عباس عبدی: کسی که میگوید تغییر نکردهام، درک درستی از اوضاع ندارد
عباس عبدی روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب می گوید: وقتی یک فردی مدعی میشود، حرفش از 50 سال پیش همین بوده، مشخص است که از اوضاع درک درستی ندارد چون طبیعی است که در طول 50 سال تغییرات زیادی در همه جوامع ایجاد شده و ارزشها تغییر کرده است.
موضوع چرخشهای سیاسی افراد و گروهها مسالهای است که حداقل در چند سال اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است اما اینکه این چرخشهای سیاسی به چه سمت و سویی خواهد رفت، موضوعی بود که آن را با عباس عبدی روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب در میان گذاشتیم. او این پدیده تغییر نگاه را منفی نمیداند اما معتقد است باید برای این تغییرات توضیحات و توجیهاتی وجود داشته باشد. در ادامه میتوانید مشروح این گفتوگو را بخوانید:
**در دهههای گذشته بارها شاهد چرخش سیاسیون به سمت جناح مخالفشان بودهایم و نمونههای این رویه در ادبیات سیاسی ما قابل توجه است. نظرتان درباره این وضعیت چیست؟ آیا اساسا وجود این پدیده در فرهنگ سیاسی ایران را تایید میکنید؟
تغییر موضع سیاسی و حتی نگاه کلی به مسائل در همه جای دنیا وجود دارد و طبیعی هم هست. البته موارد غیرطبیعی هم میتواند وجود داشته باشد. حتی میتوانم بگویم در بعضی از کشورها در مسائل جزئی این تغییرات میتواند سریعتر هم اتفاق بیفتد. علت تغییرات هم مشخص است؛ جایگاه افراد تغییر میکند؛ اطلاعات او به مرور زمان دچار تغییر میشود. واقعیتها به شکل دیگری نمود پیدا میکند و تجربیات فرد نیز شکل دیگری به خود میگیرد.
لذا همه این عوامل باعث میشود هم افراد و هم گروهها دچار تغییر شوند، موضوعی که قابل توجیه است و ایرادی به آن وارد نیست؛ اما آنچه محل ایراد است اینکه افراد این تغییرات را توضیح نمیدهند. در این رابطه خودم را مثال میزنم. نگاه امروز من درباره دولتی شدن یا آزاد بودن اقتصاد با سالهای اول انقلاب تفاوت دارد اما این را توضیح میدهم که چرا این تغییر نگاه ایجاد شده است. طبیعتا به تبعات آنچه امروز به آن معتقدم، ملتزم هستم اما بعضیها 180 درجه تغییر میکنند و میگویند هیچ تغییری نکردهایم و همان که بودیم امروز هم هستیم؛ درحالی که تغییر نکردن ارزش نیست بلکه توضیح و تبیین تغییر است که اهمیت دارد. وقتی یک فردی مدعی میشود، حرفش از 50 سال پیش همین بوده، مشخص است که از اوضاع درک درستی ندارد چون طبیعی است که در طول 50 سال تغییرات زیادی در همه جوامع ایجاد شده و ارزشها تغییر کرده است.
او هم باید دانشاش تغییر کرده و اضافه شده باشد. ما که علم لدنی نداریم. اینها عقاید ماوراءالطبیعی نیست که بگوییم تغییر نمیکند مثلا بگوییم از 50 سال پیش معتقد بودیم، خدا هست و هنوز هم معتقدیم خدا هست. حتی درک از خدا و دین هم دچار تغییر میشود. بنابراین درباره تغییر مواضع نباید سخت گرفت و این یک موضوع منفی نیست حتی لازم است به افراد توصیه کنیم به دلیل تغییر موقعیت، تغییر جایگاه، تغییر اطلاعات و تغییر پدیدهها آنها هم مواضعشان را تغییر دهند اما باید برای این تغییرات توضیحات و توجیهات کافی و صادقانه ارایه بدهند.
**به نظر شما، آیا چنین چرخشهایی در میان سیاسیون لزوما اتفاقی منفی است یا فکر میکنید محتوا و نوع چرخش سیاسیون میتواند تصویری متفاوت از آنچه ممکن است به «بیثباتی سیاسی» تعبیر شود، ارایه کند؟
همانطور که عرض کردم، تغییرات بد نیست حتی میتوان گفت ضروری است اما از جهت ضروری بودن آن نمیتوان گفت هر تغییری خوب یا قابل دفاع است بلکه باید بر حسب مورد توجیه شود. این توجیه کردن تغییرات و دلیل آوردن برای آن از اصل تغییر مهمتر است. این تغییرات ربطی به بیثباتی سیاسی ندارد هر چند میتواند بازتابی از بیثباتی سیاسی باشد؛ چون بیثباتی سیاسی به معنای آن است که محیط عینی جامعه و محیط ذهنی آن مغشوش شده است بنابراین افراد هر روز یک حرفی میزنند که با دیروزشان متفاوت است. کسانی که ابنالوقتی حرف میزنند در واقع هیچ ثبات و پایداری سیاسی ندارند.
**«اصلاحطلبی» در عین حال که در ادبیات سیاسی ایران معنای مشخصی دارد اما به معنای عمومیتر، رویکردی سیاسی است که میتواند روش سیاستورزی سیاسیون با هر دیدگاهی باشد. آیا شما، چرخش سیاسی برخی سیاستمداران نزدیک به جناح راست، محافظهکاران یا اصولگرایان به سمت «اصلاحطلبان» را رویکردی ناگزیر در گذر زمان میدانید یا صرفا مصداقی از و عدم ثبات سیاسی؟! با توجه به آنکه بسیاری از سیاستمداران ایرانی، تجربه انقلاب و انقلابیگری را پشت سر دارند، آیا میتوان این گرایش به سمت اصلاحطلبی و اتخاذ رویکرد انتقادی نسبت به بخشهای مختلف حاکمیت را امری ناگزیر و رویکردی در راستای مشی آرمانخواه سیاستمداران امروز(انقلابیون دیروز) دانست؟!
به طور قطع نمیتوان یک جواب کلی به این سوال داد و باید بر حسب مورد درباره آن اظهارنظر کرد. ولی تغییرات مشی اصولگرایانه به اصلاحطلبی تغییر فرصتطلبانه تلقی نخواهد شد به این دلیل که اصلاحطلبان در ساختار قدرت هیچگاه دست بالا را ندارند که فرد بر اساس منافع و کسب قدرت به این سمت چرخش پیدا کند.
اگر کسی در زمان دولت آقای خاتمی به این سمت چرخش پیدا میکرد شاید میشد، موضوع منافع را مطرح کرد اما در زمانی که خود اصولگرایان قدرت را در دست دارند اگر فردی دچار تغییر و چرخش به سمت اصلاحطلبی شد یعنی علیه منافع شخصی خود اقدام کرده است بنابراین این تغییر نشان از آن دارد که بیشتر به یک عقیده و باور رسیده است. البته این هم درست است که تغییر گرایشها نسبت به اوایل انقلاب یک روند طبیعی است که طبعا میتواند به دیگر اصولگرایان هم تسری پیدا کند. ضمن اینکه شکافهای جدیدی در حال به وجود آمدن است که جناح اصلاحطلب و اصولگرا را مجبور میکند به واقعیتها نزدیکتر و همگراتر شوند.
**امسال، سال انتخابات است و جریانهای سیاسی از هماکنون خود را برای انتخابات مجلس یازدهم آماده میکنند؛ پیشبینی شما از آرایش سیاسی کشور در آستانه انتخابات با توجه به بحثی که در خصوص چرخش سیاسی سیاسیون داشتیم، چیست؟!
به دلیل مسائلی که در گذشته به وجود آمده است و مسائلی که امسال هم در ادامه آن ممکن است شاهد باشیم، نمیتوانیم انتخابات 98 را بر اساس جناحبندیهای قبلی و کلیشهای دستهبندی کنیم. دلیل این حرف هم آن است که بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی از بدنه این دو جناح بیرون رفتهاند و نیروهای رسمی موجود هم توانایی جذب آنها را ندارد بنابراین باید منتظر یک تغییر اساسی در جناحبندیها باشیم.
**تجربه این چند دهه از آن حکایت دارد که عمده چرخشها، چرخش از راست به چپ یا از محافظهکاری به سمت اصلاحطلبی بوده است. به ویژه آنکه این چرخش خاص معمولا در آستانه انتخاباتها تشدید نیز میشود. با توجه به آنکه در یکی، دو سال اخیر شاهد نوعی نارضایتی عمومی از اصلاحطلبان بودهایم و بعضا بحث تضعیف پایگاه اجتماعی و تحدید سبد رای این جریان سیاسی نیز مطرح شده، آیا در این انتخابات همچنان شاهد گرایش به شعارهای اصلاحطلبانه خواهیم بود؟
مشکلی که اصلاحطلبان دارند بیش از آنکه متوجه ایدهها و خط مشیشان باشد ناشی از تحلیلشان از شرایط موجود و اقدامات عملی آنها بوده است. بنابراین من گمان نمیکنم، اصلاحطلبی به معنای دقیق کلمه و به صورت مفهوم کلی دچار خدشه جدی شده باشد؛ بیشتر شاید اصلاحطلبان باشند که با این سوال مواجه شدند که چرا موفقیتی به دست نیاوردهاند. بنابراین تصور میکنم، گرایش به شعارهای اصلاحطلبانه که امروز وجود دارد ممکن است در آینده تقویت هم بشود و حتی رادیکالترین نیروها هم تلاش کردهاند خود را با این موضوع تطبیق بدهند اما این بدان معنا نیست که اصلاحطلبان متولی و همهکاره این شعارها هستند بلکه دیگران هم میتوانند آنها را انتخاب کنند و جلو بروند.
**به نظر میرسد بخش قابل توجهی از مطالبات رایدهندگان به «لیست امید» تامین نشده و بعضا شاهد انتقاد افکارعمومی به اصلاحطلبان به خاطر اتخاذ رویکردی توام با نوعی محافظهکاری بودیم. در صورت صحت این ادعا که اصلاحطلبان در سالهای اخیر کمی محافظهکارتر شدهاند، آیا باید منتظر نوعی چرخش تازه در این جریان سیاسی باشیم؟ آیا فکر میکنید غیراصلاحطلبان کماکان تمایل به همراهی انتخاباتی با اصلاحطلبان خواهند داشت؟! وضعیت اصولگرایان را نسبت به این تحولات احتمالی چطور ارزیابی میکنید؟!
نیروهایی که دورتر از اصلاحطلبان به حکومت هستند به نظر من در شرایط کنونی پشت سر اصلاحطلبها قرار نمیگیرند و همین امر اصلاحطلبان را مجبور میکند با وضعیت فعلی در وارد شدن به انتخابات احتیاط کنند. یعنی خیلی اختیاری ندارند که به شکل گذشته وارد انتخابات شوند. به نظرم در میدان انتخابات باید تغییرات بنیادی صورت بگیرد. درباره ایراداتی که به اصلاحطلبان وارد میشود نیز باید گفت، اصلاحطلبها این ایرادات را از جانب نظارت استصوابی و حذف نیروها میدانند که از دو حالت خارج نیست یا در توجیه این عملکرد خود صادق هستند یا نیستند.
اگر صادق نیستند که بحثی نیست؛ به هر صورت توجیهی آوردهاند و طبیعتا کسی هم آن را نمیپذیرد. اما اگر صادق هستند باید بگویند، توان ما با وجود این حد از حذف استصوابی نیروها در حد همین نیروهایی است که وجود دارد و چون شما این را از ما نمیپذیرید ما با این حداقل صلاحیتها نمیتوانیم نامزدی معرفی کنیم. این تنها راهی است که صداقت آنها را نشان میدهد و من فکر میکنم اگر این خط مشی را پیش بگیرند- که معتقدم به اجبار پیش خواهند گرفت چون چارهای جز آن ندارند- معتقدم شاهد تغییراتی در فضای انتخابات خواهیم بود که در آن زمان شرایط انتخابات به کلی تغییر میکند.
**با توجه به افزایش نارضایتیهای عمومی و کماعتمادی مردم نسبت به هر دو جناح، آیا ممکن است در انتخابات پیش رو شاهد چرخشهای متفاوت از گذشته باشیم؟ اینکه افراد و جریانهای سیاسی جدید وارد رقابت انتخاباتی شده و گفتمانی جدید ارایه دهند را تا چه اندازه محتمل میدانید؟
حضور نیروهای جدید و حرفهای جدید کمی بعید است نه به این دلیل که حرف جدید و افراد جدید وجود ندارد بلکه به این دلیل که این نیروها و حرفها از امروز باید خود را نشان بدهند یا نشان داده باشند. در مدت کوتاه بعید است چنین اتفاقی در ایران رخ بدهد مگر آنکه تغییرات بنیادی و اساسی در عرصه سیاسی ایران رخ بدهد که آن زمان قضایا متفاوت خواهد بود اما با فرض موجود چنین اتفاقی رخ نخواهد داد اما هر چیزی در ایران ممکن است و من این را به هیچ وجه رد نمیکنم.