روایت خبرنگار «النهار» از دیدار با آیت‌الله سیستانی: او با یک فتوای دوسطری عراق را به جنبش درمی‌آورد!

    کد خبر :521503
آیت‌الله سیستانی

رضوان عقیل، خبرنگار “النهار” از دیدار با حضرت آیت‌الله سیستانی، روایتی خواندنی دارد که در «النهار » ۱۵ آوریل ۲۰۱۹ منتشر شده است.

به گزارش شفقنا، متن این روایت را می خوانیم: در کوچه‌ای قدیمی و باریک در شهر نجف، و با فاصله‌ای اندک از آستان مقدسی که کانون دینی شیعیان جهان است و حوزه علمیه‌اش قرن‌ها در برابر چالش‌ها و دشواری‌ها پایداری کرده، آیت‌الله العظمی سید علی سیستانی مرجع اعلای شیعه در عراق زندگی می‌کند.

هیچ مانع و راه‌بندی، جلو رفت‌وآمد شهروندان و زائران را برای عبور از کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف خانه و اقامتگاه سیستانی نمی‌گیرد؛ خانه‌ای که از همان‌جا فتواهایی صادر شده که میلیون‌ها شیعه از آن تبعیّت می‌کنند و در داخل و خارج عراق به توصیه‌ها و پیام‌هایش پایبندی دارند.

در خیابانِ تازه‌آسفالت‌شده‌ای که به خانه اجاره‌ای وی می‌رسد و بیش از پنجاه سال است در آن سکونت دارد، ده‌ها جوان بدون هیچ اسلحه آشکاری از وی محافظت می‌کنند؛ و این برعکسِ رفتارِ بیشتر مقامات عراقی در سطوح مختلف است که از ترس جانشان، با همراهی کاروان‌های نظامی و خودروهای پیشرفته و ابزار الکترونیکی مدرن، از کاخ‌ها و باغ‌های خود بیرون می‌آیند و خیابان‌های بغداد و بصره و دیگر استان‌ها را با نفرین شهروندانی پشت سر می‌گذارند که اعتماد خود به بسیاری از سیاستمداران را از دست داده‌اند؛ در حالی که سیستانی و خانواده‌اش نه در خاک عراق و نه در هیچ جای دیگر، یک وجب زمین از خود ندارند.

تفاوت این سیاستمداران با مرجع شیعیان در این است که وی نه تنها هیچ بیمی از ملت عراق نمی‌برد، بلکه خانه‌اش کانونی برای فقاهت، راهی گشوده برای همه نژادهای عراقی، و جایی برای گوش سپردن به داستان رنج‌ها و گرفتاری‌های آنان است. سیستانی کسی است که دیدار با محرومان و رنج‌دیدگانِ سرزمین بین‌النهرین را بر پذیرایی از سرشناسان و قدرتمندانی که گنجینه‌های خود را از پول و طلا و میراث باقیمانده از خاک آن کشور انباشته‌اند، ترجیح می‌دهد.

این سیاستمداران در پیروی از صدام حسین مخلوع وخاندانش که در هفتاد کاخ بغداد و دیگر استان‌ها زندگی می‌کردند تفاوت چندانی ندارند، کاخ‌هایی که اینک روحانیون و سیاستمداران عراقی در تالارها و اتاق‌ها و باغ‌های آن‌ها پرسه می‌زنند، قصرهایی که دیوارهایش با پوست و خون عراقی‌ها و آب‌های دجله و فرات پراندوهی بالا آمده است که بر تمدنِ ازدست‌رفته و سرمایه‌های غارت‌شده و میلیاردها دلار هزینه نابه‌جا اشک می‌ریزند، و از آن سو نه برقی مانده و نه راهی و نه دانشگاهی و نه بیمارستانی و نه نخلستانی، و نه کسی که درختی بنشاند.

در راه رسیدن به خانه سیستانی و در نزدیکی آن، دستفروش‌ها روبه‌روی شما قرار می‌گیرند، این در حالی است که وقتی سرمایه‌داران به آیت‌الله پیشنهاد کردند که همه آن محله را خراب کنند تا خانه‌هایی جدید و اقامتگاهی خاص ایشان بسازند، آیت‌الله با آن‌ها مخالفت کرد و از ایشان خواست که بودجه این کار را صرف فقرا و مستمندان کنند. همسایه‌هایش نیز با اینکه شهروندانی عادی و بی‌بضاعت هستند، اما مثل بیشتر طبقات جامعه، به هر سخنی که او بگوید پایبندی دارند و او را مایه دلگرمی و اوج آرزوهای خود برای آینده کشوری می‌بینند که جنگ و هرج‌ومرج و راه افتادن حمّام‌های خون و زبانه کشیدن شعله‌های آتش مذهبی و قدرت عشایر و زمزمه‌های جدایی‌خواهانه و فراخوان به تشکیل اقلیم‌های خودمختار، آن را در خود فرو برده است.

در ورودیِ خانه، چند جوان با مهربانی، از مهمانان می‌خواهند که تلفن‌های همراهشان را با خود نبرَند. با نبیه بری به اتاق آیت‌الله می‌رسیم؛ مردی که آرام ایستاده و با محبت و مهربانی فراوانی که در چشم‌های درخشان و سیمای خسته‌اش موج می‌زند، دست مهمانانش را می‌فشارد. عبایی که همه لباس او است بر دوش انداخته تا بدن لاغر او را بپوشاند. از چندی قبل و به توصیه پزشکان، پذیرفته است که روی صندلی چوبی ساده‌ای بنشیند، اما تا پیش از آن، سال‌ها روی حصیر ساده‌ای که بر زمین انداخته بود، به کار و نوشتن و تدریس می‌پرداخت و همان‌جا مهمانانش را به حضور می‌پذیرفت. شیرینی و هدایای ارزنده و رنگارنگ را قبول نمی‌کند و چیزهایی از این دست به خانه مردی که هر روز اموال بسیاری را برای هزینه اطعام فقیران و آموزش و بهداشت بینوایان دریافت می‌کند، راهی ندارد. یکی از همراهانش را به بازار مجاور می‌فرستد تا مایحتاج وی را تهیه کند: دو تا گوجه‌فرنگی یا خیار و اندکی زیتون و خرما و یک قرص نان، که با یک استکان چای، همه وعده غذایی او را تشکیل می‌دهد.

پیش از اذان صبح برمی‌خیزد و به مناجات می‌پردازد و روز خود را با مطالعه و پیگیری اخبار شروع می‌کند و پس از آن، طلبه‌هایی را که برای شنیدن سخنان دینی و فقهی او می‌آیند به حضور می‌پذیرد و تا زمانی که اندکی استراحت کند، همین روال ادامه می‌یابد. فرزندش که بیشتر به مدیر دفتر وی می‌مانَد، به ایشان کمک می‌کند تا پیوسته ارتباط با نمایندگانی که در سراسر جهان دارند، برقرار بماند و امور مقلدان پیگیری شود و سؤال‌ها و استفتائات آنها را جواب دهد. وقتی در اتاق بسیار ساده پذیرایی نشسته‌ای، باور نمی‌کنی که در حضور آیت‌اللهی هستی که از همین جا می‌تواند با فتوایی کمتر از دو سطر، همه عراقی‌ها را به جنبش در آورد.

عراقی‌ها از ماجرایی سخن می‌گویند که وی چگونه یک پزشک اهل سنت را به حضور پذیرفت و با پرداخت یک میلیون دلار، از او خواست تا در منطقه خودش بیمارستانی بنا کند؛ تا مادامی که این کمک‌ها به دست انسان برسد، در نگاه او، بدون در نظر گرفتن دین و رنگ و نژاد، میان انسان‌ها هیچ تفاوتی نیست و نزد آیت‌اللهی که با فرمان وجوب جهاد کفائی برای جنگ با داعش، عراق را نجات داد، این گونه امور هیچ ارزشی ندارد. اگر آن فرمان صادر نمی‌شد، عراق به عرصه‌ای برای جماعت‌های تکفیری تبدیل شده بود.

در سال‌های سیاه حاکمیت داعش بر بخش زیادی از خاک عراق، شیعیان در نجف و کربلا و دیگر شهرها، به منظور پناه دادن به مهاجرین اهل سنت و مسیحی‌ها و ایزدی‌ها و تأمین سرپناه و تهیه خوراک آنان درِ خانه‌های خود را گشوده بودند تا ایمان خود به جامعه مدنی را نمایان کنند، و بدون هیچ ادعاو با پرهیز از طایفه‌گرایی زشت، چهره‌ای از ملی‌گرایی راستین را به آنان نشان بدهند. این گونه است که نبیه بری، برای توصیف واقعیت آیت‌الله، تعبیری جز این را نیافته است که او را با عنوان «پاسدار یکپارچگی عراقیان» توصیف کند.

هر که به نجف سفر کند با این احساس بازمی‌گردد: در روزگاری که با برآمدن ستاره مذهب‌گرایی، و سر دادن نغمه‌های جدایی و عدم پذیرش دیگران، نقشه‌هایی تازه برای منطقه ترسیم می‌گردد و به دنبال آن رژیم‌ها جابه‌جا می‌شوند، بی‌شک، سیستانی مایه یکپارچگی مسلمانان و همبستگی آنان با دیگر ادیان است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید