نقش رسانه ها در رشد سواد بصری مردم
بهنام کامرانی نقاش و مدرس دانشگاه معتقد است برای فهم هنر مدرن و به دنبالش هنر معاصر نیاز به پرورش مخاطبی داریم که بتواند با دیدن این آثار به فهم درستی برسد و از آن اثر لذت ببرد.
به گزارش خبرنگار مهر، در روزهای پایانی نمایشگاه «مسافران برلین-رم» که شامل نمایش آثار مهمی از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران در محل این موزه بود، همراه با بهنام کامرانی نقاش، پژوهشگر و مدرس دانشگاه به دیدن این آثار رفتیم. در این گشت و گذار در موزه که هر جا فرصتی دست می داد کامرانی درباره آثار و اهمیت تاریخ هنری آن به تفصیل سخن می گفت (در این مجال فرصت بیانش نیست)، بیشتر از هر چیز درباره اهمیت نهادینه کردن فرهنگ موزه و گالری رفتن و آشتی مردم با آثار تجسمی سخن گفته شد. اینکه در جامعه امروز که بسیاری از غیر ضروریات در زندگی روزمره ما به اصل تبدیل شده اند تا چه میزان هنر می تواند نقش روشنگری ایفا کند و چگونه باید مردم را سمت چنین فضاهایی جذب کرد. در این میان درباره اهمیت بنای موزه، آثار گنجینه و هنر مدرنیستی و فهم آن سخن گفته شد. نکته مهم این است که اصولا فهم آثار مدرنیستی به دلیل نوع اهمیتی که به فرم و رنگ می دهند برای مخاطبان ناآشنا به جریان های هنری دشوار است. مثلا ایستادن رو به روی اثری که یک صفحه مطلقا سیاه است و اتفاقا یکی از آثار بسیار مهم در تاریخ هنر است، قطعا برای مخاطبی بدون پیش زمینه فهم اثر مدرنیستی دشوار خواهد بود و در نمایشگاه اخیر موزه هنرهای معاصر تهران که بخشی از گنجینه موزه که آثار مدرنیستی است به نمایش درآمد عموم آثار اینگونه بود.
بهنام کامرانی در ابتدای صحبت های خود با اشاره به نمایش گاه به گاه آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران در محل این موزه به خبرنگار مهر گفت: فکر می کنم موقعیت موزه هنرهای معاصر تهران که بهتر است به آن موزه هنرهای مدرن بگوییم (چون بیشتر آثار مدرن در آن نگهداری می شود)، به دلیل ویژگی های متعددی که دارد و نمایشگاه های گاه به گاهش از آثار گنجینه، نسبت به سایر موزه های کشور یک برتری نسبی دارد. این موزه خصوصا دارای یک کلکسیون منحصر به فردی دارد که دیگر همه درباره اش می دانند.
وی ادامه داد: اولین مواجهه یک فردی که پا به این موزه می گذارد را باید مواجهه او با معماری این مکان دانست. معماری موزه هنرهای معاصر تهران بر اساس الگوبندی موزه «موما» که در نیویورک شکل گرفت ساخته شده است. موزه «موما» در شکل دهی و جمع کردن مجموعه های مدرنیستی بسیار پیشرو بود. مدیر این موزه، چینشی برای این آثار در موزه برای نخستین بار صورت داد که بر اساس ساده شدن فرم و جریان فرمالیستی که در هنر مدرنیستها قالب است انجام شد.
این نقاش بیان کرد: شما در آن موزه هنر کوبیسم تا می نیمالیسم را به شکلی ساده سازی شده در فرم ها می توانید به شکل تاریخی مرور کنید. البته به این چینش ایرادی هم گرفتند و آن این بود که در این چینش جریان های کناری در هنر مدرنیسم کمتر مورد توجه قرار گرفت. در واقع هنرهایی که جنبه اجتماعی دارند یا خصلت های زمینه مند دارند در مرتبه های پایین تر در این چینش دیده می شود.
موزه هنرهای معاصر متاثر از شکل گیری موزه «موما»
وی گفت: موزه «موما» یک رمپ مرکزی دارد که از طریق آن وارد اتاق هایی می شوید که هر کدام ساختار مشخصی دارد. در واقع این مدل ساختمان موزه از اندیشه نظریه پردازی می آمد که برای اولین بار گفت: «هنر مدرنیستی باید در موقعیت گالری های سفید و اتاق گونه دیده شوند.» پیش از آن نقاشی ها قاب های پر طمطراق و کلاسیک داشتند و دیوارهای گالری قرن ها بود که به رنگ های قرمز و سبز و آبی رنگ می شدند. قاب و دیوار با اصل اثر مدرنیستی هماهنگ نبود. در آثار مدرنیستی که بر اساس فرم و جنبه های رنگ و فرم شکل می گیرد و باید این رنگ ها در خالص ترین شکل دیده شود در مدل قدیمی گالری ها موجهه مخاطب با اثر را تحت تاثیر قرار می داد. ساختار موزه «موما» و موزه هنرهای معاصر بر اساس اصل دیده شدن هر چه بهتر آثار مدرنیستی شکل گرفت.
کامرانی ادامه داد: البته معماری موزه هنرهای معاصر تهران در عین حال معماری فوق العاده ای دارد که بر اساس بادگیرهای شهرهای کویری که به نوعی کار هدایت نور در فضا را هم به عهده دارند شکل گرفته است. پس خود معماری موزه هنرهای معاصر اولین چیزی است که بیننده با آن سر و کار دارد و کوششی است برای تلفیق دیدگاه های مدرنیستی و معماری ایرانی که شما در نقاشی هنرمندان ایرانی مدرنیست که در گنجینه موزه وجود دارد هم این تلفیق را به خوبی مشاهده می کنید.
در پروژه شکل گیری هنر مدرنیستی در دنیا سهیم نبودیم
این نقاش در پاسخ به این پرسش که چقدر هنرمندان مدرنیستی ایران از زمان پیدایش هنر مدرنیستی عقب تر بوده اند بیان کرد: ما در پروژه هنر مدرن در دنیا شرکت نداشتیم و تازه آن را کشف کردیم. در واقع در جریان دهی این زبان سهیم نبودیم اما این دلیل نمی شود که بگوییم کار استادان مدرنیست ایرانی صرفا بهره گرفته از هنر مدرنیستی است و خود تاثیرگذار نبودند. ما تحت تاثیر جریان مدرنیستی بودیم اما در برخی موارد هنرمندان ما به زبان خود در این هنر رسیدند. مشکل ما این است که جنبه های تئوریک و نقادانه را طی سالیان در هنرمان کم داشتیم و در ادامه به دلایل دیگری مثل ارتباط نداشتن با هنر دنیا و نداشتن آکادمیک های جدی جریان های نقد مهم و پیشرو و آماده نبودن بسترهای اجتماعی این هنر را دیر شناختیم.
ما تحت تاثیر جریان مدرنیستی بودیم اما در برخی موارد هنرمندان ما به زبان خود در این هنر رسیدند. مشکل ما این است که جنبه های تئوریک و نقادانه را طی سالیان در هنرمان کم داشتیم و در ادامه به دلایل دیگری مثل ارتباط نداشتن با هنر دنیا و نداشتن آکادمیک های جدی جریان های نقد مهم و پیشرو و آماده نبودن بسترهای اجتماعی این هنر را دیر شناختیم
وی درباره مهم بودن بسترهای اجتماعی برای درک هنر مدرن بیان کرد: هنر اروپا سابقه طولانی تری نسبت به تمام دنیا و آمریکا دارد و امروزه هم در اروپا سازمان ها و ان جی او هایی وجود دارند که برای درک هنر مدرن به مردم کمک می کنند. به هر حال برای اینکه یک نفر بتواند از یک اثر نقاشی که شامل یک مربع و چهار خط است لذت بصری ببرد نیاز دارد پیش زمینه ای در این زمینه داشته باشد. هیچ بیننده ای به موزه های دنیا وارد نمی شود مگر پیش زمینه ای داشته باشد. بده بستان میان اثر هنری و مخاطب است که باعث ارتقاء دانش بصری می شود و این مهم به ایجاد یک بستر فرهنگی نیاز دارد.
کامرانی ادامه داد: گل به تنهایی اثر هنری نیست ولی وقتی در نگارگری ما تبدیل به گل و مرغ می شود یا در یک نقاشی می نشیند نیاز دارد برای فهم آن گل یک پیش زمینه داشته باشیم. هر چند مدرنیست ها اصرار داشتند اثر خود را بدون پیش زمینه و مولف بدانند و هدف گذاری را آزاد گذاشتن تخیل مخاطب گذاشتند اما امروز می بینیم خوانش های جدیدی به این آثار اضافه شده است.
وی در پاسخ به این سوال که چرا یک فرد عادی که امروز از جلوی موزه هنرهای معاصر رد می شود باید سرش را کج کند و داخل موزه شود حتی اگر بداند مثلا نمایشگاهی از مهمترین گنجینه آثار هنری دنیا در آن به نمایش گذاشته شده است یا یک نمایشگاه هنری بسیار مهم در آن برپاست گفت: من فکر می کنم هر آدمی با حداقل حساسیت هم می تواند نمایشگاهی از آثار گنجینه موزه یا نمایشگاه های هنری خوب را تا آخر ببیند چون هنر امروزه نقش مهمی در زندگی ما ایفا می کند. ضمن اینکه من گمان می کنم باید کاری کنیم هنر نقش مهم تری هم به عهده بگیرد چرا که جامعه ما بیش از حد سیاسی و خشن شده است و بیش از حد به چیزهای غیر ضروری توجه می کنیم. نیاز داریم به چیزهایی که ما را به هستی و زیبایی و ویژگی های بنیادین زندگی هدایت کند. هنر این کار را می کند. یک اثر هنری می تواند ما را به فکر فرو ببرد و دریچه های جدیدی به هستی را رو به ما باز کند. وقتی یک اثر هنری می بینید بعد می روید درباره آن اثر و چرایی خلق آن و ابعاد زیبایی شناسانه اش سرچی می کنید، این باعث می شود جنبه هایی از دانایی و اندیشمندی در ما تلنگر بخورد.
نقش رسانه ها در بالا بردن سواد بصری مردم
وی ادامه داد: نقش رسانه برای کشاندن مردم به سمت موزه ها و گالری ها اهمیت زیادی دارد. در همه کشورها رسانه ها و آموزش در مدارس این نقش پل ارتباطی مردم با هنر را ایفا می کنند. آثار هنری ما باید در کتاب های آموزشی حضور داشته باشند. در موزه های فعال دنیا مثل موزه واشنگتن می بینید نه تنها در بهترین نقطه شهر قرار گرفته اند و ورود به آنها مجانی است بلکه می بینید یکباره یک کودکستان را آورده اند جلوی کار ماتیس نشانده اند تا از روی آن نقاشی بکشند و درباره آن نقاشی برایشان حرف می زنند.
در دنیا کسانی هستند که برای مردم عادی از هنر می نویسند. این نوع نویسندگان هنری در فرهنگ ما حلقه مفقوده است. ما نویسندگانی که بین حوزه عمومی و نخبه کار کنند و بتوانند مردم را به هنر نزدیک کنند بسیار کم داریم
کامرانی گفت: در دنیا کسانی هستند که برای مردم عادی از هنر می نویسند. این نوع نویسندگان هنری در فرهنگ ما حلقه مفقوده است. ما نویسندگانی که بین حوزه عمومی و نخبه کار کنند و بتوانند مردم را به هنر نزدیک کنند بسیار کم داریم. اگر امروز شما می بینید مثلا گالری گردی یا رفتن به موزه بین قشر جوان زیاد دیده می شود یا رشد داشته است بخشی از آن به خاطر یک مد روشنفکرانه است اما باید دید چقدر از کسانی که به گالری و موزه می روند با دیدن کارها دریافت عمیقی از هنر پیدا می کنند و هنر جزئی از زندگی اشان می شود. چقدر ما مصرف اثر هنری داریم و بلد هستیم اثر هنری را به خانه ببریم و از آن لذت ببریم.
وی گفت: من همیشه سر کلاس یک مثالی برای دانشجویانم می زنم. می گویم در شعر فارسی یک زمان می گفتند: «رخش چون ماه بود». بعدها گفتند: «رخ ماهش» و امروزه می گویند: «رخش طلوع کرد». این یک پیشرفت زبانی است و اگر کسی در معرض این پیشرفت نباشد وقتی به جمله «رخش طلوع کرد» می رسد برایش عجیب خواهد بود. مثلا ممکن است برای پدربزرگ های ما این جمله عجیب باشد. کار هنری و فهم هنر معاصر هم همینگونه است. باید هنر مدرن خوانده شده باشد و نقد شده باشد تا بتوانیم به درک درستی از خوانش هنر معاصر برسیم. البته در هر صورت هر انسانی درکی از دیدن یک اثر هنری خواهد داشت. حتی شما رو به روی یک دیوار سفید با ترک هایی قابل مشاهده هم بیاستید حسی از آن می گیرید. اما ما نیازمند این هستیم که همواره بدانیم و جاذبه اثر هنری همیشه ما را به سمت دانستن بیشتر سوق می دهد.
وی درباره جمع بندی درباره برگزاری نمایشگاه گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران نیز بیان کرد: به گمانم می شد در این نمایشگاه چیدمان بهتری شود و رنگ دیوار ها در برخی جاها مثلا جایی که اثر رودکو به نمایش گذاشته شد بسیار بد بود. تمام تاثیرگذاری اثر رودکو با گسترده رنگی اش است که وقتی دیوار پشت چنین اثری یک رنگ بسیار قوی کار می شود اثرگذاری رنگی نقاشی رودکو را کم می کند. اما همین که این آثار بار دیگر از انبار در آمدند و دیده شدند بسیار اهمیت داشت. در دنیا برای دیدن برخی از این آثار باید در تدابیر شدید امنیتی بروید آن اثر را ببینید و بلیت های گرانی هم باید بخرید. اما در موزه می توانستید در فاصله چند سانتی متری اثر بیاستید و آن را ببینید. فرصت غنیمتی بود. خیلی از این آثار در کتاب های تاریخ هنر حضور دارند و درباره اشان بحث می شود.