پروژه هاي سينمايي شکست خوردهي قرن بيست و يکم
با موفقيت شگفت انگيز فيلم «برج تاريک» در گيشه و شکست غيرقابل پيش بيني و مفتضحانه آن پيش منتقدان، ايندي واير فهرست فيلم هايي را منتشر کرده که در قرن بيست و يکم توليدشان با مشکل مواجه شد و در نتيجه نتوانستند انتظارها را آن طور که بايد برآورده کنند.
فيلم که توانست گوي سبقت را در گيشه سينماهاي جهان از «دانکرک»، فيلم تحسين شده کريستوفر نولان بربايد، يکي از ضعيف ترين فيلم هاي سال از نظر منتقدان است. «برج تاريک» با حضور بازيگران درجه يکي مانند ادريس آلبا و متيو مک کاناهي و کارگردان دانمارکي شناخته شده نيکلاي آرسل که ممکن است نامش را به ياد نياوريد اما قاعدتا فيلم «پيشنهاد شاهانه (royal affair)» را به ياد داريد که آليشيا ويکاندر و مدز ميکلسون بازيگرانش بودند و نامزد دريافت جايزه اسکار بهترين فيلم خارجي زبان هم شد، يا مهم تر از آن آرسل، فيلمنامه نويس نسخه سوئدي فيلم تحسين شده «دختري با خالکوبي اژدها» است.
همان فيلمي که بعد از آن ديويد فينچر سراغ اقتباس از آن رفت. و مهم تر از همه اينکه «برج تاريک» اقتباسي از يکي از رمان هاي استفان کينگ، نويسنده بزرگ آثار وحشت و تريلرهاي اسرارآميز معاصر است. به هر حال هيچ کدام از اين عوامل نتوانستند مانع شکست فيلمي شوند که خيلي از منتقدان معتقدند بخشي از ضعف هاي آن به دليل پروسه طولاني توليدش بوده است. به همين دليل ايندي واير سراغ فيلم هايي رفته که در قرن بيست و يکم توليدشان با مشکل رو به رو شده و البته همه به اندازه «برج تاريک» نتيجه اسفناکي نداشته اند.
برج تاريک (نيکلاي آرسل/ 2017)
امتياز متاکريتيک: 35 از 100
رولاند دشچين آخرين هفت تيرکش است که در جنگ هميشگي با مردي که به «مرد سياهپوش» مشهور است، تصميم گرفته از واژگون شدن برج تاريک توسط او جلوگيري کند. برجي که دنيا را به صورت واحد و يکپارچه نگه داشته است. توليد اين فيلم دهه ها به طول انجاميد.
گزارش هايي که درباره فيلم منتشر شد حاکي از اين است که تست نمايش فيلم آنقدر افتضاح بوده که کمپاني يونيورسال تصميم مي گيرد جايگزيني براي آرسل پيدا کند تا روي مراحل بعد از توليد نظارت داشته باشد و گليم فيلم را از آب بيرون بکشد. تلاش ها براي اقتباس از رمان «برج تاريک» به سال 2007 بر مي گردد. حتي اعلام رسمي هم شد. چندين بار هم استوديوها و هم فيلمسازان اين پروژه تغيير کردند. اقتباس از سه فاز اصلي عبور کرد: 2007 تا 2009 زير نظر جي.جي.آبرامز، 2010 تا 2015 ران هاوارد و در نهايت آرسل که به هاوارد پيوست. منتقدان معتقدند از يک متريال عالي، اکشني ضعيف با ديالوگ هاي بد و خسته کننده از کار درآمده است.
هويت بورن
امتياز متاکريتيک: 68 از 100
هيچ کس انتظار نداشت که فيلم «هويت بورن» بتواند در دنيا فروشي به اين خوبي داشته باشد و آغازگر فرانشيزي باشد که هنوز هم قصه اش موفق عمل مي کند. اين وسط توني گيلروي، فيلمنامه نويس و داگ ليمن، کارگردان فيلم از همه کمتر انتظار داشتند که اين فيلم کار موفقي از آب دربيايد. توليد فيلم از همان روز اول مثل يک جهنم بود و ليمن و کمپاني يونيورسال را به دشمنان ابدي تبديل کرد.
استوديو از ريتم کند ليمن و شيوه اجراي او که حتي صحنه هاي اکشن را در مقياس هاي کوچک مي گرفت، متنفر بود. چيزي که باعث شد يک سري سکانس ها را دوباره بگيرند تا ريتم فيلم افزايش پيدا کند. دوباره گرفتن صحنه ها بودجه فيمل را هشت ميليون دلار افزايش داد و گيلروي هم مجبور بود در تمام مدت فيلمبرداري فيلمنامه را بازنويسي کند. به علاوه استوديو ليمن را مجبور کرد براي کاهش بودجه يک سري از سکانس ها را در پاريس بگيرد و در نتيجه ليمن مجبور بود با عوامل فرانسوي زبان هم کار کند.
چشمه (دارن آرنوفسکي/ 2006)
امتياز متاکريتيک: 51 از 100
اينکه فيلمي مثل «چشمه» که تا اين اندازه جاه طلبانه و پيچيده است، دچار مشکلات توليد شود، اجتناب ناپذير جلوه مي کند. کارگردان قصد داشت سال 2002 فيلم را با حضور برد پيت و کيت بلانشت جلوي دوربين ببرد اما کمپاني برادران وارنر نگران شدند که مبادا بودجه فيلم فراتر از انتظارشان شود و آرنوفسکي را تهديد کردند که اگر يک حامي مالي ديگر براي حمايت از پروژه پيدا نشود کلا آن را کنسل مي کنند.
