موفقیت «بچه رییس» در ماموریت خانوادگی

    کد خبر :47618

انیمیشن «بچه رییس» قصد دارد این پیام را به خانواده‌ها بدهد که از توجه و محبت به بچه‌ها غفلت نکنند.

خبرگزاری مهر-گروه هنر-حمیدرضا جلالی: انیمیشن «بچه رییس» محصول استودیو انیمیشن سازی دریم ورکز در سال ۲۰۱۷ میلادی است. این انیمیشن بر اساس رمان مصور یا به اصطلاح کمیکی به همین نام از ماریا فرازی نویسنده آمریکایی ساخته شده است. مدت زمان این انیمیشن ۹۷ دقیقه است و به دلیل دارا بودن برخی صحنه های نامناسب یا به گفته پت پادوا منتقد روزنامه واشنگتن پست، صحنه های شوخی جزیی بی ادبانه برچسب رده بندی خورده است.

داستان درباره تولد یا به قول راوی داستان ورود نوزاد دوم خانواده است؛ نوزاد پسری که کت و شلوارپوش و کیف به دست بوده و از همان ابتدا خود را رییس نشان می دهد. در حالی که تولد نوزاد و کل داستان فیلم از سوی برادر بزرگتر هفت ساله او تیموتی ملقب به تیم، دیده و روایت می‌شود. تیم فرزند هفت ساله خانواده که به قول پدر و مادرش قوه تخیلش زیادی فعال است تا پیش از آمدن برادر جدیدش، دردانه خانواده بوده و همه علاقه و توجه صرف او می شده است؛ وضعیتی که با آمدن این نوزاد کت و شلوارپوش همراه با کیف اداری به هم می ریزد و او دیگر در معرض توجه قرار نمی گیرد و باعث حسادت و ایجاد حس کینه در او نسبت به این نوزاد می شود. شبی تیم متوجه می شود که نوزاد در حال گفتگو با تلفن است. داستان از اینجا کلید می خورد و ماجرا از این قرار است که رییس یا برادر کوچک تیم در پوشش یک نوزاد وارد منزل آنها شده و هدفش انجام یک ماموریت است.

ما در طول فیلم متوجه می شویم این ماموریت مربوط به کمبود توجه و علاقه خانواده (پدر و مادر) نسبت به کودکان است و رقیب کودکان، سگ‌ها هستند. به گفته رییس، در طول تاریخ انسان همواره بچه هایش را بیش از همه چیز دوست می داشته است اما حالا به سگ‌ها بیش از آنها اهمیت می دهد و نتیجه این توجه کم شدن سهم علاقه بچه ها و افزایش سهم علاقه و توجه به سگ‌ها (یا به قول رییس همان تجهیزات جانبی) در خانواده شده است. این در حالی است که «شرکت سگ» (شرکتی دست اندرکار سگ ها) از رونمایی محصول جدید که یک سگ مخصوص است خبر می دهد که این امر می تواند انقلابی به پا کند. ماموریت بچه رییس کشف محصول جدید شرکت است تا با آن مقابله کند و این وضعیت را به حالت عادی برگرداند.

«شرکت بچه» شرکتی است که در ابتدای انیمیشن معرفی می شود. ساز و کار این کمپانی شبیه خط تولید بچه در آسمان و در فضایی رویایی و غیر مادی است که طی آن بچه ها به دو دسته تقسیم می شوند؛ مناسب برای زندگی خانوادگی یا مناسب برای مدیریت. نوزادان مناسب برای خانواده به خانه ها فرستاده می شوند و نوزادان مدیر به شرکت بچه یا کمپانی نوزاد منتقل می شوند و به آنها یک پست اختصاص داده می شود. هر چند به تعبیر منتقد روزنامه واشنگتن پست این سیستم بهشت‌گونه است ولی بین تعابیر دینی و فلسفی آنان از جهان با جهان بینی ما فرسنگ ها فاصله است.

در ادامه و بعد از اتفاق افتادن حوادث و دشمنی ها بین تیموتی و برادرش که همان رییس است آنها با همدیگر متحد می شوند تا بتوانند جلوی رونمایی محصول سگ ابدی را بگیرند. آنها درمی یابند که رییس «شرکت سگ» یکی از روسای اخراجی «شرکت بچه» بوده که برای انتقام از «شرکت بچه» اقدام به ساخت سگ ابدی کرده تا بتواند آن را جایگزین بچه ها کند و عشق و علاقه آنها را از خانواده به مرور زمان حذف کند. تیموتی و برادرش در این مسیر موفق می شوند و پدر و مادرشان را نیز نجات می دهند.

کارگردان این فیلم تام مک گراث است که دارای پیشینه قابل توجهی در هنر انیمیشن است. در بیوگرافی کاری او عناویی چون انیماتور در انیمیشن space Jam، هنرمند استوری بورد در انیمیشن چگونه گرینچ کریسمس را دزدید، هنرمند استوری بورد در انیمیشن گربه ها و سگ ها، نویسنده و کارگردان و صداپیشه در انیمیشن ماداگاسکار ۱، صداپیشه در انیمیشن شرک ۳، نویسنده و کارگردان و صداپیشه در انیمیشن ماداگاسکار ۲، کارگردان در انیمیشن ماداگاسکار ۳، کارگردان در انیمیشن مگا مایند یا کله کدو دیده می شود.

مک گراث در طول این سال ها توانسته ایده و سبک هنری خود را در قالب انیمیشن های فوق به صورت موفقیت آمیز برای مخاطبان بسازد و در گیشه هم فروش خوبی به دست آورد. سبک بصری و هنری او در انیمیشن «بچه رییس» و طراحی کاراکترها باعث مطرح شدن بحث جنجالی شباهت کاراکتر اصلی با دونالد ترامپ شد. رسانه ها در آمریکا با توجه به روی کار آمدن ترامپ تلاش کردند تا شباهت های رفتاری میان رییس و ترامپ را دامن بزنند اما سازندگان اثر تاکید کردند که هیچ قصدی در این باره نداشته اند و این موضوع صرفا یک شباهت تصادفی است.

گراث در مصاحبه ای بیان کرد: این فیلم بیانگر احساسات میان کودکان یک خانواده هنگام ورود نوزاد جدید است و من نیز در کودکی تجربه ای مشابه نسبت به برادر کوچکم داشتم. او می گوید: نسبت به رفتارم با برادرم شرمنده هستم.

در مجموع او انیمیشنی ساخته است که در رقابت با رقبای بی رحمی چون «دیو و دلبر» موفق عمل کرد و توانست فروش موفقی را رقم بزند. مک گراث از چهره هایی است که مورد اعتماد استودیو انیمیشن سازی دریم ورکز است و نام او بر تارَک یک اثر باعث دلگرمی به تهیه کننده و اسپانسر در مورد موفقیت تجاری می‌شود.

فروش و بازخورد مخاطبان

انیمیشن «بچه رییس» گرچه هزینه تولید ۱۲۵ میلیون دلاری داشته ولی به دلیل فروش بالا در زمان اکران جزو پروژه های موفق محسوب می شود. از لحاظ سینمایی نیز منتقدان نظرات نسبتا میانه ای نسبت به این انیمیشن داشته اند، هر چند مانند هر اثر سینمایی برخی نقدهای تندی نسبت به آن داشتند و آن را تقلیدی از سبک انیمیشن پیکسار دانسته اند. با این وجود اکثریت نقدها و بازخورد ها مثبت و میانه بود.

نقد و تحلیل

«بچه رییس» را می توان یک انیمیشن تربیتی و استراتژیک دانست. گرچه تمام انیمیشن ها و محصولات رسانه ای دارای وجه تربیتی هستند ولیکن هر محصول با توجه به ساخت و محتوای خویش رویکردی متفاوت و مخصوص به خود را خواهد داشت.

داستان تا اواسط فیلم ساختار سر راست و مستقیمی ندارد و در گیر و دار رقابت تیموتی با برادرش طی می شود اما از نیمه فیلم تا انتها، داستان کمی صاف و ساده می شود. با این وجود به لطف شیطنت ها و هنرمندی‌های کاراکترها، فیلم از رونق و اوج خویش نه تنها فاصله نمی گیرد بلکه گرم و هیجانی می شود و مخاطب را خسته نمی کند. ساختار داستان و فیلم استحکام لازم را دارد و شخصیت ها به صورت کاملی توانسته اند کارکرد و قالب خویش را حفظ کنند.

رسانه ها در آمریکا با توجه به روی کار آمدن ترامپ تلاش کردند تا شباهت های رفتاری میان رییس و ترامپ را دامن بزنند اما سازندگان اثر تاکید کردند که هیچ قصدی در این باره نداشته اند
فیلم در حوزه شخصیت پردازی ها نیز موفق بوده است. شخصیت بچه رییس به حدی واقعی نمایان شده است که تشابهات میان او و ترامپ باعث یک جنجال خبری شد این در حالی بود که همزمان فیلم پر زرق و برق «دیو و دلبر» هم به عنوان رقیب سرسخت روی پرده بود. شخصیت بچه رییس موثر و کارا در عمل و در حرف نیز بذله گو و دلنشین است. همچنین او به خوبی می تواند از پس مشکلات سر راهش برآید. بچه رییس از واقعیات نمی ترسد و در عین حال شرارت نیز نمی کند و از ناراحتی کسی نیز خوشحال نمی شود.

بر خلاف انیمیشن های حال حاضر که در آنها خبری از خانواده نیست در «بچه رییس» خانواده به صورت کامل و واقعی دیده می شود و پدر و مادر در آن حضور دارند و ایفاگر نقش خویش هستند، گرچه تقسیم وظایف میان والدین در زندگی آمریکایی با زندگی و فرهنگی بومی کشوری مثل ایران دارای تفاوت های زیادی است.

شخصیت بد داستان تصویر مناسبی دارد یعنی از نظر رعایت اصول در طراحی و چهره پردازی و صداگذاری موفق ظاهر شده است، اما مهمتر از همه شخصیت اصلی داستان از نظر نگارنده تیموتی است. طراحی چهره و تناسب در چهره او در حد عالی است و می توان فهمید تیم سازنده تلاش داشته اند تا چهره او از برادرش جدی‌تر و واقعی تر باشد. این برتری خصوصا در نقطه تلفیق صدا و تصویر بیش از پیش رخ می نمایاند و تطابق چهره و صدای تیموتی و برادرش به اندازه ای است که مخاطب را برابر شخصیت هایی تقریبا واقعی قرار می دهد و یکی از علل موفقیت این فیلم در عرصه تبلیغات و فروش در گیشه نیز همین موضوع است.

بیش از هر چیز موضوع فیلم مهم است. بسیاری با دیدن تیزرهای تبلیغاتی این فیلم گمان کردندکه موضوع راجع به شیطنت های یک نوزاد است. اما در واقع سوژه فیلم سبک زندگی آمریکایی است. داستان از زبان تیموتی که حالا بزرگ شده و صداپیشگی آن را توبی مگوایر بازیگر نقش اسپایدرمن بر عهده دارد روایت می شود و در پایان فیلم او در حال روایت داستان برای دختر کوچکش است. با توجه به طراحی فضا و استفاده از آکسسوار در صحنه و لوکیشن ها که در آن هیچ ابزار و گجت فناورانه ای چون تلفن همراه، تبلت و یا رایانه وجود ندارد داستان متعلق به دهه های ۷۰ یا ۸۰ میلادی است که هنوز این وسایل در آن مورد استفاده قرار نگرفته بود. همچنین صحبت از یک چالش در یک نسل و انتقال آن به یک نسل دیگر است یعنی تیموتی کودک که حالا بزرگ شده و منتظر تولد دومین فرزندش است، داستان زندگی خویش را برای فرزند هفت ساله اش روایت می کند و در انتها اضافه می کند: برای همه به اندازه کافی عشق وجود دارد.

جدا از اینکه ضریب حسادت میان دختران نسبت به پسران برتری بسیار زیادی دارد و فیلمساز هوشمندانه از انتخاب شخصیت دختر برای نقش اصلی فیلم پرهیز کرده است، می توان انتقال پیام مورد نظر فیلمساز را مشاهده کرد.

با آمدن برادر کوچک تیموتی (بچه رییس) شرایط زندگی او کاملا دگرگون می شود و بعد از گذشت مدت زمانی او درمی یابد که برادرش به صورت یک مامور از سوی «شرکت بچه» اعزام شده است با ماموریت رسیدگی به مساله کاهش توجه به فرزندان یا کودکان و افزایش توجه به سگ ها در خانواده! یک تیتر روانشناسانه و در عین حال در زمینه سبک زندگی.

مک گراث تلاش می کند تا بگوید علاقه به فرزندان مهم تر از علاقه به حیوانات است و در سبک زندگی به اصطلاح غربی یا امروزی شاهد این آسیب هستیم. نکته جالبی است که یک فیلمساز به جای برگزاری جلسات سخنرانی قرّاء و یا نوشتن مقالات متعدد و مخاطب قراردادن مسئولان جامعه درباره این مطلب روی صحبت خویش را با مخاطبان اصلی این موضوع که همان کودکان در درجه اول و والدین آنها در درجه بعدی هستند، قرار داده است. در واقع باید به جای کلمه کودکان عبارت نسل آینده را به کار برد و این موضوع حکایت از طرح راهبردی یک موضوع سرنوشت ساز جامعه شناسانه و در عین حال استراتژیک دارد. در جایی از فیلم هنگامی که رییس در حال برگزاری بریفینگ برای تیم کاری خویش است دشمن شماره یک نوزادان را سگ ها معرفی می کند و در ادامه برای تبیین بیشتر به اصطلاح عبارتی به شکل طنز استفاده می کند و می گوید: سگ‌ها یا لوازم جانبی!

او توضیح می دهد که امروزه انسان، سگ ها را بیشتر از فرزندان خویش دوست می دارد و پرورش و تغییر نژاد سگ‌ها آنها را به یک لوازم جانبی شیک تبدیل کرده است. در همان حال نیز تصویر یک سگ پرورشی مینیاتوری را در یک کیف زنانه چرم گرانقیمت نشان می دهد.

تیزهوشی کارگردان برای استفاده از مصادیق به زبان ساده برای تبیین منظور مورد نظر خود ستودنی است گرچه یک فیلمساز هالیوودی باشد. او توانسته است فضای انتزاعی متناسب با ذهن خلاق کودکان را با تلفیق انیمیشن دو بعدی در برخی از موارد با انیمیشن سه بعدی خلق کند. همچنین روابط میان دو برادر را نیز به صورت واقعی نمایش دهد و علاقه واقعی دو برادر به یکدیگر را به عنوان نتیجه نهایی در انتهای فیلم و محصول این همه جنگ و دعوا و حادثه نشان دهد. نکته جالب دیگر پرهیز سازندگان از جزئیات است. در سطح تکسچرینگ و شیدینگ و لایتینگ یک فضای فانتزی کودکانه پدید آمده است که جزئیات در سطح معمول را دارا است اما در انیمیشنی مانند «داستان اسباب بازی» جزئیات بیشتری از مدل ها، تکسچر ها و متریال مشاهده می کنیم. علت اصلی این تفاوت دقت سازنده فیلم در خلق یک فضای انتزاعی متناسب با ذهن خلاق و تخیل گرای کودکان تا سنین ۷ سال است. در واقع هر اندازه به جزئیات توجه شود تصویر به سمت واقعی شدن پیش می رود و به همین اندازه از فضای تخیلی کودکانه دور می شود. این نکته نشان می دهد که فیلمساز تا چه اندازه نسبت به استفاده از این موارد حساسیت و دقت داشته است.

در پایان می توان گفت در حقیقت کودک یک مفهوم راهبردی و بلندمدت و انیمیشن یکی از موثرترین راه های برقراری ارتباط با کودک است. توجه و نکته سنجی در به‌کارگیری این مدیوم موثر رسانه ای که امروز فراتر از نقش خویش عمل می کند به کمک به‌کارگیرنده خواهد آمد و لازم است تا هنرمندان و مسئولان کشورمان در این زمینه توجه لازم را داشته باشند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید