خاطرات مهران غفوریان از وزنش در هنگام تولد تا آخرین عشق زندگی در «دورهمی»
مهران غفوریان در برنامه «دورهمی» از وزن خود در هنگام تولد، تجدیدی و مردودی در دوران تحصیل، مزه شهرت و آخرین عشق زندگیاش گفت.
شامگاه سهشنبه پنجم اردیبهشت، مهران غفوریان، مهمان برنامه «دورهمی» با اجرای مهران مدیری شد.
مهران غفوریان در شروع برنامه در جواب سوال مدیری که پرسید چرا این قدر شیرین به نظر میآید، گفت: «وقتی به دنیا آمدم شش کیلو بودم. خود این بانمک نیست؟! مادرم مرا که به دنیا آورد انگار یک پیانو را زمین گذاشت.»
غفوریان که در سال ۸۲ پدرش را از دست داده است، در مورد او گفت: «پدرم ناخدای نیروی دریایی بود. نقاشی میکرد، تار میزد و آواز سنتی میخواند. فال حافظ هم خوب میگرفت.»
این کارگردان و بازیگر آثار کمدی ادامه داد: «بچه که بودم دوست داشتم خلبان شوم ولی چون ترسو بودم فقط حالت نشستهاش را دوست داشتم. از ارتفاع میترسم و همین طور از سوسک و پروانه در هر ارتفاعی!»
او در مورد این که چه شد که بازیگر شد، گفت: «سال چهارم هنرستان بودم که شنیدم برای برنامهای به اسم «جُنگ ۳۹» به کارگردانی داریوش کاردان و زندهیاد مهرداد خسروی، تست بازیگری میگیرند. من که رفتم، بیژن بنفشهخواه قبول شده بود و قرار شد همبازی من برای تست دادن باشد و قبول شدم.»
غفوریان در مورد این که آن زمان معروف بودن را چقدر دوست داشت توضیح داد: «(با خنده) من و بیژن بنفشهخواه و حسین رفیعی از خانه تا هر جا که باید میرفتیم، پیاده میرفتیم که امضا بدهیم. آن موقع امضا مد نبود و مثل الان نبود که تا عکس نگیرند انگار ندیدهاندتان.»
او در مورد احساس فعلیاش نسبت به معروف بودن گفت: «اگر یک موقعی هم (به شوخی) بابت این که مثلا چرا اگر بخواهم به مرکز شهر بروم باید با یک سوم مردم تهران عکس بگیرم، حرص بخورم به این فکر میکنم که اگر یک روز از خواب بیدار شوم و هیچ کس نشناسدم، دق میکنم.»
غفورریان در مورد تنها نقش جدیای که تاکنون بازی کرده است، توضیح داد: «در فیلم «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» به نویسندگی و کارگردانی عبدالرضا کاهانی که هنوز اکران نشده، نقشی جدی بازی کردم و خیلی دوستش دارم.»
مهران مدیری به دورانی اشاره کرد که غفوریان افسردگی داشت و شایعه شده بود خودکشی کرده است. غفوریان در این مورد گفت: «خودکشیام شایعه بود ولی یک موقعی بود که احساس میکردم آرامش ندارم. دکتر رفتم و یک سری قرص گرفتم ولی چون هیچ وقت خوردن قرص اعصاب را دوست نداشتم، کنارش گذاشتم.»
غفوریان با اشاره به خاطرهای از ضعفش در زبان انگلیسی گفت: «رفته بودیم برزیل. چند نفر از بچهها را برای شام دعوت کردم. هر کسی چیزی خورد و خودم ماکارونی. تمام که شد رفتم حساب کنم اما ظاهرا طوری گفته بودم صورت حساب میخواهم که طرف فکر کرده بود یک دور دیگر همان غذاها را سفارش دادهام! همانها را آورد و جلویمان گذاشت! جلوی من هم دوباره ماکارونی گذاشت! آخرش پول را دادم به یکی از بچهها که برود حساب کند.»
او در مورد خانهای که امسال خریده است و در جواب مهران مدیری که پرسید پولهایت را چه میکنی، پاسخ داد: «غذا زیاد میخورم و مخصوصا غذاهای گران. (با خنده) من دیر به بلوغ فکری رسیدم. تا مدتها در محلههای گران، خانههای گران اجاره میکردم ولی چون با همسرم به خودمان قول دادیم امسال بچهدار شویم، فکر کردم باید خانهای داشته باشم.»
کارگردان «زیر آسمان شهر» در جواب اولین بار کِی عاشق شدی گفت: «(با خنده) به این سوال جواب نمیدهم ولی دو سال و سه، چهار ماه است با آخرین کسی که عاشقش شدم، ازدواج کردهام.»
او در مورد همسرش هم گفت: «در یک مرکز خرید با هم آشنا شدیم و جالب این که خودش اصلا مرا نشناخت و بعدا بود که فهمید مهران غفوریانم.» او در مقابل تعجب مهران مدیری توضیح داد: «خانمم فقط آی فیلم نگاه میکند.»
بازیگر «در حاشیه» در مورد این که پدر خوبی میشود، یا نه گفت: «اهل بزرگ کردن بچه در ناز و نعمت نیستم. دوست دارم با به دست آوردن هر چیزی ذوق کند نه این که برایش فرقی نداشته باشد. خودم از ۱۷ سالگی در یک کاغذفروشی در ظهیرالاسلام کار میکردم و هر چیزی که با دستمزدم میخریدم برایم جذاب بود.»
او در مورد دوران مدرسهاش هم گفت: «در دوره راهنمایی و دبیرستان اگر از مدرسه به پدرم زنگ میزدند اول کچلم میکرد و بعد دستم را میگرفت و به مدرسه میبرد! هر چقدر هم میگفتم شاید برای چیز دیگری صدایت کردهاند گوش نمیداد… سه سال در کلاس اول دبیرستان ماندم و اولین باری که تجدید شدم کلاس پنجم ابتدایی بودم.»
غفوریان در مورد این که بعضی بازیگران از بدحسابی بعضی تهیهکنندگان گلایه دارند، گفت: «بازیگرها هم زندگیشان مثل بقیه خرج دارد. الان مدلی شده است که بازیگر میگوید تا پولم را نگیرم کار را شروع نمیکنم. نباید طوری برخورد کنیم که بازیگر مجبور شود این را بگوید.»
او در مورد امکان ادامه پیدا کردن مجموعه «زیر آسمان شهر» هم گفت: «در فکر ساخت «زیر آسمان شهر ۴» هستم که به سریهای قبلی هم ربط دارد. آدمهای اصلیاش همانها هستند؛ خشایار و فولاد و…. ملکه رنجبر هم هست. در واقع هر کدام که زندهاند.»
غفوریان در پایان شاهنامهای را که زندهیاد کیومرث ملکمطیعی برای تولد ۲۹ سالگیاش به او هدیه داده بود، به موزه دورهمی داد.