آرنوفسکي موسسه ريجنسي را به عنوان اسپانسر پيدا کرد و اواخر سال 2002 فيلم را با بودجه 70 ميليون دلاري کليد زد. مي توانست به ارامي کار را پيش ببرد و موفق شود اما برد پيست خواستار بازنويسي فيلمنامه بود و تنها هفت هفته بعد از شروع پيش توليد از فيلم کناره گيري کرد. برادران وارنر توليد فيلم را متوقف کردند و همه دکورها و لوازم گرانقيمتي که براي فيلمبرداري تهيه شده بود، به حراج گذاشته شد. آرنوفسکي همچنان متعهد به فيلم باقي ماند و از پايه آن را دوباره نوشت تا ارزان تر تمام شود.
جنگ جهاني زد (مارک فاستر/ 2013)
امتياز متاکريتيک: 63 از 100
«جنگ جهاني زد» اتفاقا شروع قدرتمندانه اي در توليد داشت آن هم به لطف شايعاتي که گفته بودند فيلمنامه ژانر زامبي ها را با لحن و حال و هواي فيلمي مانند «فرزندان بشر» آلفونسو کوارون تلفيق کرده است. اما فيلم به نقطه اي رسيد که از کنترل همه خارج شد و مطبوعات نوشتند که احتمالا يک نماي قابل ديدن هم در فيلم وجود ندارد.
تنش ها بين برد پيت به عنوان ستاره فيلم و کارگردان بالا گرفته بود در حدي که حتي با يکديگر حرف هم نمي زدند و اتفاقي در بوداپست هم مزيد بر علت شد وقتي دولت مجارستان بخشي از اسلحه ها و ساير ملزومات فيلم را مصادره کرد چون تهيه کننده موفق نشده بود اجازه براي نگهداري آنها را کسب کند. اما کابوس بزرگتر وقتي رخ داد که پارامونت، ديمون ليندلوف و درو گدار را براي بازنويسي نقطه عطف داستان وارد ماجرا کرد. مجبور شدند هفت هفته اضافه تر فيلمبرداري کنند که منجر به هزينه زيادي شد. خيلي بيشتر از آنچه استوديو پيش بيني کرده بود. البته در نهايت فيلم بدي از کار درنيامد و استوديو براي ساخت دنبال آن با فينچر مذاکره مي کند.
برادران گريم (تري گيليام/ 2005)
امتياز متاکريتيک: 51 از 100
تري گيليام بعد از شکست فيلمي شخصي که عاشقش بود، يعني «ترس و نفرت در لاس وگاس» بايد فيلمي را کليد مي زد که بتواند موفقيت در گيشه را به او برگرداند. در نهايت تصميم گرفت «برادران گريم» را بسازد. يک بلاک باستر افسانه اي که امتيازش دست مترو گلدوين ماير بود.
مشکلات از جايي شروع شد که MGM تلاش هاي گيليام براي افزايش بودجه ضروري براي ساخت چنين فيلمي را نپذيرفت. فيلم با برچسب هزينه توليد 80 ميليون دلاري کليد خورد در حالي که گيليام مي دانست براي فيلم در اين حد و اندازه حداقل 120 ميليون دلار بودجه لازم است. گيليام بالاخره اين فيلم را در تنش روابطش با کمپاني واينستاين به پايان برد. واينستاين کنترل فيلم را از او گرفت و مدير فيلمبرداري اش نيکولا پکوريني را بعد از شش هفته اخراج کرد. اوضاع آنقدر بد بود که فيلمبرداري براي دو هفته تعطيل شد. گيليام بالاخره فيلم را به پايان رساند اما اعتراف کرد که نسخه نهايي حاصل رقابت دو ديدگاه است که هيچ کدام پيروز نشدند.
جوخه انتحار (ديويد آير/ 2016)
امتياز متاکريتيک: 40 از 100
احتمالا ديويد آير به شما خواهد گفت که کارگرداني «جوخه انتحار» تجربه شگفت انگيزي بوده است اما کابوس زمان توليد به صورت مستند در پشت صحنه فيلم ثبت شده و مشخص است که براي کارگردان عبور از آن، کار آساني نبوده است. همان طور که اين سال ها براي خيلي از فيلم هايي که قرار است قطب مهمي در سينما شوند پيش آمده، تاريخ پخش «جوخه انتحار» حتي قبل از نوشته شدن فيلمنامه اش مشخص شده بود.
مشکلات از اينجا شروع شد که آير فقط در عرض شش هفته فيلمنامه را نوشت تا بتوانند کار توليد را به سرعت آغاز کنند. کارگردان که تا پيش از آن هيچ بلاک باستري در کارنامه اش نداشت، در شرايطي که وحشت زده شده بود با استوديو همکاري مي کرد. به خصوص که فيلم «بتمن عليه سوپرمن» برادران وارنر هم شکست خورده بود و استوديو نااميدانه به يک فيلم موفق ديگر نياز داشت. کارگردان در ذهنش «جوخه انتحار» را همرده «شواليه تاريکي» مي ديد اما استوديو در اولين تيزري که از فيلم منتشر کرد، نشان داد که دنبال چيز متفاوتي است.