پشتپرده دغدغههای وزیر فرهنگ، سیاسی است
بهدنبال انتقادات و حاشیههای اکران برخی فیلمها در حوزه هنری لزوم پرداخت به جهتگیریهای فکری حوزه هنری بیشتر به چشم میآمد. قائممقام رئیس حوزه هنری از ورود تصمیمات سیاسی به حوزه فرهنگ گفت و نسبت به عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتقاد کرد.
دغدغه اکران در سینماهای حوزه هنری و تحریم برخی فیلمها از طرف این سازمان محل مناقشه در سینما بودهاست. حوزه هنری با استناد بر قوانین و رویکردهای خود تعداد محدودی از فیلمهای سینمایی را در سینماهای خود نمایش نمیدهد و همین موضوع با انتقاد برخی فیلمسازان روبهرو شده است. در راستای بررسی این موضوع محمد حمزهزاده قائم مقام رئیس و معاون سینمایی حوزه هنری انقلاب اسلامی با حضور در خبرگزاری تسنیم به این پرسشها و حواشی مرتبط با آن پاسخ گفت. وی که در چندین برنامه مناظرهای و گفتمانی به بررسی موضوع اکران پرداخته معتقد است حوزه هنری در قامت یک سینمادار حق انتخاب دارد و موظف است به تعهدات اخلاقی خود در قبال عملکردش پاسخگو باشد. در ادامه گفتگوی محمد حمزهزاده با خبرگزاری تسنیم را میخوانید.
تسنیم: مدتی است درباره مواضع حوزه هنری انتقاداتی وجود دارد و در برنامههای مختلف سخن از موضع حوزه هنری در مقابل برخی فیلمها به میان میآید، هیچوقت نمیتوان در برنامههای مناظرهگونه به صورت صریح یک دیدگاه را بیان کرد، چون بخشی از گفتوگو بر پاسخگویی متمرکز میشود. حال بدون هیچ دغدغهای حاکم بر فضای مناظره، نظر خودتان را درباره این انتقادات و موضعگیریها بیان کنید.
ما مکرراً درباره تصمیماتی که حوزۀ هنری در بخش اکران میگیرد توضیح دادهایم. به طور کلی در این بخش ما با چند نوع توقع از سوی طرفهای روبرو مواجه هستیم. یکی توقعاتِ دولتها از نهادهایی مانند حوزۀ هنری است که توقع دارند حوزه در چارچوب سیاستهای آنها همکاری و همراهی کند؛ برای اینکه بتوانند برنامههایی را که در حیطه کارشان خصوصاً حوزه سینما دارند اجرا کنند. یعنی توقع دولتها از حوزه به عنوان فعالِ بزرگِ صنعت سینما این است که کمک و همراهی کنند؛ چه در حوزۀ تولید، چه در حوزۀ نمایش و چه در حوزۀ پرورش نیروی انسانی.
گروه دیگر، صنف سینماگران و فعالان حوزۀ سینماست که توقعات مشخصی از حوزه دارند. از جمله اینکه حوزه بتواند شرایطی را فراهم کند که آنها فعالیتشان را توسعه بدهند، فیلمهای بیشتری بسازند، کمکی به معیشت آنها شود و کمکی به فراهمآوردن فضایی که آزادانه موضوعات مورد نظرشان را مطرح کنند. گروه سوم، مخاطبان هستند. آنها هم مطالباتی دارند که به دلیل گستردگی جغرافیایی و پراکندگی جمعیتشان و به این سبب که معمولاً ارتباط با آنها دوطرفه و فعال نیست، ما هستیم که باید بعد از شنیدن مطالباتِ حوزۀ فعالان سینما و سیاستگذاران، برنامهریزان و ناظران حوزۀ سینما، به هر طریق ممکن به نظرات مخاطبان دسترسی یابیم.
باید ببینیم مخاطبان و مشتریانِ فعلی سینما -چه در بخش تولید و چه در بخش تماشا- چه توقعی از حوزۀ هنری دارند؟ به این منظور طرحهای مطالعاتی اجرا میکنیم؛ نظرخواهی میکنیم؛ نظرسنجی میکنیم-چه میدانی و چه به روشهای دیگر و چه با استفاده از رسانههای جدید- و حاصلِ این گفتگو با مخاطبان است که ما را متوجه توقعات آنها میکند. این توقعات را گاهی در عمل نشان میدهند؛ با اقبال یا عدم اقبال از فیلمی. گاهی هم در همین مطالعات و نظرسنجیهایی که داریم از آراء آنها مطلع میشویم.
