حاشیه و متن دومین روز جشنواره فیلم فجر/ از محکومیت لات‌بازی تا معرفی بی خاصیت یک قماربازی

    کد خبر :681923

تا دیروز فکر می‌کردیم انسان‌ها فقط کودک درون دارند. اما کارگردان «شنای پروانه» در نشست خبری فیلم گفت که همه ما «گنده لات درون» هم داریم!

سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از 12 بهمن 1398 رسما کلید خورد. دومین روز این جشنواره با اکران فیلم‌های “شنای پروانه”، “بی حلزون صدا”، “تومان” شروع شد.

 

*«فیلمساز درون» هم داریم

تا دیروز فکر می‌کردیم انسان‌ها فقط کودک درون دارند. اما کارگردان «شنای پروانه» در نشست خبری فیلم گفت که همه ما «گنده لات درون» هم داریم! پس از دیدن فیلم‌های سانس دوم و سوم به این نتیجه رسیدیم که همه ما انسان‌ها فیلمساز درون هم داریم. فیلمساز درون موجود شیطان و بازیگوشی است که انسان‌ها را تشویق به ساخت فیلم بلند داستانی می‌کند. در نتیجه‌ فیلم‌هایی مثل «بی‌صدا حلزون» و «تومان» ساخته می‌شوند که بی‌تاثیر و بی‌خاصیت هستند و بود و نبودشان فرقی به حال کسی ندارد. این مقدمه نشان می‌دهد که درباره این دو فیلم قرار است چه داوری داشته باشیم.

 

*گنده لاتی با چاشنی آینده نگری

فیلم «شنای پروانه» طوفانی و تکاندهنده آغاز کرد و با ضرباهنگی تند و سریع ادامه داد. بر خلاف فیلم‌هایی که تا یک ساعت اول معلوم نمی‌شود گره دراماتیکشان چیست، «شنای پروانه» در همان دو دقیقه ابتدایی پرده از راز زنی مظلوم و بی‌پناه برمی‌دارد. فیلم یک «جواد عزتی» قبراق و آماده دارد که در نقش یک قهرمان خستگی‌ناپذیر تا آخرین نفس می‌جنگد. «حجت» قلدری و جاه‌طلبی را از برادرش «هاشم» آموخته و این ویژگی‌های رفتاری و اخلاقی را با چاشنی آینده‌نگری و عقلانیت ترکیب کرده است. قهرمان اصلی فیلم نه «پروانه» (طناز طباطبایی) است که گره افکنی می‌کند و نه «هاشم» (امیر آقایی) که به فاجعه عمق می‌بخشد. این دو نفر پاس گل را به «حجت» می‌دهند و اوست که ضربه نهایی را به سمت دروازه شلیک می‌کند.

حجت گنده لات محله نیست؛ اما در اثر مجاورت با برادرش «هاشم» بخش‌هایی از این خرده‌فرهنگ را بلد است. او عزمش را جزم می‌کند که فرد خاطی مورد نظر را بیابد و از این طریق جلوی اعدام هاشم را بگیرد. این هدف مسیر جدید را پیش رویش می‌گذارد که خطرناک و در عین حال آموزنده است. از اینجا عنصر «جستجو» تبدیل به اصلی‌ترین موتور محرکه درام می‌شود. کند و کاو «حجت» کنار رفتن پرده‌های ابهام و ظاهر شدن حقیقت عریان را در پی دارد.

 

*قیام علیه گفتمان لمپنیسم

پایان بندی فیلم یکی از بهترین موارد در بین فیلم‌های چند سال اخیر است. حجت پس از آنکه در فضای خرده‌فرهنگ لمپنی قرار می‌گیرد و مختصات این فضا را درک می‌کند، صاحب برداشت و نگاه جدیدی می‌شود. او درمی‌یابد که گفتمان خشونت‌طلبانه لمپن‌ها بر خلاف ظاهر عادلانه و جوانمردانه‌اش به شدت ظالمانه است. او خودش بدون آنکه بداند سال‌ها پیش در ماجرای لو رفتن مواد جاسازی شده، قربانی همین خشونت شده است. پس حجت به جای آنکه در چارچوب این گفتمان بجنگد علیه آن قیام می‌کند. قرار دادن مواد در منزل مصیب غلامی اگرچه با نظام ارزشی لمپن‌ها (مبنی بر محکومیت آدم‌فروشی) در تضاد است؛ ولی در نهایت منجر به حذف دو تن از سرشاخه‌های همین جریان می‌شود. حجت با یک حرکت ضربتی هم مصیب غلامی را حذف می‌کند و هم اعدام برادرش را رقم می‌زند. تحول شخصیت «حجت» از آنجا که در بستری تدریجی رخ می‌دهد، منطقی و باورپذیر جلوه می‌کند.

درباره نقاط ضعف و قوت فیلم «شنای پروانه» در فرصت دیگر می‌توان مفصل‌تر نوشت. توقف‌هایی که «حجت» در چند ایستگاه قماربازها، عرق‌خورها، کارتن‌خواب‌ها و تولید کنندگان مشروبات الکلی دارد تکان‌دهنده و هیجان‌انگیز است. مجموعه عناصری چون طراحی صحنه، بازیگری، چهره‌پردازی و دیالوگ نشان می‌دهد که فیلم پشتوانه پژوهشی بالایی دارد و کارگردان و فیلمنامه‌نویس فضای زندگی لمپن‌های جنوب شهری را به خوبی می‌شناسد. البته نحوه یافتن زنی که مرتکب جرم فیلمبرداری در استخر شده عجیب و غیرقابل انتظار است. فیلمنامه‌ای که این قدر حساب‌شده نوشته شده نباید بر عنصر شانس و اتفاق تکیه کند. حجت دارد دنبال فرد دیگری می‌گردد که به صورت اتفاقی با زنی برخورد می‌کند که مجرم اصلی ماجرای فیلمبرداری است.

دیالوگ برگزیده: شده برج میلاد رو واسه‌ت خلال دندون کنم، این بی‌ناموسو از لای جرز دیوار می‌کشم بیرون.

*تله فیلمی که به اشتباه سینمایی شد

مرور فیلم «بی‌صدا حلزون» را اجازه بدهید با یک نقل قول از بهرنگ دزفولی‌زاده کاگردان اثر آغاز کنیم. او گفت: «ابتدا فکر می‌کردم که این فیلمنامه پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم بلند را ندارد». برادر من! خیلی هم درست فکر می‌کردی. چه اتفاقی افتاد که نظرت را عوض کردی؟ سوژه «عمل کاشت حلزون برای ناشنوایان» در خوشبینانه‌ترین حالت برای یک فیلم تلویزیونی مناسب است. این داستان بی‌ملات و کم‌رمق را به سینما آوردی که چه بشود؟ پدر ناشنوا چرا باید با عملی که منجر به خوشبختی و سلامتی پسرش می‌شود، مخالفت کند؟ این شخصیت بی‌منطق و خودخواه و لجبار حتی برای خود مخاطبان ناشنوا هم جذاب نیست. چگونه می‌توان انتظار داشت که مخاطبان معمولی شخصیت پدر را بپذیرند و با مشکلاتش همراه شوند؟ اتفاقا از زمانی که پدر حذف شد، فیلم ریتم مناسب‌تری پیدا کرد. «بی‌صدا حلزون» چند سکانس خوب درباره معرفی مشکلات ناشنوایان در جامعه ما دارد. (مثلا ماجرای استخدام مادر یا خطر تصادف پسر با مترو). اما طول و عرض این ایده‌ها در حدی نیست که بشود آنها را دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی قرار داد.

فیلم در بخش «سودای سیمرغ» حضور ندارد؛ وگرنه «هانیه توسلی» با ایفای نقش نامتعارف «کم‌شنوا» می‌توانست نیم‌نگاهی به سیمرغ داشته باشد.

 

*دو نفر زن سرتراشیده؛ دو نفر ناشنوا

تا اینجای کار در روز اول و دوم جشنواره هم شخصیت کودک ناشنوا داشتیم و هم شخصیت زن سر تراشیده. دو فیلم «قصیده گاو سفید» و «بی‌صدا حلزون» به ترتیب دختربچه و پسربچه ناشنوا داشتند. در فیلم «سه کام حبس» سمیرا حسن‌پور به خاطر بیماری سرطان سرش را تراشیده بود و در فیلم «شنای پروانه» پانته آ بهرام با سر طاس میان مردان قمار باز رفت تا آنها به او نظری نداشته باشند.

*دورهمی حوصله‌سربر جوانان

«تومان» دورهمی حوصله‌سربر چند جوان بیکار است که تبدیل به یک فیلم سینمایی شده است. تلویزیون در حال پخش مسابقات فوتبال است. جوان‌ها در شرط بندی اینترنتی شرکت می‌کنند. گاهی می‌برند و می‌رقصند و گاهی هم می‌بازند و جیغ می‌کشند. علاوه بر فوتبال روی مسابقات اسب‌سواری هم شرط می‌بندند، زیر آب هم می‌روند، سوار قایق می‌شوند و وسط دریا جیغ می‌کشند، با دختری به نام آیلین در کوه و دشت پرسه می‌زنند و درباره خوب و بد بودن پول و ثروت با هم بحث می‌کنند. این همه تصویر و لوکیشن و دیالوگ بی‌ربط را به هم ربط دادن و فیلم ساختن هم هنری است که اجرایش از هر کسی برنمی‌آید. «تومان» بیش از دو ساعت همین تصاویر کشدار را نشان داد. فیلم می‌توانست تا چند ساعت دیگر هم ادامه داشته باشد. چون نه قصه‌ و تعلیقی داشت و نه گره‌افکنی که بخواهد به نتیجه‌ای برسد. ظاهرا کارگردان خیلی تلاش داشت که قماربازی اینترنتی را تبلیغ و ترویج کند و بگوید با این روش می‌توان به ثروتی بادآورده دست یافت. در سکانس پایانی فهمیدیم که یک نفر در قماربازی اینترنتی چند میلیارد تومان برنده شد.

 

*درباره شیرابه زباله بیشتر بدانیم!

روز اول و دوم تیزر جشنواره فیلم فجر قبل از فیلم‌ها پخش نشد. هر سال یک نفر مرد صدا قشنگ ورود ما را به بیست و چندمین و سی و چندمین دوره جشنواره خوشامد می‌گفت و کلی حرف‌های زیبا می‌زد. امسال اما فیلم‌ها خشک و خالی نمایش داده می‌شوند. روز دوم قبل از فیلم‌ها یک تیزر از طرف «تفکیک زباله» شهرداری تهران پخش شد که توضیح می‌داد ریختن شیرابه زباله بر روی زمین چقدر برای محیط زیست ضرر دارد.

*حذف «فوتوکال» یا پاک کردن صورت مساله

جشنواره امسال در کنار همه چیزهایی که ندارد مراسم «فوتوکال» هم ندارد. اوایل یک مراسمی به اسم «فرش قرمز» برگزار می‌شد که عوامل مشهور فیلم رویش قدم می‌زدند. بعدها اسم «فرش قرمز» را عوض کردند و گذاشتند مراسم استقبال. بعضی سال‌ها هم فرش قرمز داشتیم و هم فوتوکال. بعضی سال‌ها هم فقط فوتوکال داشتیم. خلاصه شما در این سی و هشت دوره، دو سال جشنواره را پیدا نمی‌کنید که از نظر ساختار اجرایی به هم شبیه باشند!

احتمالا حذف بخش «فوتوکال» لباس‌های عجیب و غریب برخی بازیگران و واکنش‌های مردمی بوده. با خودشان چرتکه انداخته و دیده‌اند که حریف لباس‌های مضحک و رنگارنگ بعضی‌ها نمی‌شوند. پس همان بهتر که صورت مساله را پاک کنند.

*«هفت» ساز خودش را می‌زند

برنامه «هفت» شبکه سه در چند سال گذشته موازی با سینمای رسانه‌ها یا همان کاخ جشنواره عمل می‌کرد. این طوری تکلیف مخاطبان مشخص بود و در یک روز درباره محتوایی می‌خواندند و می‌شنیدند که در پردیس ملت نمایش داده شده. اما امسال در اقدامی عجیب برنامه «هفت» کاری به فیلم‌های نمایش داده در جمع اهالی رسانه ندارد و ساز خودش را می‌زند. شنبه شب برنامه «هفت» درباره «لباس شخصی» صحبت می‌کرد که هنوز به پردیس ملت نیامده. دیشب هم موضوع میز نقد درباره «سه کام حبس» فیلم روز اول ( و نه روز دوم) پردیس ملت بود! زمانی برنامه «هفت» واقعا پرمخاطب و تاثیرگذار بود؛ اما حالا… .

منبع : تسنیم

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید