بدترین کابوس بولتون این است که ایران از ترامپ برای مذاکره دعوت کند ،چون می داند ترامپ فوری آن را خواهد پذیرفت
دکستر فیلکینز در نیویورکر نوشت: ترامپ در ابتدای امسال زمانی که قصد داشت به ویتنام برود تا با رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون دیدار کند، طی نطقی که پیش از ترک کشور ترتیب داد، از خودش برای این دستاورد بزرگ سیاسی تقدیر کرد. او گفت که اگر من اکنون رییس جمهور آمریکا نبودم، احتمالا درگیر یک جنگ مخرب دیگر شده بودیم که جان میلیونها نفر را به خطر می انداخت. اما این دیدار برای بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، مسأله ای بغرنج بود. او پیش از ورود به کاخ سفید، خواهان حمله پیشگیرانه به کره شمالی شده بود. بولتون ثابت کرده که در میان سیاستمداران حزب جمهوریخواه، از همه جنگ طلب تر است. او طی یادداشتی در وال استریت ژورنال، با تهدید دانستن کره شمالی برای امنیت جهان، حمله پیشدستانه آمریکا را امری مشروع دانسته بود.
به گزارش بازتاب، در ادامه این مطلب آمده است: ترامپ با وعده کاهش تعهدات نظامی خارجی آمریکا و کاهش هزینه های آن به کاخ سفید آمد. او با تهدید رهبر کره شمالی و نامیدن او به عنوان مرد موشکی، کارش را برای منکوب کردن حکومت این کشور آغاز کرد و وقتی نتیجه نگرفت، به دیپلماسی روی آورد. بولتون همواره معتقد بوده که کره شمالی هیچگاه خلع سلاح هسته ای را صرفنظر از مشوقها و تهدیدات آمریکا نخواهد پذیرفت و تنها با هدف زمان خریدن به مذاکره رضایت میدهد. اما گفته شده که مذاکره گزینه مورد علاقه ترامپ است و بولتون قول داده از آن حمایت کند.
وقتی از بولتون درباره اختلاف نظرش با ترامپ پرسیدم گفت که رییس جمهور موضع من را درباره تمام این مسائل میداند چون حرفهای من را در فاکس نیوز شنیده است. ما باید از قبل بدانیم که نظر رییس جمهور همیشه با ما یکسان نیست. وقتی وارد دولت میشوید، میدانید که در تمام مسائل پیروز نخواهید شد. ترامپ درباره کره شمالی معتقد است که وضعیت برای قابل توجیه کردن مذاکره مناسب است. بولتون معتقد است که کیم که پدر و پدربزرگش این کشور را با وحشت و فقر اداره کرده اند، ممکن است برای احیای اقتصاد کره شمالی به خلع سلاح مایل باشد. او می گوید کیم به ما گفت که مانند پدرش نیست و قادر است آیندهای متفاوت و پررونق را برای کشورش ببیند. ترامپ نیز برای تقویت باورهای او، از برنامه های احتمالی برای سرمایه گذاری غرب در این کشور سخن گفت.
در هانوی، کیم و ترامپ در هتل متروپلیتن با هم دیدار کردند اما وقتی کیم در ازای تعطیل کردن تنها بخش کوچکی از تاسیسات اتمی، خواهان لغو تمام تحریم ها شد، مذاکره به بنبست رسید. برای بولتن این اتفاق تایید مواضع بیست ساله اش بود یعنی اینکه کره شمالی به خلع سلاح رضایت نخواهد داد اما طرح او برای حمله پیشدستانه، در کاخ سفید چندان طرفداری ندارد. مشکل بولتن این است که ترامپ علاقه ای به جنگیدن ندارد.