بین «مخاطب» و «مشتری» باید تفاوت قائل شد/ باید مخاطب را به مشتری تبدیل کرد
اول یک فرق بگذارم بین واژهی “مخاطب” و واژهی “مشتری”. مخاطب در تعریف ما کسی است که فیلمساز و هنرمند و تولیدکنندهی اثر، او را انتخاب کرده تا حرفش را با او در میان بگذارد. این مخاطب میتواند عضو جامعهای و قشری و گروهی چند میلیون نفری باشد. همچنین میتواند عضو جامعهای محدود باشد. مشتری در تعریف ما کسی است که آن اثر را برای دیدن یا شنیدن انتخاب میکند و برای آن پول پرداخت میکند. در این معنی، پرمخاطب بودن یک فیلم لزوماً به این معنی نیست که آن فیلم پرمشتری باشد. به یک معنی دیگر، مخاطب، همان مشتری بالقوه است و مشتری، همان مخاطب بالفعل.
در تعامل با مخاطبان سینما، ما وظیفه داریم که از طریق شناخت توقعات و نیازها و خواستههای مخاطبان، آنها را به مشتری تبدیل کنیم. به سهم خودمان، این نظرسنجی را در سه فرصتِ مهم و مناسبت مهمِ تقویمی انجام میدهیم. ویژگی این مناسبتهای انتخاب شده این است که در آنها مردم پا به جامعه میگذارند و نقشی اجتماعی را ایفا میکنند. یکی از آن مناسبتها، جشنواره فیلم فجر است که عمدۀ سینمادوستان و فعالان سینما و کسانی که سینما برای آنها اهمیت دارد؛ آنجا حاضر هستند. مناسبت دیگر، راهپیمایی 22 بهمن است. در این روز نیز با جامعهای گسترده و متنوع از مردم مواجه هستیم که علاقهمندی خود را به یک کار اجتماعی نشان دادهاند. مناسبت دیگر، حضور مردم در شبکههای مختلف اجتماعی است. در این فضا هم پژوهش و نظرسنجی داریم.
حاصل این نظرسنجیها و مطالعات میدانی دستمایۀ ما میشود برای اینکه بتوانیم برنامهریزی کنیم و بر آن مبنا پیش برویم. علاوه بر اینها، سالیانه حدود پنج تا هشت میلیون بلیت هم در سالنهای سینمای به فروش میرسد که جامعهی مهمی برای نظرسنجی به شمار میروند. از این جامعه، بیش از نیمی شهرستانی هستند. نظر آنها این است که فیلمها جذاب نیستند، اتفاق و حادثۀ خیلی قابلِ اعتنایی ندارند، فیلمها قهرمان ندارند، داستان فیلمها خیلی سطحی است، خیلی شهری و تهرانی است و ربطی به مسائل شهرستانها ندارد. هنوز در شهرستانهای ما پوستر فیلمهای حادثهای و اکشن دههی شصت روی دیوارهاست. مثلاً هنوز پوستر فیلم افعی را میبینید، تاراج را میبینید. زینال بندری هنوز آنجا یک معنی و مفهومی دارد.
جای صحبتهای زن و شوهری اتاق روانشناس است نه پرده سینما
بخش مهمتری که به محتوا و جهتگیری و مضمونِ فیلمها مربوط میشود؛ موضوعاتی است که سینما به سمت آنها میرود. این موضوعات نه اینکه برگرفته از مسائل مهم جامعه نباشد، ولی بعضی از آنها اساساً قابل طرح در یک جامعه و فضای عمومی مانند سینما نیست. بالاخره سالهاست که راجع به آسیبهای اجتماعی ایران بحث میشود و فهرستی از این آسیبها تهیه شده و در اختیارِ اصحاب رسانه، هنر و مسئولین مربوطه قرار گرفته است. بعضی از هنرمندان و نویسندگان احساس تکلیف میکنند تا براساس این آسیبها تولیداتی داشته باشند و فیلمهایی بسازند. گاهی دغدغۀ اصلی مردم را شناختهایم اما نوعِ نگرش به آن مسائل، مصائب و آسیبها و نحوۀ طرح آنها با ملاحظاتی مواجه است. گاهی راهحلهایی که نشان داده میشود، در حوزهی خطقرمزها است و نهایتاً موجب شکستن بعضی از حریمها میشود. مثلاً در موضوعات مربوط به خانواده، بعضی از صحبتها گاهی باید بین یک زن و شوهر و یک روانشناس در یک اتاق در بسته مطرح شود، نه روی پردهی سینما. افرادی روی صندلی سینماها مینشینند که گزینش نشدهاند؛ خانوادههای مختلف هستند، دارای گرایشات و باورهای مختلفی هستند. گاهی فیلم برای بسیاری از آنها معنیدار است و گاهی برای خیلی از آنها «خطِ قرمزی» است و یا رعایت سنشان یا جایگاه اجتماعیشان نشده است. نه اینکه موضوعاتی که اینها میپردازند مسئله جامعه نیست، و باید چشم روی اینها بست؛ بلکه نحوۀ طرحش و پیشنهادی که فیلم به مخاطبان میدهد، در جامعهی مشتری سینماها، یک چالشهایی ایجاد کرده است که در درازمدت منجر به ریزش مشتریان شده است. یک یا دو بار، شخص با خانوادهاش به سینما میآید؛ وقتی ببیند فیلم رعایت حدود خانوادگی را نمیکند؛ ترجیح میدهد که تفریح دیگری را انتخاب کند. در حالی که براساس ارزیابیهایی که شده یکی از ارزانترین تفریحات خانوادهها، سینما رفتن است و با این روند، خانوادهها از همین تفریح هم محروم میشوند؛ اتفاقی که الان هم افتاده است.
این دغدغههاست که باعث شده ما در انتخاب و اکران فیلمها و در تعامل با فعالان سینما و مسئولین حرفهایی را بگوییم که بعضی وقتها شنیده میشود و بعضی وقتها شنیده نمیشود و به اختلافنظر و حتی درگیری منجر میشود و اینکه بالاخره حوزۀ هنری تصمیم میگیرد که چند تا از فیلمها را اکران نکند. مخلص کلام این که اگر میخواهیم مخاطبان سینما به مشتری تبدیل شوند، مسیر درست را باید برویم.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارتِ بهداشتِ محصولاتِ فرهنگی است
تسنیم: انتقادی که به حوزه هنری وجود دارد این است که میگویند ما باید پیرو یک قانون باشیم. در رابطه با فیلمهای اخیر ما هم انتقاداتی داشتیم اما میگوییم اگر این قانون میخواهد در کشور یکی شود؛ بیاییم سرمنشأ آن را بررسی کنیم و بگوییم از کجا باید این یکنواختی برخورد با فیلمها شروع شود؟ وقتی دنبالش میرویم میرسیم به شورای پروانه ساخت و نمایش. درباره ترکیبی که برای پروانه ساخت و شورای پروانه نمایش شکل گرفته چه نظری دارید؟ آیا مشکل به این شورا باز میگردد که ترکیب درستی از اعضا را شامل نمیشود یا اساسا مشکل جای دیگری است؟
بیایید مقداری به عقبتر برویم و اشاره کنیم به نقش و اهمیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارتِ بهداشتِ محصولاتِ فرهنگی کشور است. وزارت ارشاد نه وظایف حوزۀ صنعت را دارد؛ نه وظایف حوزۀ سرمایه را و نه حتی وظایف حوزهی بیمه و تامین اجتماعی را دارد. به عنوان مثال اگر در جامعه یک محصول خوراکی مانند مرغ کم شود؛ کدام وزارتخانهها باید پاسخگو باشند؟ دو وزارتخانه مشخصاً در این زمینه باید پاسخگو باشند: یکی وزارت جهاد کشاورزی است و یکی هم وزارت صنعت و معدن و تجارت است، که چرا مصرف بازار را پیشبینی نکرده و بازار را تنظیم نکرده است. حالا فرض کنید مرغ فاسد در بازار پیدا شود، اینجا کدام وزارتخانه است که مسئولِ مستقیم است؟ وزارت بهداشت. توقعی که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود دارد یک توقعِ نظارتی است و بعداً هدایتی. اینکه یک سینما صندلی دارد یا ندارد، پروژکتورش خوب نمایش میدهد یا نه؟ این مسائل نباید دغدغۀ اول برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد. اما اینکه روی پرده چه نمایش داده میشود و چه محتوایی و با چه نظارتی ارائه میشود، وظیفۀ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. حالا این وظیفۀ نظارتی که به واسطۀ قانون اساسی و قانونِ تاسیس وزارت ارشاد، تنظیم و ابلاغ شده است و در اصلهای اولیۀ تاسیس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود دارد؛ وزارت ارشاد را موظف به اعمال نظارتی هایی میکند که قابل واگذاری هم نیست. یعنی تصریح میشود که حتی در قوانینی که بعدها شورای عالی انقلاب فرهنگی هم تصویب و ابلاغ کرده است؛ وزارت ارشاد وظیفۀ نظارتی خودش را نمیتواند به نهاد دیگری مثل صنوف یا مجموعههای خصوصی یا مردمنهاد محول کند. چنین کاری را از نظر قانونی نمیتواند بکند. خود وزارت ارشاد باید در این زمینه شوراهایی تشکیل بدهد که میدهد و کارشناسانی را به استخدام بگیرد که میگیرد و شروع کند به انجام بررسیهایی که منجر به صدور پروانهی ساخت یا نمایش میشود. در حوزۀ فیلم، سینما و کتاب بررسیها پیش از انتشار انجام میشود؛ اما در حوزۀ رسانه مانند مطبوعات به خاطر فوریتهایی که وجود دارد، بررسیها بعد از انتشار است که خیلی روشن است. شوراهای صدور پروانهی ساخت و نمایش بسیار مهم هستند. اینها باید به وظایف خودشان بهدرستی عمل کنند. ترکیبِ کارشناسی و هویت کارشناسی کارشناسان مهم است. در ترکیب شوراها، لزوماً نباید افرادی باشند که متخصص سینما باشند، بلکه باید جامعهشناس باشد، روانشناس باشد مثلاً مطالعات تاریخی داشته باشد. اینها هستند که روندهای جامعه را و نبض جامعه را در دست دارند و یک وقتهایی میتوانند در این زمینه کمک کنند یا مواردی را ببینند و اعلامِ خطر بکنند.
احساس نگرانی از خروجی شورای پروانه نمایش
مساله الان واقعاً سرِ ترکیبِ شورای پروانه ساخت یا شورای پروانه نمایش نیست. همیشه افرادی جزء این شوراها بودند که از معتمدین و افرادِ قابل اعتماد جامعه بودند. اما این ترکیب در عمل، متکی به یک نوع رای گیری اقلیت و اکثریت است. من در آن جلسات نبودم، شاید بحثهای خوبی آنجا صورت نمیگیرد، شاید محتوا به درستی آنجا تبیین نمیشود، شاید همۀ اینها تمام فیلمها را نمی بینند، شاید تحلیل محتوای مناسبی داده نمیشود، اما خروجی را که میبینیم، با خطاهای نسبتاً قابل توجهی در صدور پروانه ساخت و بعداً پروانه نمایش مواجه هستیم که نشان میدهد چراغ زرد روشن شده است. به همان تعبیری که در برنامۀ تلویزیونی مان گفتیم، وزارت ارشاد به منزلۀ یک برج مراقبت است. اگر برج مراقبت درست کار نکند، باید منتظر فاجعه باشیم.
فیلمهایی که با فشار سیاسی پروانه میگیرند/ سؤال عجیب رئیسجمهور دولت یازدهم از وزیر فرهنگ دولت دهم
پیشنهادِ خاصی نداریم که ترکیب اعضای شوراها از صنوف مختلف باشد یا چطور باشند، پیشنهاد و دغدغۀ ما عمدتاً این است که این افراد باید از جهت اعتقادی صددرصد اصولگرا به معنای واقعی و نه سیاسی کلمه باشند. یعنی عامل و مراقب اصول و مبانی اخلاقی اسلام و انقلاب باشند. زمانی که ما راجع به خود سینما صحبت میکنیم، میگوییم سینماگر باید اصلاحگر و مصلح باشد. باز منظورمان معنی سیاسی اصلاح طلبی نیست. واقعیت این است که اعضای شورا باید به مسئولیت سنگین خودشان واقف باشند و بدانند که تساهل، تسامح و نادیدهگرفتنِ حساسیتهایی که به عهدۀ شورا است، بعدها چه اشکالات و فجایعی در حوزۀ مخاطبان و مشتریان ایجاد میکند. البته میدانم چه دغدغههایی وجود دارد و با بعضی از دوستان یک مذاکراتی داریم، اما از خروجیِ کلِ شورای پروانه نمایش خصوصاً در ماههای اخیر، یک مقدار احساس نگرانی کردیم و با مسئولین ارشاد هم جلساتی داشتیم و صحبت کردیم.
گاهی هم این خروجی تماماً حاصل تصمیمات شورای نمایش نیست و میدانیم که مثلاً وزیر این اختیار را دارد که خودش به یک فیلمی پروانه ساخت و پروانه نمایش بدهد یا حتی جلوی آن را بگیرد. همین الان بعضی از فیلمهایی که توسط وزارت ارشاد توقیف شدند -که خود وزارتخانه پروانه ساخت داده است- مسیرهای معمول برای دریافت پروانه ساخت را طی نکردهاند. یعنی مسئولِ مربوطه دستور داده و گفته من با مسئولیت خودم به این فیلم پروانه میدهم و این مسائل باعث شده مشکلاتی در حوزۀ نمایش فیلمها به وجود بیاید. یکی از دلایل به وجود آمدن این وضعیت، نزدیک و دور شدن به موقعیتها و مناسبتهای انتخاباتی است. فشارهایی که سیاسیون روی حوزۀ سینما میآورند، توقعاتی که سیاسیها از سینماگران دارند و انتظاراتی که سینماگران از سیاسیون دارند، زمینهساز برخی مشکلات موجود است. در اوایلِ تشکیلِ دولت یازدهم، آقای روحانی در روزهای اول با وزرای دولت قبل جلساتی میگذاشت و گزارشاتی از آنها میگرفت. یکی از وزرایی که از حوزۀ فعالیتش گزارش داد، آقای سیدمحمد حسینی وزیر سابق ارشاد بود. وقتی از جلسه بیرون آمد از وی پرسیدند: «سوال رئیسجمهور از شما چه بود؟» گفت: «آقای رئیسجمهور پرسید چند کتاب الان در نوبت ممیزی مانده و توقیف است؟»
پشتپرده دغدغههای وزیر فرهنگ، سیاسی است/دلیل رسانهای شدن پیگیریهای درون سازمانی چیست؟
این سوال برای ما که در حوزه نشر هم بودیم خیلی جالب بود. چرا که مسئله ممیزی و سانسور در حوزۀ کتاب به لحاظ کمیتی آنقدر مهم نیست که در اولین ملاقات رئیسجمهور منتخب کشور با وزیر ارشاد دولت قبل مطرح شود. این مسئله به معنی این است که عدهای نزد رئیسجمهور این بحثها را بزرگنمایی کردند. یا این که در زمان انتخاب وزیر فعلی ارشاد آقای صالحی امیری، وزیر رسماً به معاونش نامه مینویسد که تکلیف چهار فیلم توقیفی را تا دو ماه دیگر مشخص کنید. این در حالی است که فیلمهای زیادی هنوز در نوبت اکران است و سالیانه 30 تا 40 فیلم به دلیلِ بیعدالتیهای برنامۀ اکران با همین ظرفیت فعلی اکران که وجود دارد؛ از نمایش بازمیمانند. مشخص است پشت این مکاتبهها و پشت این دغدغههایی که برای وزیر ایجاد میشود، دغدغهی سیاسی است، خصوصا وقتی اینها در سطح رسانه مطرح میشود. مثلاً من وزیر هستم و شما معاون من هستید. من میتوانم به شما یک پیامک بدهم بگویم این فیلمها چه شد؟ یا نامه بنویسم در سیستم ارسال کنم و یا زنگ بزنم بگویم تکلیف این 4 فیلم چه شد؟ وقتی میآیم در سطح رسانه یک نامه منتشر میکنم که آقای معاون! تکلیف آن 4 فیلم را روشن کن، یعنی دارم با یک گروهی در بیرون صحبت میکنم. به رسمیت شناختنِ این فشارهای بیرونی و توقعاتِ گاهی غیرمنصفانه و غیرقانونی هم یکی از مشکلاتی است که فشارش هم روی شورای پروانه نمایش است و هم شورای پروانه ساخت. یعنی یک فیلم میآید برای صدور پروانه نمایش و فشار بیرونی زیادی وارد میشود که برای این فیلم کاری بکنید و گاهی موجب این میشود که ما با یک فیلمی مواجه میشویم که نمیتوانیم اکران کنیم.
تسنیم: در بحث کالای خوراکی، مسئولین اغلب برای اظهار نظراتشان مبانی علمی دارند. مثلاً وقتی وزارت بهداشت میگوید سرب در فلان کالای خوراکی زیاد است؛ یک مبنای علمی وجود دارد که بر مبنای آن میگویند این قابل مصرف نیست. ولی مشکلی که در بحث کالای فرهنگی وجود دارد این است که تعیین مبنا برای آن، بسیار سخت است. اغلب دغدغهای که با حوزه و شورای پروانه و حتی ارشاد استانها مثلاً برای کنسرتها وجود دارد؛ این است که مبانیِ تعریفشدهای وجود ندارد. به نظر شما اصلاً این مبانی قابل تعریف است؟ تاکنون فکر کردید که برای رفع این آسیب چگونه میشود مبنا تعریف کرد که این حرفها پشت یک تصمیمگیری نباشد؟ لقبِ نگاهِ شخصی و اجتهاد شخصی به آن داده نشود؟
شما به درستی اشاره کردید. شاید نتوان در بخشهای سلبی خطوطِ پررنگ، واضح و صریحی کشید. اما وزارت ارشاد و نهادهایی مانند سازمان تبلیغات، حوزۀ هنری، سازمان فرهنگی هنریِ شهرداری، دارای وظایف ایجابی هستند و باید هم داشته باشند. نظام جمهوری اسلامی یک سندی دارد به نام «چشمانداز جمهوری اسلامی در افق 1404». اینها از چه طریقی میتواند در جامعه تسری، توسعه و عمق پیدا کند؟ بخشی از آن از طریق آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی است و بخشی از آن هم از طریق محصولات هنری و فرهنگی است. این که ما میگوییم نفوذ در جامعه ایران زیاد است و از خطر نفوذ و تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم؛ در واقع از وضعیت ورود و مصرف محصولات فرهنگی و هنری است که نگران هستیم. بالاخره آموزش و پرورش و وزارت علوم ما که دست آمریکا نبوده. کتابهایی بوده که ما در عرصۀ علوم انسانی وارد کردیم و ترجمه کردیم و یا اسنادی بوده که گاهی پذیرفتیم و آوردیم و حاکم کردیم. ولی در حوزۀ محصولاتِ فرهنگی و هنری، شاید بشود گفت یک بیاعتنایی تاریخی نسبت به بعضی از موضوعاتِ مهم کشور به چشم میخورد که در سندهای بالادستی ما و سند چشمانداز وجود دارد اما اینها الان اساساً تولید نمیشود و ما خودمان هم به عنوان حوزۀ هنری در این زمینهها کمکاری داریم.
در حوزههای سلبی واقعاً اینطوری نیست که نشود. مثلاً در حوزۀ تربیت، در حوزۀ اخلاق، در حوزه های سیاسی میشود یک اصولی را نام برد که بر مبنای آنها محصولات فرهنگی ـ هنری بخواهند ارزیابی شوند. تازه وقتی میگوییم خطقرمز، منظورمان حذف کامل موضوعات چالشبرانگیز نیست. بلکه بیان درست و سنجیده و انتخاب مناسب مخاطب است. معنی دیگرش این است که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. تازه میرسیم به یک نظامی به نام نظامِ درجهبندی سنی که تقریباً در بیشتر کشورهایی که سینما دارند یا مصرف محصولات فرهنگی دارند، این نظام وجود دارد. یعنی اگر یک جایی اختلافنظری بود در اینکه چه موضوعی میتواند خط قرمز باشد و میتواند آسیب بزند یا آسیب نزند، آن وقت نسبتش را با گروهِ سنی و اجتماعی مخاطبان پیدا میکنند. بالاخره بعضی موضوعات است که برای بعضی از گروهها مناسب است و برای بعضی از گروهها مناسب نیست. آن بنبستهایی در ارزیابیها به سلیقه تعبیر میشود، دستکم با نظامِ درجهبندی سنی، باز میشود. راحت میشود گفت دیگر برای چه گروهِ سنی چه حرفی را باید گفت و چه حرفی را نباید گفت. حالا اینها را جامعه شناسان ، روانشناسان، معلمان حوزۀ تربیت و کارشناسان گفتهاند و مبانی اسلامی و انقلابی آن هم وجود دارد.
اکران برخی از فیلمهای طنز صدای جامعه سینمایی را هم درآورده است
الان مسئله اینجا این نیست که اختلافنظری بین کارشناسان وجود دارد که فیلمی از نظر عدهای مخرب است و از نظر عدهای مخرب نیست. ما که در جریان بررسیها و گفتگوها هستیم، میبینیم که همه نسبت به خط قرمزها نظری نزدیک به هم دارند، فقط بحث بر سر این است که این حرف را ارشاد باید بگوید یا حوزه هنری؟ الان از اکران بعضی از این فیلمهای طنزی که روی پرده است دیگر صدای جامعۀ سینمایی هم درآمده است.
تسنیم: عملکرد حوزه هنری این موضوع را به مخاطب سینما القا میکند که فیلمهای مخالف با ایدئولوژی فکری حوزه هنری امکان اکران در سینماهایش را پیدا نمیکنند اما فیلمهایی که صرفاً برای خندیدن مخاطبان ساخته میشوند هرچند که چندان مقبول هم نباشند قابلیت اکران دارند چرا که هجمه و فشار علیه حوزه کم میشود. یعنی حوزههنری فقط به دنبال فروش بالا است و کاری با مباحث ایدئولوژیک ندارد. آیا چنین مسئلهای وجود دارد؟
درباره اینکه برای ما کدام مسائل مهمتر است باید بگویم که چند حوزه است که ما به آن حساسیت داریم. یکی از آنها حوزۀ اعتقادات و مبانی اعتقادی است. به عنوان مثال در طول یک سال مسئلۀ قصاص سوژه چند فیلم بود. پیش از آن هم چنین مواردی وجود داشت که جمعاً پنج یا شش موضوع میشود. ما در جشنوارۀ هر سال مطالعاتی داریم که کارشناسان انجام میدهند که بخشی از آن درباره فیلمهایی است که موضوعاتی مثل شرابخواری، اختلافات زناشویی، بددهنی یا نابرابری حقوق زن و مرد در اسلام را نشان میدهند. زمانی دیدیم گرایش به این موضوعات در فیلمها خیلی زیاد شده است. زمانی روند سینما به سمتی کشیده شده که سالی پنج یا شش فیلم به موضوع قصاص با هدف نقد آن میپرداخت. یعنی به ماهیت قصاص حمله میکردند نه این که بخواهند بگویند بخشش قاتل، امری پسندیده است. یا مسئله حقوق زنان و نابرابری حقوق زنان و مردان در اسلام را زیر سوال میبردند که مواردش نیز زیاد بود؛ همچنین مضامینی مثل خیانت مردان به زنان و زنان به مردان نیز وجود داشت. چنین گرایشاتی در سینما وجود داشت. از مضامینی که همواره روی آن حساس هستیم مبانی اعتقادی و سیاسی است. گرایشی در سینما هست که دستاوردهای انقلاب را زیر سوال میبرد و یا این که از جامعه ایرانی یک تصویر سیاه و یک نظامِ شکستخورده در اجرای قولهایش و وجود ناامیدی در جامعه را به تصویر میکشد. هر فیلمی بخواهد چنین مضامینی داشته باشد؛ ما حتماً به آن توجه میکنیم و اجازه نمیدهیم اکران شود. موضوع بعدی ما موضوع خانواده و حفظ ارکان آن است.
جیرانی به حقِ اصلاح فیلمها برای اکران در حوزه هنری اذعان داشت
در مواجهه با هر فیلمی، در مرحلۀ اول سعی میکنیم با صاحبانش صحبت کنیم و اصلاحاتی را به فیلم اعمال کنیم. چون که 40 درصد سهم فروش سینماهای کشور متعلق حوزه هنری است. وقتی که ما میخواهیم یک فیلم را از چنین فروشی محروم کنیم؛ باید تصمیماتمان تا حد ممکن دقت زیادی داشته باشد. به همین خاطر در وهله اول، تلاش ما بر این است که فیلم را اکران کنیم؛ اما سعی میکنیم تا حد ممکن اصلاحش کنیم. با هم مینشینیم و مذاکره میکنیم تا به توافق برسیم. اخیراً با آقای جیرانی در یک نشست خصوصی صحبت میکردیم. بحث فیلم من هم مادر هستم پیش آمد که ما اکران نکرده بودیم. ایشان گفت در دنیا رایج است که موسسات نمایش و پخش به دلایل مختلف از جمله دلایل سیاسی و اقتصادی، حتی یک سکانس از فیلم را حذف کنند یا پیشنهاد اصلاح بدهند. ایشان نسبت به این موضوع نقدی نداشت.