محاکمه ۳ نوجوان داعشی در تهران/ یک ایرانی زیر ۱۸ سال در میان داعشیها
حدود ۳ سال قبل یک گروه ۲۱ نفری از اعضای داعش به سرکردگی ابوخدیجه تشکیل و به قصد انتقام وارد خاک ایران شد. آنها در یکی از روستاهای مرزی ساکن شدند تا پس از تجدید قوا عملیات انتحاری خود را در ایران آغاز کنند اما نهادهای اطلاعاتی ساعاتی پس از اسکان در روستا آنها را به محاصره خود درآوردند و پس از امان دادن به آنها ۱۶ نفر از اعضای این گروه خودشان را تسلیم کردند و ۵ نفر قصد متواری شدن داشتند که در این عملیات همه آنها از جمله فرمانده ابوخدیجه کشته شدند.
در این میان ۲ نفر از آنها با منفجر کردن جلیقه انتحاری ۳ نفر از نیروهای سپاه ایران را به شهادت رساندند. فردای عملیات، وقتی نیروهای سپاه در حال انتقال اسرای داعشی به تهران بودند، با یورش گروه دیگری از مهاجمان مواجه شدند که در این عملیات نیز یکی از اسرا کشته شد و ۱۵ نفر به مراجع قضایی تحویل داده شدند.
به گزارش ایران،از این ۱۵ نفر پرونده ۱۲ نفرشان به دادگاه انقلاب ارجاع شد و پرونده ۳ نفر از آنها هم که زیر ۱۸ سال داشتند به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز این ۳ نفر که ۲ نفر از آنها عراقی و یک نفرشان ایرانی هستند، به اتهام محاربه در شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران به دفاع از خود پرداختند.
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای این جلسه و پس از قرائت کیفرخواست توسط نماینده دادستان، متهم ردیف اول که یک عراقی ۱۴ساله است در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام محاربه را قبول ندارم.
من اصلا نمیدانستم که قرار است به ایران بیاییم. ما در دیاله عراق پایگاهی داشتیم و پس از درگیری با گروه آسایش (اطلاعات کردستان عراق) غذا و سلاحمان را از دست دادیم و بدون هدف از آنجا گریختیم و ۵ روز تنها با روزی یک خرما زندگی میکردیم و به دنبال یک روستا میگشتیم تا بتوانیم مقداری غذا بخوریم.
در میانه راه یک شکارچی را دیدیم و از او کمک خواستیم که آن شکارچی ما را به روستایی برد و به ما غذا داد. قصد داشتیم همان موقع حرکت کنیم اما چون حال چند نفر از اعضایمان خوب نبود تصمیم گرفتیم شب را در آن روستا بمانیم و صبح برگردیم که همان شب توسط نیروهای سپاه ایران محاصره و دستگیر شدیم.
قاضی از متهم پرسید: در اظهاراتت عنوان کردی که سلاح و غذایمان به دست نیروهای آسایش افتاد اما چرا هنگام دستگیری از تو سلاح کلاشنیکف کشف شده است؟
متهم پاسخ داد: سلاح مال من نبود. مال فرمانده ابوخدیجه بود.
پس از او عماد متهم ردیف دوم به جایگاه رفت و با رد اتهام محاربه عنوان کرد: من محارب نیستم. من در راه خدا جهاد کردم. ما نمیدانستیم به داخل خاک ایران آمدهایم اما اگر میدانستم هم حتما قبول میکردم و عملیات انتحاری هم انجام میدادم.
در ادامه قاضی پرسید: کمربندهای انتحاری که از شما کشف شده متعلق به چه کسی بود؟
متهم پاسخ داد: کمربندها مال من نبود. در اینجا یک توضیح بدهم؛ جلیقه انتحاری با کمربند فرق دارد. از جلیقه برای انفجار در میان مردم استفاده میکردیم. اما قرار ما در گروه داعش این است که اگر احساس کردیم قرار است دستگیر شویم، با انفجار این کمربندها خودمان را بکشیم تا تسلیم نشویم.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، مبین متهم ردیف سوم که ایرانی است در جایگاه قرار گرفت و گفت: من از طریق کانالهای تلگرامی جذب گروه داعش شدم. در ابتدا فکر میکردم این گروه ثروتمند است و به محض پیوستن به آنها به ماشین و موتور و پول میرسم اما وقتی برای جذب شدن در این گروه به عراق رفتم، متوجه شدم همه تصوراتم اشتباه بود و این گروه جز خشونت و دروغ چیزی ندارند و در همان پایگاه دیاله از ورودم به این گروه پشیمان شدم اما میترسیدم که این مسأله را عنوان کنم چراکه حتما توسط آنها کشته میشدم.
من پس از ورودم به داعش یک ماه بدون گوشی موبایل در داخل یک چادر نگهداری میشدم چون آنها فکر میکردند من از ایران آمدهام و اطلاعاتی هستم و پس از اینکه مطمئن شدند قصدم کار اطلاعاتی نیست، جذبم کردند و از من خواستند بهخاطر اینکه کمسن و سال هستم به گروه عملیات انتحاری بپیوندم که بهشدت ترسیدم و ساعتها گریه کردم و وقتی هم به آنها گفتم که نمیتوانم عملیات انتحاری انجام دهم، ضرب و شتم و شکنجه شدم که با حمله گروه آسایش من جان سالم به در بردم. حتی پس از اینکه وارد خاک ایران شدیم هم قصد داشتم فرار کنم اما میترسیدم چون اگر ابوخدیجه متوجه میشد حتما مرا میکشت.
پس از پایان اظهارات متهمان، قضات شعبه ۵ برای صدور حکم وارد شور شدند.