بولتن یک محافظه کار برآمده از طبقه متوسط است که تحصیلات خود را در رشته حقوق از دانشگاه ییل آغاز کرده است. زمانی که اکثر دانشجویان مخالف جنگ ویتنام بودند، او از این جنگ حمایت میکرد. میگویند تجربیات او در دانشگاه ییل باعث شده که او در تمام مدت عمرش، به منتقد طبقه نخبه تبدیل شود. او در دانشگاه برخی از متحدان سیاسی آتی خود را پیدا کرد و همزمان با طلوع ستاره بخت ریگان، او نیز از دانشگاه فارغ التحصیل شد. بولتون سوابق کاری موفقی به عنوان یک وکیل در دوران جوانی دارد. یکی از پرونده های مهم و جنجالی او، پیروزی در لغو قانون محدودکننده هزینه های تبلیغاتی برای انتخابات بود که در دهه بیست زندگیاش به آن دست یافت. این پیروزی راه را برای سرازیر شدن پول از بخش خصوصی به نظام سیاسی آمریکا باز کرد. در سال ۱۹۸۵ او به وزارت دادگستری در دولت ریگان پیوست. در سال ۲۰۰۱ نیز پس از کمک به کمپین انتخاباتی جرج بوش پسر، به وزارت امورخارجه پیوست. در دولت بوش، دیک چنی که معاون اول بود تمایل زیادی به استفاده از قوه قهریه در روابط خارجی داشت و همه میدانستند که بولتون، جاسوس او در وزارت امورخارجه برای فشار بر کالین پاول بود.
دولت بوش متعهد شده بود علیه هر کشوری که به تحصیل تسلیحات کشتار جمعی بپردازد، جنگی راه بیندازد. بولتون در سال ۲۰۰۲ دولت کوبا را به ساخت سلاحهای بیولوژیکی و همکاری با کشورهای خطرناکی مانند ایران و لیبی متهم کرد. اما کنگره این ادعا را واهی دانست. او از شنیدن این خبر به شدت عصبانی شد. یکی از نزدیکان او به من گفته است که بولتون از صبح زود که از خواب برمی خیزد، به فکر حفاظت از آمریکا در برابر حملات اتمی کشورهای متخاصم است. او سال ۲۰۰۳ نیز در کنگره، تلاش سوریه برای توسعه تسلیحات اتمی و بیولوژیکی را تهدیدی جدی دانست اما باز هم منابع امنیتی، گزارش او را اغراق آمیز دانستند.
وقتی دولت بوش، نوک پیکان حملات خود را متوجه عراق کرد، بولتون با خوزه بوستانی، مسئول نظارت بر معاهده منع گسترش تسلیحات شیمیایی درگیر شد. بوستانی دیپلمات برزیلی در حال رایزنی با دولت عراق بود تا به این معاهده بپیوندد. او معتقد بود که اگر بازرسان بتوانند لغو برنامه تسلیحات شیمیایی عراق را تأیید کنند، دیگر نیازی به حمله نظامی نخواهد بود. اما او گفت وقتی که دولت عراق با بازرسی و پیوستن به معاهده موافقت کرد، دولت بوش به او فشار آورد تا فورا مذاکرات را قطع کند. او معتقد است که کاخ سفید نگران بود در صورت موفقیت مذاکرات، برنامه هایش برای حمله به عراق به هم بریزد.
بوستانی روزی را به یاد می آورد که بولتون به نزد او آمد و خواهان استعفایش شد. او میگوید بولتون وقتی با مخالفت وی مواجه شد گفت که ما میدانیم دو پسر تو در نیویورک زندگی میکنند و دخترت در لندن. ما میدانیم همسرت کجاست. پس از پافشاری بوستانی برای ماندن، آمریکا با تقبل تمام هزینه ها، ترتیب برگزاری اجلاس معاهده را داد تا وی بر کنار شود. سال بعد بوستانی بابت تلاش هایش علیه گسترش تسلیحات شیمیایی، حتی نامزد جایزه صلح نوبل نیز شد. وقتی بازرسان آمریکایی پس از سقوط حکومت صدام وارد عراق شدند، هیچ آثاری از تسلیحات شیمیایی نیافتند. با اینکه اغلب سیاستمداران از جمله ترامپ این حمله را محکوم کرده اند، بولتون هنوز روی موضعش ایستاده است. او سال ۲۰۱۵ در مصاحبه با واشنگتن اگزامینر گفته بود که معتقد است حمله به عراق کار درستی بود.
در سال ۲۰۰۵ جرج بوش، بولتون را به عنوان نماینده آمریکا در سازمان ملل برگزید. تصور میشد که این تصمیم به علت نارضایتی کاخ سفید از عملکرد سازمان ملل اتخاذ شده است. بولتون سابقه زیادی در انتقاد از این سازمان داشت و حتی یک بار گفت بود اگر در یک لحظه، ۱۰ طبقه از ساختمان بزرگ این نهاد ناپدید شود، هیچ تفاوتی دیده نخواهد شد. دموکراتها که در کنگره اقلیت بودند، تلاش کردند با انتصاب او مخالفت کنند اما کاری از دستشان برنیامد. آنها دریافته بودند که بولتن برای پیشبرد اهداف خود حتی اطلاعات سازمانهای امنیتی را دستکاری میکند.
بولتون زمان زیادی از عمرش را صرف جا انداختن این ایده کرده که نهادهای بین المللی و چندجانبه ای بیش از آنکه منفعت داشته باشند، خسارت میزنند و الحاق به هر توافق بین المللی، به معنای نقض بخشی از حق حاکمیت ملی آمریکا است. همکاران بولتون میگویند او نگاهی هابزی به جهان دارد؛ جهانی سرشار از وحشیگری و کثافت. او معتقد است کشورهای زیادی هستند که مترصد تضعیف جایگاه آمریکا هستند. او اهمیتی برای اوضاع داخلی کشورهای دیگر و پیشبرد دموکراسی در آنها قائل نیست و با هر کدام که منافع مشترک داشته باشد، همکاری میکند. یکی از موفقیتهای بولتن در سازمان ملل، متقاعد کردن آن به وضع نخستین تحریمها علیه کره شمالی بود. اما پس از اینکه دموکراتها کنگره را به کنترل خود درآوردند، در سال ۲۰۰۶ با ادامه کار بولتون مخالفت شد.
بولتون از آن پس به مفسر خبری در رسانه ها تبدیل شد و طبق گزارشها تا سال ۲۰۱۷ حدود دو میلیون دلار درآمد کسب کرد که فقط ششصد هزار دلار آن از محل شبکه فاکسنیوز بود. او دستکم ششصد یادداشت در روزنامهها منتشر کرد و در آنها به انتقاد از عملکرد دولت اوباما پرداخت. او حتی یک کتاب درباره روابط بینالملل نوشت با عنوان چطور باراک اوباما امنیت ملی ما را به خطر انداخته است.
بولتون به طور مشخص از گفتمان اسلام هراسی استقبال میکرد. او مقاله هایی درباره تاریخ اخوان المسلمین، تسخیر اروپا توسط جهادی ها و تبدیل شدن سوئدی به کشوری که توسط سومالیایی ها مورد تجاوز قرار گرفته نوشت. بولتن مانند بسیاری از محافظه کاران اسراییل، مخالف ایده راه حل دو کشوری برای حل اختلاف فلسطین و اسرائیل است. او حتی راه حل سه کشوری را مطرح کرد که ناظر بر تقسیم فلسطین میان سه کشور مصر، اردن و اسرائیل بود. او به خاطر طرح این ایده جایزه صد هزار دلاری نگهبان صهیون را از یک دانشگاه اسراییلی دریافت کرد.
بولتون همزمان با تبدیل شدن به یک سلبریتی در رسانههای محافظه کار، تلاش کرد وارد عرصه انتخابات نیز بشود. در سال ۲۰۱۳ کمپینی برای جمع آوری کمکهای مالی به حزب جمهوریخواه به راه انداخت. حتی او شانسش را برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ امتحان کرد اما نزدیکان او می گویند که او از ابتدا به دنبال پست وزارت امورخارجه بود. همانند زمان انتخاب شدن به عنوان سفیر در سازمان ملل، بازهم درباره تأیید سنا تردید وجود داشت. در اسناد مالی بولتن، اشاره ای نیز به دریافت چهل هزار دلار از سوی گروه تبعیدی مجاهدین خلق بابت سخنرانی در نشست این گروه دیده میشود. بسیاری این گروه را بیشتر به یک فرقه شبیه میدانند. بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ این گروه به علت حملات تروریستی در خاک ایران، در فهرست گروههای تروریستی واشنگتن نیز قرار داشت. او در اجلاس مجاهدین بر لزوم تغییر حکومت ایران تاکید کرده بود.
در سال ۲۰۱۱ بولتون به ریاست کمیته روابط بین الملل لابی پرقدرت انجمن ملی اسلحه نیز منتصب شد. او دو سال بعد در یکی از اجلاسهای یک گروه روسی که خواهان حق حمل اسلحه بود نیز شرکت کرد. احتمال میرود این کنفرانس با هدف تاثیرگذاری در امور داخلی آمریکا توسط مسکو تاسیس شده باشد. هم اکنون رییس این گروه روسی به اتهام جاسوسی در آمریکا زندانی شده است. اسناد مالی بولتون شامل دریافت مبالغی به ارزش صدوپنجاه هزار دلار از ثروتمند معروف اوکراینی، ویکتور پینچوک نیز هست.
بولتن برای رسیدن به مقام وزارت امورخارجه از حمایت پوپولیست های محافظه کار نیز برخوردار بود. اما حزب جمهوریخواه مانع این هدف شد. کاندولیزا رایس و رابرت مک گیتس به ترامپ پیشنهاد دادند که رکس تیلرسون را برای این پست برگزیند. برای پست مشاور امنیت ملی نیز ابتدا مک مستر با حمایت جیرد کوشنر برگزیده شد چراکه گفته میشود، ترامپ به خاطر سیبیل بولتن از او خوشش نیامده بود. اما پس از تجربه ناموفق مک مستر، شانس بولتن برای این مقام افزایش یافت. مک مستر روابط خوبی با ترامپ یا وزیر دفاع جیمز متیس نداشت. مک مستر خواهان تدوین نقشهای برای حمله به کره شمالی بود اما درخواستش از سوی متیس نادیده گرفته میشد. برخی هواداران اسراییل نیز معتقد بودند که مک مستر موضع خصمانه ای نسبت به اسراییل دارد. لابیهای هوادار اسراییل از عوامل پشت پرده فشار برای برکناری مک مستر بودند.
بولتون وقتی دفتر مشاور امنیت ملی را به دست گرفت، به ترامپ اطلاع داد که قادر نیست با زیردستان مک مستر همکاری کند. گفته میشود بولتن از دیسیپلین مک مستر برای هماهنگی با سایر نهادهای همکار پیروی نمیکند؛ امری که میتواند در مواقع بحرانی دردسرساز شود. مشاور امنیت ملی باید به روابط میان رییس جمهور با سایر نهادهای امنیتی نظم بدهد اما تحت مدیریت بولتن، اوضاع کاملا آشفته است. مقامات نزدیک به او میگویند بولتون هنوز اولویتی را مشخص نکرده و سیاست خاصی را دنبال نمیکند.
به عنوان مشاور امنیت ملی، بولتون قرابت کم نظیری نسبت به دیگران به رییس جمهور دارد. اما مطلعان رابطه او با رییس جمهوری را بسیار رسمی میدانند. بولتون علاوه بر جلسه صبحگاهی همه روزه با رییس جمهوری درباره تهدیدات امنیت ملی، در جلسات محرمانه ترامپ با رییس سیا و مدیر آژانس اطلاعات ملی نیز شرکت میکند. ترامپ ترجیح میدهد این جلسه دو تا سه بار در هفته برگزار شود و با مزاحمتهای خارجی در طول جلسه مانند ورود دیگران و مکالمات تلفنی به شدت مخالف است. اطرافیان ترامپ دریافته اند که او علاقه ای به شرح مفصل جزییات ندارد و گزارش های گرافیکی با موارد برجسته بیشتر مورد پسند اوست.
سیاست خارجی ترامپ البته تا جایی که وجود داشته باشد، به انزواطلبی متمایل است اما بولتون فردی توسعه طلب و تکرو استکه در صورت نیاز، متحدان را مجبور به همکاری میکند. گاهی اوقات یکجانبه گرایی بولتن با شعار “نخست آمریکا”ی ترامپ همسو میشود. هم ترامپ و هم بولتن نظر مساعدی به پیمان های بینالمللی و ائتلافهای جهانی ندارند که پس از جنگ جهانی دوم در دستور کار آمریکا قرار داشت. گفته میشود در پایان اجلاس گروه بیست در آرژانتین، بولتن هنگام تدوین بیانیه نهایی نشست با دیگران دچار اختلاف نظر شد. دستیاران بولتون هنگام تدوین متن سند، عباراتی مانند برابری جنسیتی، نهادهای چند جانبهای و نظم بین المللی قاعده مند را از آن حذف میکردند. مثلاً دستیاران در جلسه میگفتند بولتون این واژه را نمیپذیرد.
اغلب مشاوران امنیت ملی در پشت پرده کار خود را انجام میدهند اما بولتون همیشه در دید عموم قرار دارد. مدام به کشورهای مختلف مانند روسیه و اسراییل سفر میکند و در توییتر حضور پررنگی دارد. نزدیکان بولتون او را با سایر همکاران مانند مایک پومپئو متفاوت میدانند. یکی از آنها میگوید پومپئو تنها به دنبال موضوعات خوشایند ترامپ است و خارج از این حوزه حرفی برای گفتن ندارد اما وقتی با بولتون گفتگو می کنید، درگیر مطالب مختلفی صرفنظر از پیچیدگی آنها خواهید شد. میگویند ترامپ بولتن را یک تندرو و جنگ طلب میداند اما از او خوشش می آید. معلوم نیست بولتون از چه مقدار نفوذ روی ترامپ برخوردار است.
سال ۲۰۱۸ در طول نخستین هفته روی کار آمدن بولتن، حومه پرازدحام دمشق با گاز کلر بمباران شیمیایی شد. دستکم ۴۹ نفر در نتیجه این بمباران جان باختند. سال قبلش در پاسخ به حملاتی مشابه، ترامپ دستور شلیک ۵۹ موشک به مواضع حکومت سوریه را داده بود. این بار اما وقتی بولتن خواستار پاسخی مشابه شد، متیس تنها با هجوم محدود توسط موشکهای کروز موافقت کرد. بولتون به شدت از دست متیس عصبانی شد. او خواهان حملات گسترده تری بود.
مک مستر در دوره مسئولیت خود، با دقت حضور نظامی آمریکا را در سوریه، در سطحی محدود حفظ میکرد. آنها دستور داشتند به عوامل داعش حمله کرده و جنگجویان بومی را آموزش بدهند اما از درگیری با نیروهای اسد و متحدان ایرانی او و حزب الله به شدت منع می شدند. منابع آگاه می گویند مقامات پنتاگون این سیاست را بسیار موفق ارزیابی میکردند. اما بولتون سال گذشته در دیدار با مقامات نظامی گفت که مأموریت نظامیان آمریکایی توسعه مییابد. او گفت من اهمیتی برای حکومت سوریه قائل نیستم اما نگران ایران هستم. او گفت تا وقتی ایرانیان سوریه را ترک کنند، ارتش آمریکا نیز در سوریه باقی میماند. او خواست که این تصمیم به اطلاع روسها نیز برسد.
ترامپ از ماهها قبل تلاش داشت بگوید که مأموریت آمریکا در سوریه پایان یافته است. او میگفت ما موفقیتهای بزرگی علیه داعش به دست آوردیم و بر هر خصمی میتوانیم پیروز شویم. اما گاهی زمان بازگشت به خانه فرا میرسد. بولتو ن موفق شد ترامپ را قانع کند که حضور نظامی در سوریه را تمدید و حتی توسعه دهد. در ماه دسامبر، اردوغان گزینهای را برای خروج آمریکا از سوریه پیشنهاد کرد. او طی یک مکالمه تلفنی به ترامپ قول داد که ارتش کشورش به جای آمریکا، نظم را در سوریه برقرار کند. ترکیه به دنبال سیطره بر مناطق مرزی کردنشین است. ترامپ نیز از این ایده استقبال کرد.
بلافاصله پس از این مکالمه، کاخ سفید خبر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را اعلام کرد که موجی از نگرانی را میان متحدان آمریکا برانگیخت. حضور هرچند محدود ارتش آمریکا در سوریه، موجب ایجاد یک دیوار حائل مقابل طرفهای درگیر در این کشور مانند ترک ها، روسها، ایرانیها بقایای داعش و غیره میشد و در تعیین سرنوشت حکومت اسد در آینده تأثیر داشت.
برای بولتون و دیگران مسلم بود که اردوغان این خبر را چراغ سبزی برای تصرف خاک سوریه و نابود کردن متحدان کرد آمریکا تلقی میکرد. بولتن میگفت اردوغان و ترامپ به درستی متوجه منظور هم نشده اند. پس از آن ترامپ توسط اطرافیانش توجیه شد و به اردوغان هشدار داد که از مرز رد نشود. ترامپ با حفظ نیروی کوچکی از ارتش آمریکا در سوریه موافقت کرد.
در جولای ۲۰۱۷ وقتی کره شمالی از یک آزمایش موشکی جدید خبر داد، ترامپ در توییتی اعلام کرد آیا این بچه کار بهتری در زندگی ندارد که بکند؟ اما در آن تابستان نگرانی در کاخ سفید کاملا مشهود بود. با تداوم آزمایش های موشکی، ترامپ دستور داد پرسنل آمریکا و خانواده آنها خاک کره جنوبی را ترک کنند. اما متیس این فرمان را نادیده گرفت. از آن زمان ترامپ به دنبال راه حلی دیپلماتیک رفت. او در هانوی به دنبال انعقاد یک معامله بزرگ بود.
بولتون پیش از پیوستن به دولت گفته بود ما به سرعت با یک دو راهی مواجه میشویم: زندگی در کنار کره شمالی هسته ای یا اتخاذ گزینه نظامی. اینها گزینه های جذابی نیستند اما ما به آن مسیر میرویم. در واقع سالهاست که بولتون تنها این دو گزینه را می بیند. در اوایل سال دو هزار نیز که دولت بوش در حال مذاکره با کره شمالی برای محدود کردن فعالیت هستهای این کشور بود، بولتن طرفدار گزینه نظامی بود.
البته شکاکیت بولتون به موفقیت مذاکره با کره شمالی، با ناکامی چندین دولت آمریکا در مذاکره با این کشور تایید میشود. اما حالا که نوبت به دولت ترامپ رسیده، بولتون نیز در موقعیتی قرار گرفته که دولتهای پیشین آمریکا گرفتار آن بودند. ناکامی مذاکرات هانوی به معنای تداوم حرکت کره شمالی به سوی ساخت تسلیحات هسته ای است که قادرند به خاک آمریکا برسند. یک مقام آمریکایی میگوید آنها هنوز به این توانمندی نرسیده اند اما موشکهای برد متوسط نیز اغلب بخش های آسیا را تهدید خواهند کرد.
دولت آمریکا درباره اینکه اگر کره شمالی کوتاه نیاید چه میشود، چیزی نمی گوید. حتی اگر آمریکا قادر باشد تاسیسات اتمی این کشور را نابود کند، پیونگ یانگ آنقدر زمان خواهد داشت که از تسلیحات متعارف خود استفاده کند. این یعنی هزاران واحد توپخانه ای که در مرز کره جنوبی مستقر هستند. سئول با جمعیتی ۱۰ میلیونی شامل دویست هزار آمریکایی، ممکن است متحمل دهها هزار تلفات شود. متیس در سال ۲۰۱۷ هشدار داده بود که درگیری در شبه جزیره کره، احتمالا بدترین درگیری نظامی در تجربیات یک انسان خواهد بود.
به نظر میرسد کاخ سفید نیز به بی نتیجه بودن گزینه نظامی وقوف یافته است. یکی از مقامات میگوید شاید در دهه نود میلادی فرصت بهتری برای نابودی تاسیسات هستهای کره شمالی داشتیم اما اکنون آنها وسیعتر و پراکندهتر شده اند. اما گفته میشود بولتون هنوز به چنین حمله ای باور دارد. او میگوید ما مکان استقرار اغلب تاسیسات هستهای را میدانیم و برای مشکل توپخانهای نیز راهحلی وجود دارد. وقتی درباره تلفات احتمالی از او پرسیدم گفت من هم امیدوار بودم به اینجا نمی رسیدیم اما گزینه نظامی هنوز قابل اجراست.
اطرافیان بولتن میگویند او بیشتر از کره شمالی، روی مسأله ایران متمرکز است. یکی از مقامات امنیتی میگوید تنها دو تهدید بالقوه برای آمریکا وجود دارد: روسیه و چین. اما نمیدانم چرا دو دهه است که بولتن تمام فکر و ذهنش ایران است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت من به ایران فکر میکنم چون نگران تسلیحات اتمی هستم.
یازدهم فوریه، بولتن فیلمی در توییتر منتشر کرد و با لحنی حرفهای، رهبر ایران را خطاب قرار داد. او گفت اکنون چهلمین سالگرد انقلاب ایران فرا رسیده و دستاوردهای آن را این چنین برشمرد: سرکوب ،ترویج تروریسم در خارج، یک اقتصاد ورشکسته و خصومت با تمام جهان. او گفت فکر نمی کنم سالگردهای بیشتری در انتظار شما باشد تا آنها را جشن بگیرید. دولت ترامپ در عین حالی که گفتمان تندی علیه ایران اتخاذ کرده، تلاشهای پراکنده ای برای توسل به دیپلماسی نیز داشته است. یکی از مقامات ایرانی به من گفت که در سال ۲۰۱۷ ترامپ هشت بار از حسن روحانی درخواست ملاقات کرد.
روحانی این درخواست ها را رد کرده بود اما چند هفته پیش از انتشار توییت بولتون، دریادار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، به یک خبرگزاری ایرانی گفته بود که طی سفرش به افغانستان، یک مقام آمریکایی به او نزدیک شده بود تا برای مذاکره درخواست کند. شمخانی درباره پاسخ ایران به این درخواست چیزی نگفت اما یک تاجر خاورمیانه ای به من گفت که در همان زمان یک مقام ایرانی از او خواسته بود که پیغامی را به کاخ سفید برساند.
متیس همواره مانند یک دیوار حائل، مانع درگیری میان دو کشور میشد. در سال ۲۰۱۷ که عراق برای برگزاری انتخابات پارلمانی آماده میشد، مک مستر نگران دخالت ایران در انتخابات بود. او از پنتاگون خواست گزینه های مواجهه نظامی با ایران را تدوین کند. یکی از نزدیکان مک مستر میگوید در نزدیکی انتخابات یک نفر از پنتاگون به کاخ سفید آمد. از او درباره گزینه ها پرسیدیم و او گفت ما در مقابل آنها مقاومت کردیم. همه در جلسه میگفتند من را معذور بدارید.
در ماه دسامبر، با استعفای متیس، موضع بولتون علیه ایران تقویت شد. در نتیجه سیاست ترک برجام با اعمال فشار زیاد بر اقتصاد ایران، صادرات نفت ایران کاهش چشمگیری یافت. هدف دولت ترامپ کاهش نفوذ منطقه ای ایران مانند حمایت از حزب الله و ارسال کمک برای بشار اسد نیز هست. در دولت اوباما هدف از تحریمها این بود که ایران به پذیرش محدودیت در فعالیت هسته ای خود وادار شود اما در دولت ترامپ هدف این است که قدری بر مردم ایران فشار تحمیل شود . یکی از مقامات دولت ترامپ میگوید پس از تجربیاتی که در تغییر حکومت ها کسب کردیم، اکنون دیگر تمایلی نداریم که خودمان دست به چنین کاری بزنیم. میتوانیم اقتصاد ایران را فلج کنیم.
بولتون میگوید این سیاست جواب داده. شورشهایی رخ داده ولی از آنجا که اخبار آنها سانسور می شود، از همه آنها در رسانه های غربی باخبر نمی شویم. با وجود خروج آمریکا از برجام، ایران هنوز به آن پایبند است. کمکهای مالی به حزب الله کاهش چشمگیری داشته است. نگرانی از آینده، سرمایه گذاری را فلج کرده است. با تورم نزدیک به پنجاه درصدی و بیکاری گسترده، اقتصاد ایران تحت فشار بیسابقهای قرار گرفته است. صدور نفت ایران از ۲.۸ میلیون بشکه در روز به کمتر از یک میلیون بشکه رسیده است. احتمال استیضاح یا سقوط دولت ایران وجود دارد. اما متحدان آمریکا نگرانند که فشار بر ایران به اندازهای شود که رویارویی نظامی را به دنبال بیاورد.
دولت ترامپ میگوید اگر ایران پایبندی به برجام را کنار بگذارد، گزینه نظامی روی میز قرار میگیرد.
در ماه نوامبر که دولت ایران خبر از یک آزمایش موشکی جدید می داد، در دولت ترامپ درباره گزینه حمله به سکوی پرتاب موشک بحث می شد. اما در نهایت با این کار مخالفت شد. سجادپور کارشناسی امور ایران معتقد است که اختلاف نظر داخل دولت ترامپ درباره ایران ادامه دارد. او می گوید ترامپ تمایلی به منازعه با ایران یا کشور دیگری ندارد. ترامپ به مذاکره علاقه دارد. او می گوید بدترین کابوس بولتون این است که ایران از ترامپ برای مذاکره دعوت کند چون میداند ترامپ فوری آن را خواهد پذیرفت.
بولتون اخیرا موضع تندی علیه کوبا و ونزوئلا نیز در پیش گرفته است. اما در ونزوئلا او به دنبال سرنگونی حکومتی است که تهدید مستقیمی برای آمریکا تلقی نمیشود. او خطر ونزوئلا را این میداند که تبدیل به جای پایی برای روسیه در منطقه شده است. او میگوید بیست هزار کوبایی در ونزوئلا به عنوان ماموران روسیه انجام وظیفه میکنند. حدود صد مستشار روسی نیز در این کشور حضور دارند.تنها راه اخراج روسها، تغییر حکومت در ونزوئلاست. آمریکای لاتین هرگز منطقه محبوب بولتن نبوده اما اکنون پای منافع ترامپ نیز در میان است. در فلوریدای آمریکا حدود یک و نیم میلیون کوبایی، ونزوئلایی و نیکاراگوایی زندگی میکنند که رای آنها در انتخابات ۲۰۲۰ برای ترامپ سرنوشتساز خواهد بود. مسأله نفت نیز در ونزوئلا مطرح است. این کشور بزرگترین ذخایر نفت جهان را دارد. چه کسی قرار است کنترل این منابع را در دست بگیرد؟ روسیه یا آمریکا؟