تتلو سایه ما است؟

    کد خبر :614663

پُست اخیر یک خواننده جنجالی و زیرزمینی در اینستاگرام با حدود ۱۶ میلیون کامنت، رکوردشکنی کرد و شگفتی بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل اجتماعی را برانگیخت. چه بسا راز این رکوردشکنی در شکستن قواعدی باشد که به صورت افراطی بر عرصه زندگی روزمره تحمیل شده است.

اخبار مربوط به فعالیت‌ و کارهای «امیرحسین مقصودلو» معروف به تتلو، هر چند وقت یک بار توجه افکار عمومی را به خود جلب می‌کند؛ حواشی‌ای که طرفدارانش را به وجد می‌آورد و ناظران خاموش را در بهت و حیرت فرو می‌برد.

او که سال ۹۲ از سوی پلیس امنیت اخلاقی بازداشت شده بود، بعدها با آهنگ «خلیج مسلح فارس» از عرشه یک شناور نظامی سردرآورد. یک بار هم بدون دعوت سر تمرین تیم پرسپولیس حاضر شد. کمی بعد، از «تتلیتی‌ها» (نامی که برای طرفدارانش برگزید) خواست که در کامنت‌ها «بغبغو» کنند و در کمال شگفتی هزاران نفر با نوشتن بغبغو، تتلیتی بودن خود را ابراز کردند.

دو سال بعد از این اتفاق با ایستادن کنار حجت الاسلام «سیدابراهیم رئیسی» وارد کارزار انتخابات شد و بعد در جشن خبرگزاری «فارس» مورد تقدیر «حمید رسایی» قرار گرفت.

تتلو پس از انتخابات ۹۶ از عرصه سیاسی فاصله گرفت. از کشور خارج شد و با فحاشی‌های رکیک در اینستاگرامش توجه‌ها را به خود جلب کرد؛ فحش‌های رکیکی که تا روی سن اجرای کنسرت در گرجستان ادامه پیدا کرد و واکنش کاربران را به همراه داشت.

اینک دوباره تتلو خبرساز شده‌است؛ این بار با شکستن رکورد کامنت در اینستاگرامش. تتلو هفته گذشته از مخاطبانش خواسته بود که کامنت‌های پستش را به بالای ده میلیون برسانند، تا آلبوم جدیدش را منتشر کند. هدف او شکستن رکورد «کایلی جنر» خواهر «کیم کارداشیان» سلبریتی حاشیه ساز آمریکایی بود که با ۱۴۶ میلیون دنبال‌کننده، برای یکی از پست‌هایش نزدیک به ۱۰ میلیون کامنت دریافت کرده‌بود. حالا تتلو با حدود ۲ میلیون دنبال کننده، نزدیک به ۱۶ میلیون کامنت دریافت کرده و با فاصله زیاد رکورد اینستاگرام را جا به جا کرده‌است؛ آماری که همچنان رو به افزایش است.

آنچه که تحلیل‌گران اجتماعی را گیج کرده محبوبیت روز افزون تتلو، علی رغم تمام رفتارهای ضد و نقیض، هیجانی، ضد فرهنگش است. چرا مردی که روی سن با رکیک‌ترین الفاظ فحش می‌دهد، رفتاری نسبتاً ضدهنجار دارد و حتی برای طرفدارانش احترام قایل نیست، چنین طرفداران پروباقرصی دارد؟ چرا روز به روز بر محبوبیت و شهرتش افزوده می‌شود؟ تا جایی که در ویکی‌پدیا در مورد تتلیتی‌ها نوشته شده‌است «تتلیتی‌ها که عموماً نوجوان هستند با هم شبکه می‌شوند و در فضای مجازی حضور دارند. تتلیتی‌ها از رسوم و آیین‌های خاصی برخوردارند. از جمله آن‌ها “دوره پاکی” نام دارد که در آن تتلیتی‌ها باید نیت کرده، و از گناه و انرژی منفی و بدی کردن خودداری کنند.» چه چیزی به این خواننده خام و هیجان‌زده این قدرت را داده که حداقل برای تتلیتی‌ها در نقش یک رهبر اجتماعی ظاهر شود و در مورد اصول زندگی موعظه کند؟ راز محبوبیت، نفوذ و قدرت او در چیست؟

به گزارش ایرنا،با رویکردهای متفاوتی می‌توان به این مساله پرداخت و جوانب ناشناخته‌اش را از زوایای متفاوتی می‌توان دید. یکی از نظریه‌هایی که با کمک آن می‌توان این وضعیت را توضیح داد نظریه سایه «گوستاو یونگ» است. نظریه یونگ ابتدا در سطح ناخودآگاه فردی طرح شد اما بعدها برای توضیح پدیده‌های اجتماعی و در سطح ناخودآگاه جمعی نیز به کار گرفته شد.

