دو پیشنهاد عجیب غربی ها در قالب معادله اتمی ایران چه بود؟
از زمان آغاز مذاکرات اتمی وین، سیلی از ابتکار ها و پیشنهادها جهت تسهیل روند مذاکرات و دستیابی به یک توافق جهت احیای برجام مطرح شده است. با این حال، در این میان دو پیشنهاد عجیب که “تعریف دوره تنفس یک ساله در قالب توافق اتمی ایران” و همچنین “تعریف فضای کنشگری برای پاکستان” در قالب معادله مذکور بوده، جز عجیب ترین پیشنهاداتی بوده اند که به دلیل اینکه از هیچ مبنای واقع بینانه ای برخوردار نبوده اند، حتی فرصتِ طرح شدن در سطحی گسترده را نیز پیدا نکرده اند.
بازتاب– همزمان با حاکم شدنِ مجدد نوعی جو بن بست و رکود در روند مذاکرات اتمی وین و تلاش ها جهت حصول یک توافق با محوریت احیای برجام، بار دیگر حدس و گمانه زنی ها در مورد سرنوشت مذاکرات مذکور و به طور کلی معادله اتمی ایران افزایش پیدا کرده است. در این راستا، برخی با توجه به آنچه نیاز غرب و ایران جهت دستیابی به یک توافق می خوانند، معتقدند که محقق شدن این مساله شاید دیر یا زود داشته باشد، اما در نهایت عملیاتی خواهد شد.
با این حال، عده ای دیگر بر این باورند که حجم اختلافات و مشکلات انباشتی در چهارچوب روابط ایران و غرب و به طور خاص روابط ایران با آمریکا به قدری زیادی است، که شانس دستیابی به توافق در برهه زمانی کنونی به شدت پایین است و حتی اگر توافقی نیز حاصل شود، عمرِ چندانی نخواهد داشت.
با این همه، در جریان ماه های اخیر که روند مذاکرات اتمی وین آغاز شده، پیشنهادهایی از سوی برخی کارشناسان و تحلیلگران بین المللی با هدفِ تسهیل روند گفتگوها و به نتیجه رسیدن مذاکرات مطرح شده است که در میان آن ها، به طور خاص دو پیشنهاد، ماهیتِ عجیبی داشته اند و مرور آن ها در نوع خود جالب به نظر می رسد.
1- تعریف دوره تنفسِ یک ساله در قالب توافق هسته ای ایران و غرب
یکی از پیشنهادهایی که در روند مذکرات اتمی وین از سوی برخی تحلیلگران بین المللی مطرح شد و به نظر میرسد در نوع خود سعی داشت تا حدی با خروج ناگهانی دولت های آتی آمریکا از یک توافق احتمالی با ایران مقابله کند، تعریف دوره تنفسِ یک ساله برای هر کشوری است که بخواهد در قالب توافق جدید از آن خارج شود.
در واقع، در چهارچوب این پیشنهاد سعی شده هم از خروج ناگهانیِ آمریکا از توافق جدید با محوریت احیای برجام جلوگیری شود و هم به اصطلاح زمینه های لازم فراهم شود تا از زمان اعلامِ نیت دولت آمریکا جهت خارج شدن از توافق جدید تا یک سال بعد از آن، طرف های دیگر نظیر ایران نیز اقدامات مقتضی را انجام دهند و خود را با شرایط جدید که در ادامه پیش خواهد آمد، سازگار تر کنند.
با این همه، بر اساس پیشنهاد مذکور، از زمان اعلامِ نیت هر طرفِ برجامی مبنی بر خروجش از برجام تا محقق شدنِ این دستورکار، آن کشور باید به کلیه تعهدات خود در قالب توافق مذکور به صورت تمام و کمال عمل کند. این پیشنهاد عملا تقلیدی از سازوکارهایی است که در مورد سازمان های بین المللی نظیر سازمان بهداشت جهانی تعریف شده است.
به طور خاص در دوره ریاست جمهوری ترامپ نیز شاهد بودیم که وی زمانی که نیت کشورش جهت خروج از سازمان بهداشت جهانی در پی اوج گیری پامدمی ویروس کرونا را اعلام کرد، بر اساس اساسنامه و توافقی که آمریکا امضا کرده بود، ملزم بود تا یک سال به صورت کامل به تعهدات دولت آمریکا در قالب سازمان مذکور عمل کند و سپس کشورش را از آن خارج کند. مساله ای که به صورت عملی نیز محقق شد.
با این حال، آنچه در مورد طرح این پیشنهاد با محوریت معادله اتمی ایران مطرح است این نکته می باشد که اساسا این سازوکار در مورد مساله هسته ای ایران به کار نمی آید و بی معنا است. زیرا بدون تردید هر زمان که آمریکا و اروپا بخواهند از چهارچوب توافق خارج شوند، این مساله فرقی به حالِ ایران نخواهد داشت و بارِ دیگر با اقدامات مخرب آن ها در تحمیل تحریم ها علیه ایران و تکرار آنچه در قالب نسخه اولیه توافق برجام شاهد آن بودیم همراه خواهد شد. معادله ای که در نهایت می تواند بار دیگر داستان شروع مذاکرات وین را نیز به ذهن متبادر کند. در واقع این پیشنهاد، نوعی دور باطل را در چهارچوب مساله هسته ای ایران تداعی می کند. نه از ضمانت اجرایی برخوردار است و نه قدرت های غربی اساسا از موضع منطق و قانون به تعهدات بین المللی خود می نگرند.
2- وارد کردن مولفه “پاکستان” به معادله هسته ای ایران
یکی دیگر از یپشنهادهای عجیب و غریب در چهارچوب معادله اتمی ایران با محوریت دستیابی به یک توافق در قالب آن، طرحِ ایجاد فضای کنشگری برای کشور پاکستان در قالب معادله مذکور بوده است. در این راستا اینطور پیشنهاد شده که پاکستان به عنوان کشوری که در همسایگی ایران قرار دارد و روابط آن با ایران خوب و مناسب است و در عین حال، یک قدرت اتمی نیز است، به معنوان میزبانِ برنامه اتمی ایران معرفی شود!
این بدان معناست که ایران کلیه مواد هسته ای، تجهیزات و حتی دانشمندان هسته ای خود را به پاکستان منتقل کند و در این کشور به فعالیت های اتمی خود تحت نظارت دولت پاکستان، آژانس بین المللی انرژی اتمی و دیگر تشکیلات نظارتی ادامه دهد. در این چهارچوب، غربی ها ادعا می کنند که ادعای نظارتِ موثر بر برنامه اتمی ایران نیز فراهم می شود و از طرفی، اگر غرب بدعهدی نیز کرد، ایران می تواند این مجوز را داشته باشند که روند پیشرفت های اتمی خود را در خاک پاکستان دنبال کند.
این پیشنهاد نیز تا حد زیادی عجیب و غیرمنطقی به نظر می رسد. دلیل اصلی آن هم این است که اساسا چرا ایران به عنوان یک کشور مستقل باید تن به چنین پیشنهادی دهد؟
از طرفی، پاکستان بیش از آنکه در روابط خارجی خود به ایران نیاز داشته باشد، به جهانِ غرب وابسته است و هیچ تضمینی نیست که در صورتِ بدعهدی طرف های غربی، این کشور با ایران همکاری های لازم را جهت استیفای حقوق خود انجام دهد.
جدای از این ها، این به اصطلاح ابتکارِ طرف های غربی جدای از اینکه در مواقع بحرانی می تواند برگ برنده موثری را در اختیار آن ها قرار دهد و به صورت عملی ایران را از منافعش محروم کند، در عین حال می تواند روابط ایران با همسایه مهم شرقی این کشور را نیز تا حد زیادی به نحوی منفی تحت الشعاع قرار دهد و جدای از اینکه مناقشه اتمی ایران را تشدید می کند، در عین حال، باعث به وجود آمدن یک بحران جدی در روابط ایران با پاکستان به عنوان یک همسایه مهم مرزی این کشور هم می شود.
بحرانی که می تواند ابعاد عمیق و مخیمی را نیز به خود گیرد. به طور کلی آنچه از صورت و محتوای دو پیشنهادِ ذکر شده آشکار می گردد، ناکارآمدی و عجیب بودنِ آن ها است. این مساله به قدری جدی بوده که حتی امکان طرح شدنِ آن ها در سطحی فراگیر را نیز منتفی کرده است.