیدخندان رساند اما پزشکان اعلام کردند که نیما مرده است.
مادر جنازه را به پزشکی قانونی برد و از آنجا به کلانتری 20 رفت و مرگ پسرش نیما را به ماموران اطلاع داد، با توجه به آثار کبودی دور گردن جنازه و غیبت مستخدم جوان خانه، پرونده تشکیل و به دادسرای تهران ارسال شد.
دکتر زاهدی بازپرس شعبه 14 دادسرا مامور رسیدگی به پرونده تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد، چون از مستخدم جوان خانه خبری نیست گفته میشود او نیما را در غیاب مادر کشته و متواری شده است.