آشوبی که قالیباف به پا کرد، برای اصولگرایان دردسرساز خواهد شد؟
این روزها که می گذرد اصولگرایان در عجیب ترین شرایط زیست سیاسی خود در چند سال اخیر قرار دارند. شاید هیچ وقت این گونه نبوده که بیرق آشوب از بدنه تا راس تا این حد در دست هایشان بچرخد؛ حالا خیلی ها از سنتی ها که در منتهی علیه راست جناح نشسته تا چپگرایانشان که در منتهی علیه راست نشسته اند فریاد اعتراضشان بلند است و حتی کار به آنجا رسیده که ژنرال ها هم یک به یک هم خروشیده اند و هم فرمان خروش و خروج داده اند. همه این هاست که می توان گزاره «شورش در جناح» را پر رنگ تر از همیشه مطرح کرد .
روایت یک شکاف
همه چیز از جلسات پشت پرده آغاز شد . درست زمانی که شخصیت های مختلف و متعدد اصولگرا به سنجش فضا برای نامزدی در انتخابات مشغول بودند ، تصمیم سازان ناپیدای جناح برای چگونگی ورود نامزد اصلی اشان به صحنه رقابت اردیبهشت ماه برنامه ریزی می کردند . آنها البته همزمان برنامه های مهمتری هم داشتند ؛ اینکه چگونه باید نامزدهای متعدد صولگرا را حذف کرده و از صحنه کنار بگذارند . اتاق فکر این تصمیم سازان تنها راه عبور از این چالش مهم را حزب سازی مصنوعی دانست ؛ همین جا بود که جبهه مردمی نیروهای انقلاب یا همان جمنا متولد شد .
جمنا که آمد خیلی چیزها تغییر کرد ؛ میزی چیده شده و صندلی ها هم کنار هم ردیف شده بودند . خشنود شدند خیلی ها از این همنشینی هم جناحی ها غافل از اینکه پشت صحنه خبرهای دیگری است و آنها آمده اند که صحنه را گرم کنند. در میان این جماعت خوشحال و خرسند، اما سعید جلیلی قرار نداشت. او از همان آغاز دست جماعت تصمیم ساز را خوانده بود. همین هم بود که در اولین فرصت بعد از رسانه ای شدن موجودیت جمنا درسخنانی صریح نوع حرکت این تصمیم سازان را قبیله گرایی دانست و گفت :« من هم خبر تشکیل این جبهه را از رسانه ها شنیدم. آن چیزی که اهمیت دارد این است که کسانی که یک نگاه مشترک مبتنی بر تفکر انقلابی دارند، حتما هم افزایی آنها اهمیت دارد. هر چقدر این نگاه هم افزا شود، موجب تقویت این نگاه می شود. مهمترین اصل در این موضوع این است که “وحدت گفتمانی” ایجاد کنیم. این که افرادی در راستای هم افزایی کار کنند خوب است اما بر اساس چه گفتمانی؟ شاخص هم در این هم افزایی مقام معظم رهبری هستند؛ ما باید بررسی کنیم به چه میزانی توانسته ایم با این شاخصه ها منطبق باشیم. در این چارچوب هر جریان و گروهی، چه ۱۰ نفر چه ۱۲ نفر که بتوانند به این هم افزایی کمک کنند، مفید خواهد بود. اگر عناوین مهمی مانند جمهوری اسلامی از محتوا خالی باشد، دشمن با آن مشکلی ندارد. تفکر انقلابی یک اسم و یا یک تابلو نیست. یک “محتوا و حقیقت” است؛ این تفکر هم در حصر شخص، گروه و یا حزبی نیست و مبنایش باید جذب حداکثری باشد. قرار نیست “وحدت قبیلگی” باشد، قرار ما این است که “وحدت گفتمانی” باشد. در وحدت گفتمانی مسائلی مانند نسبت با جریان اشرافیت، عدالت اجتماعی، مبارزه با امریکا، مقاومت، رسیدگی به محرومان ، توزیع عادلانه فرصت ها مورد سوال و بررسی قرار می گیرد. اگر نگاه ما شکلی باشد و به محتوا توجه نکتیم، هر عنوانی به تنهایی مشکل را حل نخواهد کرد».
او نه آن زمان و نه بعد از آن هرگز خود را وارد معادلات این تصمیم سازان نکرد و فقط در یک جا مقهور قدرت و تلاش های آنها شد ؛ آنجا که در عصر عجیب و غریب بهاری ، جلسه سنگین و پر از مجادله اش با فرستاده ارشد جمنا به کناره ای گیری غیر منتظره او از انتخابات منجر شد .
همزمان با او محمد باقر قالیباف هم که از ماه ها پیش برای ورود به انتخابات آماده شده بود به یکباره خود را گرفتار در بازی پیچیده ای می دید . او روزهای ابتدایی سال، خرسند بود از اینکه در نظرسنجی ها وضع بدی ندارد و لابد خوشحال بود از اینکه گمان می کرد تنها بر هم زننده بازی سعید جلیلی می تواند باشد و او قول کناره گیری اش را گرفته است . زمان اما به نفع محمد باقر قالبیاف هم پیش نمی رفت؛ این ژنرال اصولگرا کسی نبود که تصمیم سازان پشت پرده اصولگرا روی او سرمایه گذاری کرده باشند . قالیباف این را فهمید ؛ خیلی دیر ؛ خیلی سخت. در این بازی پیچیده او خیلی چیزها را از دست داد . حرف های او در جلسه آخرش با مشارانش شنیدنی و قابل تامل است . واگویه هایی که اگر روزی رسانه ای شود نشان می دهد که او چگونه در پیچ و خم بازی چند لایه این تصمیم سازان از تصمیم گیری در مورد انتخابات عاجز شده بود .
اصولگرایان البته شورشی های دیگری هم داشتند از همان روزهای قبل از انتخابات . کسانی که در این صحنه پیچیده ،بازی خودشان را کردند . آمدند، نشستند حرف ها را شنیدند ، حرف هایشان را زدند اما دست آخر نامزد خودشان را روانه میدان کردند . آنها از آن زمان تا امروز در دایره این تصتمی سازان قرار نگرفته اند . راه خود را می روند و حرف خود را می زنند: دقیقا در همین وضعیت است که حتی محمد رضا باهنر هم رک و صریح در مورد وضعیت نامعلوم جمنا سخن می گوید .
بازی دو سطحی
اجازه بدهید شفاف تر سخن بگوییم . تصمیم سازان پشت پرده جناح در نهایت به خواسته خود رسیدند ؛ آنها نامزد ویژه خود را وارد صحنه کردند و همه افرادی که میل به نامزدی داشتند را هر یک به نحوی از صحنه خارج کردند . نتیجه انتخابات اما هرگز آن چیزی نشد که آنها انتظار داشتند . تصمیمات آنها یک باخت سنگین دیگر را به جناح تحمیل کرد. حالا آنها مانده بودند و یک بدنه خیره به سران جناح در جستجوی پاسخ یک سوال مهم بودند:«چرا انتخابات را باختیم؟»
چاره ای نبود باید یک بازی تازه تدارک دیده می شد . یک بازی دو سطحی :
– جشن سراسری برای جمع آوری 16 میلیون رای
– زیر سوال بردن انتخابات
در همین راستا بود که حرف های عجیب و غریب زیادی زدند ؛ حرف هایی از جنس سخنان حداد عادل که گفته بود : «انتخابات خوب انتخاباتی است که همه مردم رییس جمهور منتخب را رییس جمهور خود بدانند مخصوصا وقتی که شورای نگهبان تایید میکند. ولی خب یک قانون است و یک دل ، جواب دل مردم را چه می دهید، درست است که مردم در برابر شورای نگهبان سکوت کردند ولی باید دید در دل چه دارند؟» یا سخنانی دیگر که نوعی هلهله کشی برای جذب این 16 میلیون بود و نوعی امید مصنوعی را به بدنه اصولگرا تزریق می کرد ، اتو گویی اصلا انتخابات را اینان برده اند و رییس جمهورهم نامزد اصولگرایان شده است!
این بازی دو سطحی اما همچون حبابی روی آب بود و چندان عمری نداشت.
شورش چند وجهی
راستگرایان شکست های سنگینی در 29 اردیبهشت داشتند ، آنها هم ریاست جمهوری را از دست دادند و هم در شهرهای مهمی ، شوراها را نیز واگذار کردند. راه گریزی نبود ؛ تاکتیک اشتباه نسخه شکست را پیجیده بود. حالا نه فقط زمان پاسخگویی که زمان پرداخت هزینه ها بود. شیپور اعتراض صدای بسیار بلندی داشت و بسامدش هم گسترده تر از آن حدی بود که آن تصمیم سازان پشت پرده جناح انتظارش را داشتند .
از بدنه تا ژنرال ها همه از فردای شکست به چگونگی مواجهه با این تصمیم سازان فکر می کردند. سعید جلیلی، بعد از اعلام شکست لختی تحمل کرد اما خیلی زودتر از آنچه تصور می شد دولت سایه خود را بر پا کرد و تصاویرش را در اختیار رسانه ها قرار داد که بگوید دیگر کاری به این تصمیم سازان ندارد و خودش دست به دست کابینه خیالی و مجازی اش شده تا اولین خروج کرده باشد.
حالا نزدیکترین فرد به سعید جلیلی با تکرار حرف هایی از جنس سخنان او درروزهای قبل از انتخابات در صریح ترین حمله به سران جناح گفته است :« مهم این است که قبیله ای که اسمش را اصولگرا گذاشته ایم حاکم باشد؛ حالا با مبانی دینی شد، شد، نشد از چین ، کمونیستیاش را وارد میکنیم. در همین انتخابات اخیر شاهد بودیم تشکیلاتی (منظورش جمنا است) مرکب از مخلصها و قالتاقها! و معلوم است با صحنه گردانی کدامشان! وحدت مکتبی را نابود و ائتلاف چرتکهای را جایگزینش کنند.عده ای اشعری مسلکی را مد کردند. در شهرهای مختلف در انتخابات مجلس یا … به جای آنکه ببینند چه کسانی شایستگی حقیقی دارند و برای آنها تبلیغ کنند قاعده را بر عکس کردند ؛ گفتند ما به جای آدم شایسته دنبال آدم هماهنگ (همان حرف گوش کن و اهل لابی ) هستیم.باید آماده بشویم ، امروز روز ویرایشِ تفکر انقلابی است. روز ویروس زدایی از تفکر انقلاب اسلامی است.»
شاید کسی گمان نمی برد اما محمد باقر قالیباف آنچنان تند و تیز نامه سرگشاده نوشته که اگر نام امضا کننده نامه را از پایین آن حذف کنیم خیلی سخت خواهد بود که آن را به محمد باقر قالیباف نسبت دهیم . او فرمان خروش داده و بدنه را آتش به اختیار علیه سران جناح کرده است. او رک و صریح نوشته است : « شما امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پایین در جریانِ اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیلِ رفتارهایِ پس از انتخاباتِ برخی دوستانْ نشان میدهد تصمیمگیری در این مورد در رأسِ جریانْ همچنان دچارِ اختلال است»
سنتی ها هم از موتلفه گرفته تا جبهه پیروان آنچنان ناخشنودی خود را از جمنا که فعلا اسم مستعار افراد پشت صحنه تصمیم ساز جناح اصولگرا است نشان داده اند که به خوبی می توان این گزاره را مطرح کرده که همچسبی آنها با این تصمیم سازان لااقل در مدت نزدیک امکان پذیر نیست و حتی ممکن است در بلند مدت هم ممکن نباشد.
حرف و حدیث ها زیاد شده است؛ صدای اعتراض بلند است و زمزمه هایی غیر منتظره به گوش می رسد از جدایی هایی که در راهند. نکته اینجاست که اصولگرایان اولین بارشان نیست که انتخابات را می بازند اما این اولین بار است که چنین هزینه سنگینی را بعد از شکست متحمل می شوند . این شورش چند وجهی برای راستگرایان دردسر ساز خواهد شد؛ واقعیت اما این است که آنچه رخ داده و آنچه در حال وقوع است تنها هزینه باخت در این انتخابات نیست . راستگرایان هزینه جداسازی افراد ارزشمندی مانند ناطق نوری را پرداخت می کنند . کسانی که با کوته بینی جریان هایی مانند رهپویان و ایثارگران اینگونه به حاشیه رانده شدند . آنها اکنون با شکاف هایی بزرگی که در این روزها پدید آمده است خودشان به حاشیه رانده شده اند و از ذیل تا راس جناح متوجه این مساله شده اند که چه کسانی جناح را عزت بخشیده بودند و چه کسانی اکنون دوران غربتش را رقم زده اند. شورش درون جناح آغاز شده ؛ روزهای مهمی در پیش است : شاید به همین زودی شاهد تغییرات خیره کننده ای در آرایش سیاسی اصولگرایان باشیم.
منبع:انتخاب