کار فرهنگی تربیتی و آسیبهای آن
متاسفانه به رغم گفتوگو فراوان از کار فرهنگی و تربیتی، هنوز درک درستی از آن در جامعه احساس نمیشود و گاهی اقدامات و کارهای تبلیغاتی به جای کار فرهنگی درنظر گرفته میشود.
به گزارش تسنیم، شعبانعلی رمضانیان – رئیس بسیج جامعه فرهنگیان یادداشتی را با عنوان «کارفرهنگی تربیتی و آسیبهای آن» در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. محتوای این یادداشت بدین شرح است:
اینروزها از زبان خیلیها ضرورت کار فرهنگی تربیتی و لزوم فرهنگسازی برای موضوعات مختلف شنیده میشود. به هر مناسبتی و در هر زمینهای به محض آنکه از کار اساسی و زیربنایی صحبت به میان میآید، فوراً ذهنها متوجه کار فرهنگی تربیتی میشود و به حق اظهار داشته میشود که باید فرهنگ این مسئله بوجود آید تا…
فرهنگ سازی امر لازمی است و جامعه اسلامی ما در حوزههای مختلف نیاز بدان دارد. سالها این مردم با فرهنگ و ارزشهای نظامی زندگی کردهاند که فقط اسم اسلام را به یدک میکشیده و عملاً از اسلام در مناسبتها و رفتارهای افراد خبر چندانی نبوده است و حالا انقلاب میخواهد اسلام را مبنای رفتار و مناسبتها قرار دهد و زندگی فردی و اجتماعی را براساس اسلام پیش ببرد لذا در چنین جامعهای یقیناً نیاز به تغییر فرهنگی و فرهنگسازی پیدا میشود و حرف افرادی که از ضرورت آن بهعنوان زمینه در هر موضوعی میگویند، حرف بیراهی نیست.
به این نیاز جامعه امروز ( یعنی ضرورت ابتنای رفتارها و مناسبات براساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی) باید مقولهای به نام تهاجم فرهنگی و هجوم بی رحمانه فرهنگ منحط و توخالی غربی را نیز افزود، چرا که با انقلاب اسلامی و با گرایشاتی که به دین پیدا شده، اکنون همه اجزا و فرهنگ اسلامی – ایرانی، مورد دشمنی و کینه غربیها قرار گرفته و به تعبیر زیبای امام انقلاب «ناتوی فرهنگی علیه فرهنگ اسلامی» نیز بوجود آمده است و از این منظر نیز، ضرورت کار فرهنگی و فرهنگسازی دوچندان میشود. بنابراین امروز مهمترین نیاز جامعه به رغم وجود نیازهای اقتصادی، اجتماعی و … نیاز فرهنگی و فرهنگسازی است و متاسفانه با وجود حرفها و شعارهای زیاد، همچنان تا مطلوب فاصله بسیار است.
با آنکه فراوان از فرهنگ گفته میشود و حتی وقت و انرژی و بودجههای زیاد صرف می شود، ولی از فرهنگسازی چندان خبری نیست و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. با تاسف بدخواهان و دشمنان نیز با توجه به همین ضعف، هم هجمه فرهنگی میکنند و هم با شیطنت همه اقدامات را ارجاع بدان میدهند! چرا که میدانند هم کار فرهنگی کار زمان بری است و این زمان طولانی فرصت برای اقدامات آنهاست و هم خوب پی بردهاند که نظام اسلامی ما اکنون در این زمینه با چالش و کمبود مواجه است و امیدوارند حالا، حالاها هم نتوانند از آن عبور کند.
به عبارت دیگر چالش فرهنگی تربیتی نظام اسلامی و قصور و کم کاری در این زمینه که رهبر معظم انقلاب از آن به ولنگاری فرهنگی تعبیر کردهاند تا به آن اندازه دشمنان و بدخواهان اسلام و انقلاب را امیدوار کرده است که با علم و اثربخشی این اقدام و آگاهی از غنای اسلام و قرآن در این زمینه باز به دلیل ناکارآمدی، سهل انگاری و سهل اندیشی مسئولان و متولیان امور زیادی را به آن ارجاع میدهند و امید دارند که با ارجاع مسائل به این حوزه، یعنی ضرورت کار فرهنگی تربیتی، به این زودیها نظام نتواند توفیقی حاصل کند و آنها مجال و فرصت داشته باشند تا کار خودشان را بکنند و اهدافشان را برآورده کنند.
اینکه مسئله فرهنگی تربیتی کشور چه اشکالاتی دارد و چرا ما در فرهنگسازی ضعیف عمل میکنیم، مسئله پردامنهای است و در این نوشتار نمیگنجد اما از جهت فتح باب و گشودن روزنه برای ورود به موضوع، به نظر میرسد چند اشکال اساسی در صدر اشکالات قرار میگیرد.
متاسفانه به رغم گفتگو فراوان از کار فرهنگی و تربیتی، هنوز درک درستی از آن در جامعه احساس نمیشود. گاهی اقدامات و کارهای تبلیغاتی به جای کار فرهنگی درنظر گرفته میشود و همه فرهنگسازی در یک یا چند کار تبلیغی خلاصه میشود. گاه کار فرهنگی با کار و فعالیت در حوزه فرهنگ اشتباه گرفته میشود. جاهایی توجه به ابزار و تلاش برای جستجو و فراهم آوری ابزار فرهنگی، کار فرهنگی به حساب میآید و در خیلی جاها فرهنگسازی به صاحبان هنر و هنرمندان محدود و منحصر میشود.
اینکه فرهنگ چیست و چگونه حاصل میشود و اینکه سازو کار فرهنگ سازی(مکانیزم عمل) چه باید باشد یا نقطه شروع و طرز عمل چیست و چگونه باید باشد، کی و چه کسی اهل کار فرهنگی است، عناصر قدرت در این عرصه کدامند؟ متن و محتوا چیست و چه باید باشد، کی و کجا پیام تولید کند و چگونه با چه سازوکاری پیام به جامعه عرضه شود تا مورد پذیرش قرار گیرد و به باور افراد تبدیل شود و رفتارها را متأثر کند و … اینها از مقولههایی هستند که کمتر بدانها پرداخته میشود.
در خوش بینانهترین حالت، کارهای فرهنگی و تربیتی ما مقطعی و موسمی است. در مناسبتها موجی به راه میافتد و رسانهها و اهالی فرهنگ دست بکار میشوند و گاهی اقدامات خوبی هم صورت میگیرد اما به یکباره متوقف و به موسم دیگر و یا مناسبت بعد واگذار میشود.به عبارت دیگر یکی از نقیصههای بزرگ در حوزه فرهنگسازی و کار تربیتی نگاه مقطعی و عدم پیوستگی فعالیتها واستمرار نداشتن آن در طول ایام است.
شاید بتوان برای روش کار مناسبتی مزایایی برشماری کرد و ای بسا فوائدی بر این کار باشد اما حتما این روش، جامعه را در فواصل دو مناسبت بی نیاز از کار و فعالیت نمیکند و در بین دو مناسبت که گاه به چند ماه هم می رسد، روح اجتماع همانند جسم آن به خوراک نیاز دارد و اگر در معرض هجمه و عرضه عناصر فرهنگ غیر باشد که، وضع بدتر و نیاز جدیتر می شود. بماند که روح مثل جسم بلکه حساستر از آن است، هم نمیتواند تا مدتی بی نیاز بماند و منتظر و هم نمیتواند به یکباره بیش از ظرفیت و اندازه دریافت کند و ذخیره سازی کند.
اشکال دیگر در کار فرهنگی تربیتی عمل و اقدامات تک بعدی، منتزع, محدود و جدا جدا است. تک بعدی در مقابل کارهای چند جانبه و چند رسانهای که متاسفانه غربیها در این زمینه خیلی دقیق و عمیق عمل میکنند.
در خیلی از جاها ما و متولیان فرهنگی ما، انتظار دارند با یک عمل و نصب یک پرده یا تابلو و حتی تهیه یک فیلم و کتاب، اثر فرهنگی مورد نظر حاصل شود و به تعبیر مصطلح، فرهنگسازی شود در صورتیکه، کار فرهنگی و تغییر باور، نیازمند به احاطه فکر و ذهن افراد است و باید بتواند توجهات را آنگونه جلب نماید که فرد با همه وجود ضرورت آنرا احساس کند و قطعا این با یک تذکر و تلنگر بدست نمیآید و یک تذکر برای آن کافی نیست.
نبود اقدامات مکمل و محدود بودن خیلی از فعالیتها به روشهای تکراری و کلیشهای ، این بخشی دیگر از مشکلات کار فرهنگی ماست که اگر بخواهیم از اتفاقات و اقدامات نقیض آن صحبت کنیم و یاد آور شویم که در خیلی از جاها ما بدلیل عدم مدیریت مناسب فرد را با تناقض و تعارض روبرو میکنیم، این خود مشکل دیگری است. در مدرسه یک چیزی به دانش آموز عرضه میشود که در خانه، محیط، تلویزیون و … چیزهای دیگر.
آشکار بودن پیام و عرضه ناشیانه به اضافه روشهای شناخته شده در خیلی از زمینهها جواب لازم را نمیدهد اما متاسفانه ما در عرصه فرهنگی تربیتی خیلی اوقات مستقیم، بی استدلال و بی زمینه پیامی را عرضه میکنیم و انتظار داریم مخاطب بی هیچ مشکل بپذیرد و باور کند. نه با قبل آن کار داریم و نه از بعد آن میپرسیم. بدون عرضه مبانی، فلسفه، اصول و منطق بحث و حتی بدون دادن وقت و فرصت برای تامل و تدبر، توقع داریم در مخاطب اثر بگذاریم.
به این اشکال باید نبود تقسیم کار و بهره نگرفتن از ظرفیتهای مختلف پیام رسانی و عدم کنترل بر فعالیتها را نیز اضافه کرد که در آن صورت، هم با کارها و فعالیتهای تکراری روبرو میشویم و هم خلاءهای جدی و اساسی در روند اقناع سازی بوجود میآوریم.
یعنی چون بر کارهای فرهنگی و تربیتی مدیریت واحد و راهبردی صورت نمیگیرد و حتی نظارتی بر فعالیتها و عملکرد ها دیده نمیشود، در طول سال و یا در سالیان متمادی به اموری مشغول هستیم که گاه در چند جا و چند مجموعه در حال تکرار است و هیچ یک به این فکر نیفتادهاند که در این مدت چه اثراتی بوجود آمده و چه خلاء های فکری، اعتقادی ای ایجاد شده؟ کمتر از خود میپرسیم که آیا اقدامات ما مورد پذیرش و باور افراد واقع شده یا خیر؟
ارزیابی از آنچه صورت میگیرد وجود ندارد و ماموریتها از ابتدا تعریف و واگذاری نمیشود و مسئولیتها، جزء به جزء تعین نمیگردد که بخواهد در مرحلهای دیگر، مورد مواخذه و بازخواست قرار گیرد. در خیلی از زمینهها نه از اول نقشهای (پازل) طراحی میشود، نه همه اجزاء مسئول و درگیر معین و نه مراحل و گامهای لازم تعیین میگردد. همینطور، باری به هر جهت حرکت صورت میگیرد و در عمل نه امکانی برای نظارت فراهم میشود و نه ارزیابی بدست میآید. باید صبر کرد تا سالها بگذرد یک نسل خود را نشان دهد، آنوقت بفهمیم که کارهایمان کم اثر و یا بی اثر بوده است.
نقش الگو و نمونه درکار فرهنگی تربیتی برکسی پوشیده نیست و خیلی اوقات از چیزی میگوئیم و جامعه را به سمتی ارجاع میدهیم ولی هیچ نمونه و الگوی عملی برای آن معرفی نمیکنیم. بدتر آنکه نیاز را مطرح میکنیم، به اذهان جهت میدهیم و بعد از آن، آنها را به الگوهای موجود در بازار و یا اینترنت و شبکههای ماهواره واگذار میکنیم (شما فعالیتهای آموزشی و پرورشی مدارس را درنظر بگیرید، توصیههای بعضی معلمان را ملاحظه کنید، روشها برای پیدا کردن پاسخ سوالها را مرور نمائید؛ آیا چیزی غیر از معرفی الگوههای غربی برای نیازهای روز فرزندان و قاطبه جامعه است؟!)
متاسفانه این وضع هم در اقدامات ایجابی و پیش برنده ما وجود دارد و هم در اقدامات سلبی و بازدارنده. هم برای معرفی فرهنگ و تربیت اسلامی اینگونه عمل میکنیم و هم برای مقابله و جلوگیری از تهاجم فرهنگی و دفاع در مقابل هجمه علیه ارزشها و باورهای دینی اخلاقی. این است که رهبری حکیم و فرزانه از آن به “ولنگاری فرهنگی” یاد میکنند.
این وضع، کلان و خرد فعالیتهای فرهنگی تربیتی کشور را شامل است و درنهادهای رسمی و غیر رسمی و ادارات و وزارتخانههای مختلف متاسفانه به چشم میخورد و حکایت از تعطیلی قرارگاه فرهنگی و نهاد شوای عالی انقلاب فرهنگی و زیر مجموعهها دارد.
در آموزش و پرورش و ادارت و مدارس، همه یا بخشی از این نقائص مشهود است و مهمترین نهاد فرهنگ ساز جامعه عاری از این این مشکلات نیست. چرا؟! باید مسئولان و متولیان پاسخگو باشند. از کجا ناشی شده؟! باز سوالی است که باید مسئولان پاسخ دهند اما چه آثار و تبعاتی دارد، این روشن است. کما اینکه اکنون در جامعه آثار و تبعات کم کاریها و بد کارکردیها را ملاحظه و مشاهده میکنیم و مرتب تقصیر را به گردن این و آن میاندازیم. هر از گاهی که اتفاقی بوجود میآید و میوه و ثمره کارهای معیوب و اقدامات هدفمند دشمن آشکار میشود؛ در آن ایام چند روزی فضای فرهنگی و رسانهای به این سمت میآید، از ضرورتهای کار فرهنگی گفته میشود و فرهنگ سازی بزرگ و لازم شناخته اما با سرعت به فراموشی و زمان بعدی سپرده میشود و تا فرصت بعد همگان خداحافظ.
این شده امروز سرنوشت فرهنگ اسلامی و مقابله با تهاجم فرهنگی و وقتی به مسئولان مراجعه میکنید، متاسفانه همه از ضرورت آن میگویند ولی معلوم نیست چه زمانی قرار است به این مهم پرداخته شود.
اکنون به دغدغههای دولت و دولتمردان توجه کنید! به اعضای کابینه و اولویتها نگاه کنید، در جلسه دفاع و رای اعتماد منطقها را بشنوید و ببینید! اینها بخشی از مشکلات کار فرهنگی کشور و فلسفه ارجاع خیلی از موضوعات ضروری (مثل تولید، کار،مصرف، اقتصاد مقاومتی، پوششی و …) توسط بدخواهان و دشمنان به لزوم کار فرهنگی است. خاطر جمع هستند که حالا حالاها کسی به کسی نیست و اتفاق خاصی نخواهد افتاد و … برای این و برای اهمیت کار فرهنگی- تربیتی است که امام تیزبین انقلاب، دلسوزان و دغدغه مندان را به آتش به اختیار فرا میخوانند.