ترور اخیر، نشان از شرم آورترین و دیوانه وارترین ساعات امپراتوی آمریکاست
با توجه به منطق پیچیده امپراتوری واشنگتن، میتوانید خیلی راحت بگویید که ایرانیان خواستار چنین اتفاقی بودند. به هر حال، ایران این قدرت را داشته که خود را درست در وسط ۳۵ پایگاه نظامی ایالات متحده حفظ کند! مجدداً می توان پرسید: واشنگتن با یک ردپای گسترده نظامی در منطقه و کشورهای ساحلی ـ که عملاً هیچ تأثیری بر امنیت، ثبات و آزادی آمریکا ندارند ـ چه غلطی می کند؟
جیبوتی؟ عمان؟ قرقیزستان؟ ازبکستان؟ افغانستان؟ بحرین؟ کویت؟ و بله، عراق و ایران؟
در واقع، واشنگتن عراق را بدون هیچ دلیلی نابود کرد؛ آن هم بر اساس دروغهای بی حد و حصر گسترده درباره WMD (سلاحهای کشتار جمعی) موجود در زرادخانه صدام و پناه دادن به القاعده. این امر عراق را به یک دولت ورشکسته تبدیل کرد که با اصطکاکهای فرقهای و نارضایتیهای ضد آمریکایی روبه رو شد – حتی در پی این کار عراق با محوریت بغداد تحت کنترل سیاستمداران و شبه نظامیان شیعه متحد ایران قرار گرفت.
در عین حال، خود ایران هیچ تهدیدی برای خاک آمریکا ندارد. تولید ناخالص داخلی ۳۵۰ میلیارد دلاری این کشور برابر با شش روز از تولید سالانه ایالات متحده است و ۲۰ میلیارد دلار بودجه دفاعی آن معادل آن چیزی است که هر هشت روز یک بار پنتاگون هدر میدهد.
از نظر نظامی، نیروی دریایی بزرگی ندارد، نیروی هوایی این کشور میتواند به عنوان یک موزه جنگ سرد نظاره شود، و موشکهای برد کوتاه و متوسط ایران که ظاهراً به دفاع و بازدارندگی در منطقه اختصاص دارد، هیچ تهدیدی برای آمریکا در آن سوی اقیانوسها نیست. به همین ترتیب حتی پیشرفتهترین موشک کروز برد متوسط (سومار) ایران نیز به سختی میتواند به رم ایتالیا برسد.
همان طور که از دایرههای زرد، سبز، قرمز و سیاه موجود در نقشه زیر مشهود است، این حلقهها محدوده برد هر موشک ایران را تشریح میکند و بخش عمدهای از موشکهای ایران دارای برد ۵۰۰ مایل یا کمتر است. این موشکها میتوانند نقاطی را در مجاورت خلیج فارس یا حول و حوش آن منطقه که شامل ۳۵ پایگاه نظامی مشخص شده توسط پرچمهای آمریکا در نقشه بالاست، هدف قرار دهند.
با بیانی متفاوت، ظرفیتهای نظامی متوسط ایران از راه دور تهدیدی برای خاک آمریکا نیست. آنها به شدت برای دفاع از خود در پیرامونشان، جایی که واشنگتن دهها سال است با قدرت و آتش گسترده و هدف خصمانه مشغول مداخله و اشغال است، بر این موشکها متکی هستند.
در این داستان البته، یک نکته ظریف است. با گذشت بیش از سیزده سال از آخرین روز صدام در بغداد، ایالات متحده هنوز ۳۰۰۰۰ سرباز و پیمانکار نظامی در مجاورت خلیج فارس دارد؛ اما چرا؟
این مساله قطعا به خاطر داعش نیست. دولت اسلامی هیچ گاه نتوانست جز بیش از تعدادی شهر و روستای دور افتاده را به امپراتوری خود درآورد که آن هم به خاطر بربریت خودشان در نهایت فرو پاشید و در اصل توسط نیروی هوایی روسیه، ارتش اسد و نیروهای شبه نظامی شیعه که توسط همین فرد ترور شده یعنی سرلشکر سلیمانی، فرماندهی میشد، از میان رفت.
به همین ترتیب اکنون مشخص شده که این حضور نظامی به خاطر نفت هم نیست. در حال حاضر ایالات متحده نزدیک به ۱۳ میلیون بشکه در روز نفت تولید میکند و پیشروترین تولید کننده نفت در جهان است – خیلی جلوتر از عربستان و روسیه؛ و اکنون بعد از سه ربع قرن، برای اولین بار تبدیل به صادر کننده نفت شده است.
علاوه بر این، ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا، هرگز راه حلی برای امنیت نفت نبوده است. درمان قیمتهای بالا قیمتهای بالاست – همانطور که نفت شیل ایالات متحده و نفت سنگین کانادا این گونه قاطعانه نشان میدهند که باید قیمت نفت بالا برود؛ و مسیر دستیابی به ثبات صنعت نفت جهانی تجارت صلح آمیز است، زیرا تقریباً هر حکومتی ـ صرف نظر از سیاست و ایدئولوژی ـ به تمام درآمد نفتی خود، برای تأمین مالی حکومت و امنیت جمعیت خود به شکلی منطقی احتیاج دارد.
مطمئناً بهترین نمونه از مورد دوم وضعیت ایران است؛ با اقتصادی تحت فشار دهها سال جنگ، تحریمها و تصمیمات غلط و جمعیت ۸۰ میلیونی که آرزوی استاندارد زندگی بهتر دارند؛ بنابراین تهران با تواناییهای خود ۵ میلیون بشکه نفت در روز از ذخایر فراوان خود تولید میکند. این رقم تقریباً ده برابر بازده ناچیز فعلی آن است که دلیل آن، تحریمهای شریرانه واشنگتن علیه مشتریهای نفت و سرمایه گذاران بالقوه در نوسازی و گسترش ظرفیت تولید آن است؛ بنابراین اگر موضوع داعش یا نفت نیست، دقیقاً چرا واشنگتن ۳۵ پایگاه نشان داده شده در تصویر بالا را حفظ میکند و هزاران سرباز آمریکایی و سایر پرسنل را در معرض آسیب در این منطقه قرار میدهد؟ یا تا این لحظه چرا دونالد ترامپ نتوانسته است نیروهای آمریکایی را آن گونه که اغلب اعلام کرده است، به خانه برگرداند؟
البته پاسخ این است که دستگاه سیاست خارجی دولت ایالات متحده توسط نومحافظه کاران ضدایرانی و خواهان تغییر رژیم کنترل میشود. ما هنوز در سوریه ایم، نه برای نبرد با داعشی که از بین رفته است، بلکه برای آنکه مسیر زمینی ایران را برای دسترسی به متحدین خود در سوریه و لبنان (حزب الله) مسدود کنیم. ما فقط در عراق میمانیم تا از آن به عنوان پایگاه حملات مخفیانه آمریکا و اسرائیل به این متحدین و نیروهای نایب ایران استفاده کنیم.
این حملاتی که واشنگتن علیه متحدین ایران تحریک کرده یا انجام داده است، در واقع دلیل فشارهای فزایندهای است که در دولت عراق وجود دارد تا خواستار خروج آمریکا از این کشور شود. این فشارها اکنون با توجه به بمباران هفته گذشته پنج اردوگاه نیروهای بسیج مردمی که شبه نظامیان شیعه هستند و در ارتش عراق ادغام شده و تحت فرمان نخست وزیر آن هستند، و ترور اخیر معاون فرمانده آنها به همراه سرلشکر قاسم سلیمانی، تشدید خواهد شد.
مطمئناً موضوع هدف قرار دادن متحدین ایران هم هیچ ارتباطی با امنیت خاک آمریکا ندارد: هیچ یک از دولتهای مستقل لبنان (جایی که حزب الله حزب سیاسی پیشروست) یا سوریه یا حتی همین عراق (که متحد ظاهری آمریکاست) اعتراضی به این گروههای (مبارزان شیعه) برای ساخت پایگاه یا سازماندهی نیرو و برنامههای مبتنی بر کمکها و مزایایی که از آنها سرچشمه میگیرد، نداشته اند.
به این دلیل که هلال به اصطلاح شیعه یک هیولای اختراع شده توسط بی بی نتانیاهو و بهانهای برای سیاست خارجی هیستریک ضد ایرانی اوست. این شخص دوم یعنی نتانیاهو حتی به منظور ارتقای امنیت اسرائیل هم بر سر کار نیست، بلکه برای بدنام کردن “دشمنی در آن دور دست هاست که میتواند ائتلاف راست گرایش را با هم متحد کرده و خود او را در قدرت نگه دارد.
به همین ترتیب، حرص و آز و اشتیاق مجتمعهای نظامی – صنعتی آمریکا برای قدرت و مال آن چنان فاجعه بار است که همه مأموریتهای نظامی را در هر کجای کره زمین – هر چقدر احمقانه یا بیهوده یا غیراخلاقی همچون ماموریتهای این نوزده سال در افغانستان – که غارت بودجه آمریکا را همچنان پابرجا نگه دارد، با آغوش باز می پذیرد.
بر این اساس دم و دستگاه واشنگتن همچنان مشغول توطئه است تا بتواند ۳۵ پایگاه خود را سرپا نگاه دارد و اقداماتی مانند ترور دیوانه وار اخیر یکی از مهمترین فرماندهان نظامی ایران را انجام دهد تا عینیت بخشی به تهدید و ایجاد دورهای از تنشها و ضدحملاتی که مأموریتهای نظامی را زنده نگه داشته و استقرار نیروها را تضمین می کند، در چنته خود داشته باشد.
در واقع، ما اکنون به سختی در فشاریم که تا ادعای واشنگتن را باور کنیم که آمریکا به خاطر جلوگیری از تهدیدات آینده ناشی از “تجاوز ایران” دست به این اقدامات زده است.
واشنگتن دهها سال است که در حال شیطنت، بدنام سازی و حمله اقتصادی به ایران بوده و اکنون به معنای واقعی کلمه در تلاش است تا از طریق تحریمهای نفتی و کمپین “فشار حداکثری” خود که قصد دارد اقتصاد و جامعه ایران را نابود کند، سرنوشت صدام حسین و معمر قذافی را برای رهبران تهران رقم بزند؛ بنابراین آیا فکر نمیکنید حکومتی که تحت تهدید وجودی واقعی است، ممکن است به عنوان جایگزینی برای سقوط خود به سمت انتقام جویی سوق یابد؟
ما باید در مورد مساله ضدحملات دفاعی با خود صادق باشیم. برنامه تحریمهای فعلی واشنگتن علیه ایران آنقدر خصمانه و وحشیانه است که با هر توصیفی می توان نام آن را جنگ گذاشت. هنگامی که شما یک ملت مستقل را از زمین، دریا و هوا و با تکیه بر فناوری پیشرفته محاصره میکنید و قصد دارید جنگ اقتصادی آشکاری را با هدف محاصره و تغییر رژیم راه اندازید، این حکومت باید و حتما مبارزه کرده و مقاومت می کند.
به همین دلیل است که اظهارات وزیر خارجه پومپئو برای توجیه اقدام دونالد ترامپ به این تجاوز عریان، بسیار شرم آور است. واشنگتن تمام ملت ایران را در معرض خطر قرار میدهد. آن هم بدون هیچ گونه تحریک ایران علیه امنیت خاک آمریکا. اما این قلاب نومحافظه کاری مجبور است اصرار داشته باشد که وقتی صحبت از جنگهای واقعی ضد ایرانی میشود، واشنگتن جایی را که اصلاً هیچ کار و باری در آن ندارد، مد نظر قرار داده تا مبادا مویی از سر ایشان کم شود.
این استکبار امپریالیستی از نوعی است که به ندرت در تاریخ جهانی دیده میشود. بدون تردید اکنون همه چیز از کنترل خارج خواهد شد، زیرا ایران باید برای ترور سلیمانی تلافی کند و حتما می کند. در واقع دونالد ترامپ اکنون هر فرصتی را برای اجرای سیاست “اول آمریکا” که روی آن تاکید دارد، از میان برده است.
در واقع نتیجه رفتار واشنگتن به پرخاشگری با اسم رمز “فشار حداکثری” فعلی علیه ایران، به سرعت تبدیل به دیوانه وارترین و شرم آورترین ساعت زندگی امپراتوری آمریکا میشود – چنان که به ندرت قبل از این پیش آمده که تفاوت بین دفاع از میهن و تجاوز امپریالیستی تا این حد متبلور شود.
فقط امپراتوریها شهروندان خود را بی هیچ دلیل به مخاطره میاندازند و بدین ترتیب رهبران خود را در چرخه خشونت قرار می دهند. دونالد ترامپ اکنون رئیس جمهور دیگری در آمریکاست که در نوعی تله “این به جای آن” اسیر شده است؛ این همان شیوه و رفتار معمول “اول امپراتور” است.