فرمول کمدی با زن فرنگی بعد از «تگزاس 2» همچنان در گیشه جواب میدهد؟!
فیلم سینمایی «تگزاس 2» به کارگردانی مسعود اطیابی دنبالهای بر فیلم «تگزاس» است که همچون قسمت اول در گیشه فروشی قابل توجه داشته است؛ اما چگونه کمدیای در این سطح چنین فروشی داشته و توانسته این جسارت را نزد سازندگانش به وجود آورد که در پی ساخت سومین قسمت از این فیلم سینمایی بروند؟
در چند سال اخیر تعداد زیادی فیلم را دیدهایم که همگی آنها از یک سری اصول و قواعد سطحی و غیر حرفهای تنها برای فروش بیشتر استفاده کردهاند و از آنجایی که اغلب آنها با به کار بردن همین اصول به هدف خود میرسند و فروششان تضمین میشود، روز به روز شاهد افزایش فیلمهایی از این قبیل در سینمای ایران هستیم. کمدیهایی که معمولا هیچ حرف خاصی برای گفتن ندارند و با چنگ زدن به ابتداییترین مسائل سینمایی، فقط میخواهند بفروشند. «تگزاس» هم دقیقا در همین دسته جای میگیرد. جدیدترین ساخته مسعود اطیابی با تهیه کنندگی ابراهیم عامریان، یک کمدی نچسب و سراسر مشکل است که در ادامه قصد نقد آن را داریم.
«تگزاس» یا به بیانی بهتر «جزیره تگزاس»، فیلمی است که در آن ردپای بسیاری از کمدیهای نسل جدیدمان دیده میشود و از هر کدام به وضوح وجههای قرضی به چشم میخورد که فیلم تک تک آنها را در کنار یکدیگر گذاشته تا کامل شود. دریغ از اینکه فیلم در نهایت یک مجموعه سراسر مشکل، سطح پایین و به معنای واقعی کلمه «بد» را تشکیل داده است. تگزاس از مجموعه بازیگرانی همچون سام درخشانی، پژمان جمشیدی و حمید فرخ نژاد استفاده میکند؛ تیمی که پیش از این هم شاهد نقش آفرینیشان در کمدیها بودهایم و مخاطبان سینمای کمدی به هیچ وجه با آنها غریبه نیستند.
داستان تگزاس بسیار ساده است؛ ساسان (سام درخشانی) شخصی است که به برزیل مهاجرت میکند و عاشق دختری به نام آلیس (گابریلا پتری) میشود. برادر آلیس به یک خلافکار بزرگ به نام کارلوس بدهکار است و ساسان و آلیس میخواهند این بدهی را تسویه کرده و با هم ازدواج کنند. ساسان برای بهدست آوردن این پول از دوست قدیمی خود، بهرام (پژمان جمشیدی)، که قصد دارد مقیم برزیل شود استفاده میکند اما شرایط آن طور که باید پیش نمیرود و جان همگی آنها به خطر میافتد.
داستان فیلم در نگاه اول ساده است و چیزی برای ارائه ندارد. اما هنگامی که سیر داستان را به طور کامل مشاهده میکنیم متوجه میشویم که در نگاهی کاملتر، داستان پای خود را چند مرحله فراتر از «ساده» میگذارد. سیر داستانی تگزاس کلیشهای است. افرادی عادی که به واسطه درگیریشان با یک خلافکار حرفهای، با شرایط خطرناکی مواجه میشوند و قصد دارند تا همه چیز را به خوبی و خوشی سپری کنند.
به گزارش تابناک،در این میان به واسطه عادی بودن شخصیتهای اصلی، اتفاقات به ظاهر خنده داری پیش میآیند که تا کنون نمونههایش را به وفور دیدهایم و حقیقتا هیچکدام از آنها ارزش لبخند زدن هم ندارند. داستان به طرزی مضحک مسیر خود را پیش میبرد که از ابتدا تا انتهایش قابل پیشبینی است و کوچکترین پیچشی در آن به چشم نمیخورد. اما اگر بخواهیم در این لحظه کمی از جزییات تگزاس فاصله بگیریم و کلیتر به آن نگاه کنیم و به بررسی دلایل فروش بالای آن و سیر شکل گیری ایدهها و مسیر کلیاش پردازیم، نتایجی حاصل میشود که پرونده بسیاری از کمدیهای امروز را در زیرمجموعه آن مشاهده میکنیم.