طبق نظر یونگ، روان آدمی متشکل از همه عواطف، خصوصیات و ویژگی‌هایی است که شاید به نظر متضاد بیایند، اما انسان به تمامی آن‌ها نیاز دارد. روان انسان ترکیبی از تمام خصایص است و انسان برای زندگی نیازمند تعادل بین ویژگی‌های روانی خود (اعم از مثبت و منفی) و استفاده به موقع از همه ابعاد روان است. اما معمولاً به خاطر آموزه‌های تربیتی یا اتفاقات دوران کودکی، انسان‌ بخشی از روانش را سرکوب می‌کند. برای مثال ممکن است احساس غم یا خشم از سوی فرد سرکوب شود.

بخش سرکوب شده که سایه نامیده می‌شود، از خودآگاه به سمت ناخودآگاه رانده می‌شود. اما به این معنی نیست که از زندگی فرد بیرون می‌رود. آنچه که طرد شده تا ابد در سایه باقی نمی‌ماند، بلکه با مکانیزم‌های پیچیده روانی رفتار فرد را در کنترل خود در می‌آورد. آنچه که رانده شده‌، با نیرویی قوی‌تر باز می‌گردد. از نظر یونگ اگر این سرکوب به صورت افراطی انجام شود، به دلیل برهم خودن تعادل روان، همراه با آسیب‌هایی برای فرد است. در نتیجه روان انسان از طریق بازگرداندن بخش سرکوب شده، برای برقراری تعادل تلاش می‌کند. هر چه سرکوب شدیدتر باشد، بازگشت آن نیز پرقدرت‌تر و آسیب‌زننده‌تر خواهد بود. به زبان ساده روان، برای ایجاد تعادل پاسخ افراط را با تفریط می‌دهد.

در مورد جوامع هم چنین است. نسلی که به صورت افراطی به برخی از ارزش‌ها و آداب اجتماعی گرایش داشته باشد، به صورت ناخودآگاه بخش زیست نشده خود را در روان نسل بعد چون آرزوی وسوسه کننده‌ای جا خواهد گذاشت. به این ترتیب سایه این نسل به طرز پیچیده‌ای نسخه عمل نسل بعدی را فراهم می‌کند. ناخودآگاه جمعی با دستی نامریی دنبال ایجاد تعادل در جامعه است. به همین دلیل است که گفته می‌شود هر چیزی ضد خودش را تولید می‌کند. برای مثال طی چند نسل ژاپنی‌ها با ارزش‌های بسیار سخت‌گیرانه نظم و قواعد اجتماعی زندگی کرده‌اند، آن‌ها کمتر اجازه استراحت، تفریح، لذت از زندگی و حتی تنبلی کردن را به خود می‌دادند. گفته می‌شود بخشی از نسل جدید با سبک زندگی ولنگار خود پاسخ این افراط را می‌دهند.

حال به راز محبوبیت تتلو باز گردیم. ما طی چند دهه گذشته جامعه‌ی آرمان‌گرایی بودیم که می‌خواستیم کوچکترین و ضعیف‌ترین اشکال ناهنجاری را هم از جامعه پاک کنیم. ارزش‌ها و هنجارهایی که طی صدها سال از طریق نظم خودجوش اجتماعی با تساهل و تسامح پیش آمده‌بود، به قوانین و قواعد سختگیرانه‌ای تبدیل شد که تخطی از آن‌ها تحت هیچ شرایطی جایز نیست.

بیشتر کنش‌ها و حرف‌هایی که از طرف عرف با تساهل و تسامح پذیرفته می‌شد، در عرصه عمومیِ مورد نظارت دولت با عنوان ضدهنجار، بر هم زننده نظم عمومی و مانند آن طرد و سرکوب شد. از پوشش‌های سنتی اقوام تا فحش‌های معمولی که در زندگی روزمره همه ما مورد استفاده قرار می‌گیرد، از آب بازی در پارک تا دعوای معمولی خانوادگی، همه از عرصه فرهنگ رسمی زدوده شد.

این فشار بیش از همه در عرصه زندگی روزمره خود را نشان می‌دهد. از طرفی قواعد و قوانین بسیار زیادی برای کنترل و ارتقای زندگی روزمره افراد عرضه می‌شود و از طرف دیگر این قواعد با سخت‌گیری زیاد و حتی به پشتوانه نیروی نظامی اجرا می‌شود. لباس رسمی، لباس غیررسمی، خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، عقاید، صحبت‌ها و … برای تک تک این‌ها قواعد نوشته و نانوشته متنوعی وجود دارد که فرد هر لحظه خود را در فشار عمل به آن‌ها احساس می‌کند. نمونه اعلای عمل به این قواعد را می‌توان در فیلم‌های صدا و سیما مشاهده کرد. جایی که در آن آدم خوب‌ها به قول معروف «حتی دست توی دماغشان نمی‌کنند.» آیا جامعه از این همه کنترل و قاعده به ستوه نیامده است؟ آیا تتلو و محبوبیتش سایه ما نیست که به سوی ما باز گشته است؟ آیا نسل جدید با علاقه به تتلو و همه رفتارهای ضدهنجارش، پاسخ افراط نسل‌های قبلی را نمی‌دهد؟

شاید واقعاً حجم قوانین و هنجارها بیش از تحمل جامعه است. شاید جامعه از این همه پاستوریزه بودن خسته شده، شاید زمان آن رسیده عرصه زندگی روزمره به عرف و نظم خودجوش اجتماعی سپرده شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید