تراژدی آبی امروز، حاصل غفلت دیروز است

    کد خبر :72610

 

کمبود آب، امروزه به مرحله‌ای رسیده است که همه آن را احساس می‌کنیم؛ اما از ارزیابی گستردگی آن ناتوانیم. برخی می‌گویند کشور ما در تاریخ با مشکل کمبود آب دست به گریبان بوده و این مشکلی نیست که دیروز و امروز پدید آمده باشد؛ به‌همین‌دلیل هم نباید درباره آن بزرگ‌نمایی کرد؛ اما برخی دیگر بر این باورند که ما داریم آخرین قطره‌های ذخیره آبی‌مان را مصرف می‌کنیم و تا چند سال دیگر، خشک‌سالی و کم‌آبی چهره خشن خود را به ما نشان می‌دهد.

حتی برخی آن‌قدر در زمینه هشدار برای کاهش مصرف آب افراط کردند که می‌گویند مردم از سنت کاشت سبزه برای نوروز خودداری کنند؛ چون باعث اتلاف منابع آب می‌شود. برای آشنایی با وسعت پدیده کم‌آبی و جست‌وجوی راهکاری برای بیرون‌رفتن از این مخمصه، با آقای دکتر «علی باقری»، دانشیار گروه مهندسی آب دانشگاه تربیت مدرس تهران و کارشناس تحلیل سیستم‌های منابع آب و سیاست‌گذاری این حوزه، گفت‌وگو کردیم.

به گزارش  بازتاب به نقل از شرق ، او بر این باور است که: «مردم می‌توانند با انتخاب آگاهانه رفتارهای اجتماعی خود، این پیام را به مسئولان بدهند که خواستار اصلاح در رویکردهای توسعه کشور هستند؛ به‌طوری‌که از فشار فزاینده بر منابع آب کاسته شود. این موضوع بسیار فراتر از انتظار صرفه‌جویی در مصرف آب و هدرندادن آب است. در‌واقع یک هم‌افزایی ملی لازم است تا دولت را در حل بحران آب هدایت و حمایت کند».

وضعیت منابع و ذخایر آب کشور ما در چه وضعیتی است؟

منابع آب را به دو بخش می‌توان تقسیم کرد: بخش اول آن قسمت از آب است که از طریق چرخه آب به طور سالانه در طبیعت گردش می‌کند و در قالب بارش به روی زمین می‌بارد که به آن آب تجدیدشونده می‌گویند. بخشی از این آب به صورت رواناب سطحی در رودخانه‌ها جاری می‌شود و بخشی دیگر با نفوذ به درون خاک، باعث تغذیه منابع آب زیرزمینی می‌شود. به این بخش از آب زیرزمینی که سالانه بر اثر بارندگی تجدید می‌شود، ذخیره متغیر آب زیرزمینی گفته می‌شود. ما باید همه مصارف خود را در حد ظرفیت آب تجدیدشونده تنظیم کنیم؛ اما بخش دیگری از آب‌های زیرزمینی را ذخایری تشکیل می‌دهند که در دهه‌ها و قرن‌ها ذخیره شده‌اند و ماهیت آنها مانند منابع فسیلی در مقیاس‌هایی که ما زندگی می‌کنیم، تجدیدشونده نیست. به این بخش از منابع آب زیرزمینی ذخایر ثابت یا ایستا گفته می‌شود. در پاسخ به این سؤال باید گفت آن بخش از منابع آب که به صورت سالانه در چرخه طبیعی تجدید می‌شود و حدود ١٣٠ میلیارد مترمکعب در سال تخمین زده می‌شد، براساس آمار بارندگی بلندمدت کشور سیر نزولی پیدا کرده است. به لحاظ مسائل تکنیکی همه این آب را نمی‌شود و نباید مورد استحصال قرار داد. از این مقدار آب بیش از ٩٠ میلیارد مترمکعب آن بهره‌برداری شده است. از این مقدار، آب سطحی استحصال‌شده از سدها سهمی بین ٢٠ تا ٢٥ درصد در تأمین نیازها بر عهده دارد؛ اما نگرانی بیشتر درباره ذخایر ثابت آب زیرزمینی است که به‌عنوان پس‌انداز استراتژیک آبی کشور محسوب می‌شوند و متأسفانه تا به امروز بخش درخور‌توجهی از آن مصرف شده است. سهم استفاده از آب زیرزمینی نسبت به کل منابع آبی کشور بالاست و در سال‌های خشک، حتی این رقم به بیش از ٦٠ درصد هم رسیده است. نشانه این پدیده پایین‌رفتن تراز سفره‌های آب زیرزمینی در اکثر دشت‌های کشور و اغلب نشست زمین در این دشت‌هاست.

آیا می‌توانیم وضعیت کنونی آب کشور را بحرانی توصیف کنیم؟

بستگی دارد که مفهوم بحران را چگونه تفسیر کنیم. اگر منظور از بحران آب در شرایط کنونی کمبود شدید آب است، باید بگویم که کمبود آب ناشی از تلاقی دو مؤلفه عرضه آب و تقاضای آن است. بدیهی است که اگر تقاضا از عرضه فزونی بگیرد، با کمبود مواجه می‌شویم. امروز وقتی از بحران آب صحبت می‌شود، تلویحا منظور کاهش عرضه آب است؛ ولی من این سؤال را مطرح می‌کنم که چرا نگوییم تقاضا فزونی یافته است؟ هرچند در سال‌های اخیر به طور عمومی با کاهش در روند بارش مواجه بوده‌ایم؛ اما به اعتقاد من شیب رشد تقاضا در آب بسیار بیشتر از شیب کاهش عرضه آب بوده است. این روند تقریبا از اواخر دهه ٤٠ و اوایل دهه ٥٠ هجری شمسی خودش را نمایان کرده بود؛ یعنی از همان سال‌ها نشانه‌های بیلان منفی در منابع آب زیرزمینی در دشت‌های کشور ظاهر شده بود. دشت مشهد در اواخر دهه ٤٠ ممنوعه شد. دشت رفسنجان در سال ١٣٥٣ ممنوعه اعلام شد. از نظر وزارت نیرو، وقتی که روند افت سطح آب زیرزمینی در یک دشت برای چند سال متوالی نزولی باشد، آن دشت ممنوعه اعلام می‌شود. این یعنی از همان زمان زوال ذخایر ثابت آب زیرزمینی در کشور آغاز شده بود. وقتی یک دشت ممنوعه اعلام می‌شود، باید مصارف آب محدود شوند تا سطح آب زیرزمینی به تراز نرمال خود برگردد؛ اما در سال‌های بعد، متأسفانه نه‌تنها این اتفاق نیفتاد؛ بلکه روند بیلان منفی در منابع آب زیرزمینی ادامه یافت و بر تعداد دشت‌های ممنوعه نیز افزوده شد. این یعنی بهره‌برداری بیشتر از پس‌انداز آبی، یعنی بهره‌برداری از آبی که به طور طبیعی در سال تجدید نمی‌شود؛ بنابراین اگر از این منظر به مسئله بحران آب نگاه کنیم، روند بهره‌برداری از منابع آبی کشور از حدود ٥٠ سال پیش وارد بحران شده بود؛ اما چرا الان به این مسئله بحران می‌گویند؟ چون در آن سال‌ها هنوز ذخایر آبی پر بودند و کسی کاهش ذخایر آبی را حس نمی‌کرد. امروز این ذخایر به میزان زیادی کاهش یافته‌اند؛ به‌عنوان‌مثال در حوضه آبریز بختگان با ٢٠ متر افت تراز آبخوان مواجهیم. در دشت رفسنجان تراز آب زیرزمینی بالای ٦٠ متر افت داشته است.در همین دشت در نتیجه افت سطح آب زیرزمینی بالای یک متر، نشست زمین اتفاق افتاده است. اینها، یعنی خساراتی که قابل جبران نیستند. متأسفانه از آنجا که این مسائل به صورت تدریجی در چند دهه شکل گرفته‌اند و اصطلاحا گفته می‌شود که ماهیت خزنده دارند، مردم و متولیان امر، به‌موقع خطر را درک نکرده‌اند و با آن کنار آمده‌اند. این مسامحه تدریجی با مشکل در یک مدت طولانی باعث شده است که بخش اعظمی از سیستم اجتماعی به منابع آبی وابسته شوند و همچنان به توهم توسعه بیشتر، به هر قیمتی تقاضای سیری‌ناپذیر برای منابع آب داشته باشند، به طوری که امروزه ایجاد تغییر در رویه بهره‌برداری از منابع آب، به یک امر غیرممکن تبدیل شده است. بحران عینی یعنی زوال مستمر کمی و کیفی ذخایر ثابت و ظرفیت‌های منابع آبی کشور و بحران مضاعف یعنی ندیدن واقعیت‌ها و پیامدهای آن.

مشکل کم‌آبی و بی‌آبی در کشور ما از کی و چگونه آغاز و چگونه تشدید شد؟

همان‌‌طور که اشاره کردم، به نظر من به جای مشکل کم‌آبی و بی‌آبی بهتر است بگوییم مشکل زیادی تقاصای آب. متأسفانه برنامه‌ریزی توسعه در کشور ما بدون توجه به ویژگی‌های جغرافیای سرزمینی و به‌خصوص منابع آب صورت گرفته است. این روند توسعه ناپایدار، امروز به وضعیتی تبدیل شده که مصارف آب بر عرضه آن فزونی گرفته است، به طوری که درحال‌حاضر در منابع آب زیرزمینی با حدود شش میلیارد مترمکعب بیلان منفی در سال مواجه هستیم. بنابراین این سؤال را باید این‌طور مطرح کرد که چرا و چگونه روند مصرف آب در کشور این‌قدر افزایش یافته است؟ از زمان پهلوی دوم برای ایران برنامه توسعه تدوین شد. به‌طور مشخص اولین برنامه عمرانی ایران در سال ١٣٢٧ به تصویب رسید. در این برنامه توسعه کشور را بر مبنای توسعه کشاورزی گذاشتند و حتی مناطقی از کشور را از همان زمان به عنوان قطب‌های کشاورزی معرفی کردند. به عنوان مثال‌هایی از این مناطق، می‌توان به دشت مرودشت در فارس و دشت مغان در اردبیل اشاره کرد. از آنجا که برای کشاورزی آب لازم بود، در همین برنامه تمهیداتی برای ایجاد زیرساخت‌های لازم مانند سد برای استحصال از منابع آب اندیشیده شد. به دنبال این برنامه، در سال‌های بعد برنامه‌هایی مانند اصلاحات ارضی و برنامه اصل ٤ ترومن نیز به خدمت توسعه کشاورزی در ایران درآمدند و تصویب قوانین مختلف از جمله واگذاری اراضی ملی برای توسعه کشاورزی و… از دهه ٢٠ تاکنون زمینه رشد بی‌چون‌وچرای کشاورزی در ایران را فراهم کردند. به طوری که امروزه با وضعیتی مواجه هستیم که در بسیاری از مناطق ایران بیشتر از ظرفیت طبیعی حوضه‌های آبریز تقاضا برای آب وجود دارد که بخش اعظم آن در کشاورزی است. اما همه مشکلات را نباید از چشم توسعه کشاورزی دید. جانمایی غلط صنایع آب نیز باعث ایجاد فشار بر منابع آب شده‌اند. بعضی‌ها مطرح می‌کنند که کل مصرف آب صنعت در کشور کمتر از دو میلیارد مترمکعب در سال است که در مقابل مصارف کشاورزی اصلا عددی نیست. اما در این موضوع نباید از اثر موضعی صنایع آب‌بر غفلت کرد. منابع آب در کشور به صورت سراسری توزیع نشده‌اند. استعداد آبی در هر منطقه در حد آورد آبی حوضه آبریز متناظرش است. اگر به هر دلیلی بیشتر از ظرفیت محلی هر حوضه برای آن مصرف تعریف شود، این یعنی فشار بر منابع آب و ازبین‌بردن پس‌انداز آبی. دشت بهار همدان و دشت مبارکه اصفهان نمونه‌هایی از این مسئله‌اند. در کنار عوامل فوق، توزیع نامتناسب جمعیت نیز عامل مهم دیگری است که باعث فشار بر منابع آب می‌شود. تجمع جمعیت در کلان‌شهرهایی مانند تهران باعث شکل‌گیری مصرف آب بیش از ظرفیت آب تجدیدشونده حوضه متناظر آنها شده است، در نتیجه در این مناطق نیز کمبود آب یا به عبارتی دیگر زیادی مصرف خودنمایی می‌کند.

با توجه به اینکه از آب در موارد گوناگون مانند کشاورزی، صنعت، خدمات و خانگی استفاده می‌شود، چگونه باید بین این مصارف مختلف، تعادل ایجاد کرد تا کمبود آب تشدید نشود؟

در درجه اول باید به این نکته توجه کرد که هر نوع مصرفی که برای آب در هر منطقه تعریف می‌کنیم، باید در حد ظرفیت منابع آب تجدیدشونده حوضه آبریز متناظر با آن منطقه باشد. اینکه اولویت مصرف آب در کدام بخش است، سؤالی است که باید دیگر متخصصان نیز اظهارنظر کنند ولی از نظر منابع آب نباید بیشتر از حد آورد آبی سالانه بر آن بارگذاری کرد. با این رویکرد باید بین موضوعات مختلف اولویت‌بندی و براساس اولویت‌ها از منابع آب بهره‌برداری کرد. مثلا ممکن است موضوع مهمی مانند امنیت غذایی را در بخش آب جای دهیم ولی باید توجه داشت که ظرفیت بخش آب به حدی نیست که جواب‌گوی بقیه مسائل کشور مانند رشد اقتصادی و اشتغال و… نیز باشد. در همین راستا برخی کشورها مسیر رشد اقتصادی خود را از مصرف منابع جدا کرده‌اند به این معنی که با وجود افزایش در رشد اقتصادی، روند مصرف منابع آب آنها ثابت مانده یا حتی کاهش یافته است. البته این کار سختی است و همت سایر بخش‌ها را نیز می‌طلبد، ولی با شرایط کنونی منابع آبی کشور چاره‌ای جز این نداریم. متأسفانه در برخورد با مشکلات مختلف همواره می‌خواهیم راحت‌ترین مسکن (و نه راه‌حل) را برگزینیم. از همین رو برای همه مشکلات به آب آدرس می‌دهیم. این یعنی اینکه فعلا از پس‌انداز خرج کنیم تا درد تسکین یابد ولی به دنبال راه‌حل نیستیم. باید بدانیم که این پس‌انداز یک روز تمام می‌شود و در آن روز دیگر پس‌اندازی برای تجویز مسکن نخواهیم داشت. تصور نکنید این مسئله‌ای که گفتم در آینده دور اتفاق می‌افتد. همین الان در استان کرمان و به‌ویژه در منطقه رفسنجان، به دلیل کاهش شدید منابع آب زیرزمینی، حدودا سالی هفت‌ هزار هکتار از باغ‌های پسته خشک می‌شوند. همه این باغ‌ها، با سرمایه‌گذاری مردم احداث شده بودند و قطعا هدف آنها هم فعالیت اقتصادی بوده است. غفلت در سال‌های گذشته، تراژدی امروز را رقم زده است.

برخی بر این باورند که بخش زیادی از آب، در کشاورزی مصرف می‌شود که کارایی چندانی هم ندارد، پس باید مصرف آب در کشاورزی را کاهش دهیم و مواد غذایی را وارد کنیم. آیا این دیدگاه قابل قبول است؟

در وضعیت فعلی، کشاورزی برای ما کارکردهای چندگانه دارد. در درجه اول کشاورزی مسئول تأمین غذاست. به موضوع امنیت غذایی باید با دقت بیشتری نگریست. بسیاری از کشورهایی که صادرکننده مواد غذایی استراتژیک مانند گندم و برنج هستند (مانند کالیفرنیای آمریکا و پاکستان)، آنها هم از منابع آب خود به صورت ناپایدار بهره‌برداری می‌کنند. این یعنی اگر برای تأمین مواد غذایی به چنین منابعی وابسته شویم، بالقوه می‌توان انتظار داشت که روزی آنها هم با بحران‌های جدی در منابع آب خود مواجه شوند و قادر به تولید حجم فعلی از مواد غذایی نباشند. به این مسئله موضوعات دیگری هم اضافه می‌شوند. مثلا تنش‌های سیاسی بین کشورها می‌تواند در صادرات و واردات مواد غذایی تأثیر بگذارد. موضوع مهم دیگر، رشد جمعیت در کشورهای صادرکننده است. تخمین زده می‌شود در آینده بعد از چین و هند، پاکستان (که اکنون صادرکننده برنج محسوب می‌شود)، سومین کشور پرجمعیت دنیا شود. بنابراین خود این کشورها، در آینده با چالش تأمین غذای مردم خود مواجه خواهند شد که می‌تواند روی صادرات محصولات کشاورزی آنها تأثیر بگذارد. بنابراین به اعتقاد من کشاورزی را از بعد امنیت غذایی باید همچنان حفظ کرد. در این راستا باید به افزایش حداکثری کارایی در این بخش توجه کرد. اما کارکردهای دیگر کشاورزی که از آن انتظار تولید اشتغال، رشد اقتصادی و توسعه و حفظ جمعیت روستاها را دارند، به اعتقاد من با این بودجه آبی کشور امکان‌پذیر نیست. اینها مواردی است که باید از آب منفک شوند. در این راستا نقش بقیه بخش‌های اقتصادی در صنعت و خدمات برای تحقق رشد اقتصادی اهمیت می‌یابد. همچنین باید به الگوی دیگری برای توسعه روستاها برسیم. در تمام این الگوهای توسعه اقتصادی، باید به این باور برسیم که آب موتور توسعه نیست بلکه نقش آب باید به صورت کاتالیزور توسعه باشد.

آینده وضعیت آب در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در پاسخ به این سؤال مایلم دو مفهوم را باز کنم. در برنامه‌ریزی برای مصرف منابع، به دو مفهوم اثربخشی و کارایی باید توجه کرد. اثربخشی به انتخاب اهداف و نیز جهت‌گیری برای رسیدن به اهداف توجه دارد. کارایی نیز به چگونگی انجام کار برمی‌گردد. به عبارت دیگر در مفهوم اثربخشی می‌گوییم کار درست را انجام دهیم، ولی در مفهوم کارایی می‌گوییم کار را درست انجام دهیم. تقریبا تمام توجهات و اقداماتی که تاکنون در جهت حل مشکلات آبی کشور صرف شده است، به کارایی مصرف آب توجه داشته‌اند. مواردی از قبیل تشویق هرچه‌بیشتر مردم به صرفه‌جویی در مصرف آب در منازل، سیستم‌های مدرن آبیاری در مزارع و…، همگی به دنبال افزایش کارایی مصرف آب هستند. ضمن اینکه تأیید می‌کنم در هر حالتی نباید از صرفه‌جویی غافل شد، اما متذکر می‌شوم که اگر هدف‌گیری‌ها اشتباه باشند، حتی افزایش کارایی هم به تشدید بحران خواهد انجامید. انتخاب اهداف و جهت‌گیری‌ها در توسعه کشور، همچنان با وضعیت منابع آبی تناسبی ندارد. در چنین فضایی تکیه بر افزایش کارایی مصرف آب، راه چاره نیست. متأسفانه تاکنون فرصت‌های زیادی را از دست داده‌ایم. بخش درخورتوجهی از ذخایر ثابت آب زیرزمینی را مصرف کرده‌ایم. ساختار اقتصادی در وضعیت فعلی، بر مصرف فزاینده آب استوار است. در واقع هنوز نگرش‌ها درباره تعریف پیشران‌های توسعه کشور به گونه‌ای است که تقویت‌کننده افزایش تقاضا برای آب است. با چنین روندی نمی‌توان انتظار داشت در گره مشکلات آبی گشایش جدی حاصل شود.

چه کار باید کرد تا بتوان از مشکلات احتمالی کمبود آب در سال‌های آینده پیشگیری کرد؟

با وجود تمام نقاط ضعفی که در سیستم منابع آب کشور ذکر می‌شود، نباید نقاط امید را از دست داد. اینکه مسیر توسعه کشور و پیشران‌های آن باید اصلاح شوند، یک اصل اساسی است. در همین راستا نگرش‌های برنامه‌ریزی و مدیریت نیز نیاز به اصلاح جدی دارند. وقتی صحبت از این‌گونه اقدامات می‌شود، همه فکر می‌کنند که خب، این وظیفه مسؤلان است و از مردم کاری برنمی‌آید. اما این موارد نباید باعث شود که مردم از مسئولیت خود غافل شوند. در واقع مردم می‌توانند با انتخاب آگاهانه در نوع رفتارهای اجتماعی خود، این پیام را به مسئولان بدهند که خواستار اصلاح در رویکردهای توسعه کشور هستند، به طوری که از فشار فزاینده بر منابع آب کاسته شود. این موضوع بسیار فراتر از انتظار صرفه‌جویی در مصرف آب و هدرندادن آب است. در واقع یک هم‌افزایی ملی لازم است تا دولت را در حل بحران آب هدایت و حمایت کند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید