ویلاسازان نمیگذارند پای «حسن صباح» به یونسکو برسد
«گردشگری» و «بومگردی» قاتل جان «حسن صباح» شد و قاتق نان اهالی روستای «گازرخان» الموت! تلاشهای قانونی پایگاه میراث فرهنگی الموت هم نتوانست عرصه و حریم منظری الموت را از باغ -ویلاسازیها نجات بدهد.
به گزارش بازتاب به نقل از ایران، آنطور که «حمیده چوبک» سرپرست کاوشهای باستان شناسی الموت میگوید: «پرونده منظر فرهنگی الموت نتواند از فهرست موقت میراث جهانی خارج و راهی ثبت در فهرست جهانی یونسکو شود.» مشکلات جهانی شدن اسماعیلیان در دیلمان به همین جا ختم نمیشود. ویلاسازان بهدنبال ساخت یک جاده روی صخرههای مشرف به قلعه حسن صباح برای رسیدن به ویلاهایشان هستند!
پاییز رنگ ریز و برگ ریز «الموت» بر بلندای روستای «گازرخان» آنقدر زیبایی دارد که تیم باستان شناسی سخت میتواند چهره زشت آن چیزی که زیر باغهای گیلاس در بلندیهای این کوه جا خوش کرده است را به همگان ثابت کند. پاییزی که هر سال با تصرف بخشی از زمینهای منابع طبیعی، توسط اهالی دامن زرد و نارنجیاش را بیشتر روی صخرههای الموت میکشاند. همه چیز از برنامه سازمان میراث فرهنگی در اواسط دهه 80 برای ایجاد بومگردیها در گازرخان شروع شد. مجوزی که با استقبال روستائیان روبهرو شد. آنها ابتدا در خانههایشان را به روی گردشگران داخلی و خارجی باز کردند. بعد شروع کردند، روی خانهها، طبقاتی مجزا برای گردشگران ساختند. پای گردشگران که سفتتر از قبل شد به سمت بلندیها رفتند تا آنطور که چوبک میگوید:«برای خود خلوتگاه داشته باشند.» بومگردی قرار بود راهی برای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی الموت باشد اما گازرخانیها با ویلاسازی، معنای توسعه پایدار آن را خدشه دار کردند.
«حمیده چوبک» انگشت اتهام را بهسمت برخی از نهادهای استان میکشاند. او در پای پاییزی که مسیر گردشگری به الموت را صد چندان زیبا کرده میگوید:«نهاد مسئول با گرفتن مبلغی بیش از 5 میلیون تومان از هر کشاورز، زمینهای بالای کوه را به آنها واگذار کرده!» بعد هم میپرسد:«مگر این کوهها جزو منابع طبیعی نیستند؟ اما چرا همین که یک کشاورز و باغدار ادعا میکند که زمین این محدوده برای اوست، فورا به او مجوز می دهند؟»
او ریشه درختکاری در بلندیهای الموت را اواسط دهه 80 میداند. در دولت احمدینژاد براحتی به آنها مجوز دادند تا هر جا دلشان خواست کاشت کنند. مقایسه مشاهدات میدانی در این دو بازه زمانی یعنی سالهای 85-86 و سال 97 نشان میدهد که کاشت باغهای گیلاس چهره الموت را کاملاً تغییرداده! گازرخانیها وسط شیارهای کوه هم درخت گیلاس کاشتهاند. باغهایی که براحتی نمیتوان به سمت آنها رفت. با شلنگهای بزرگ آب را به بالای کوه بردهاند. کشت را هم از «گردو» به «گیلاس» تغییر دادهاند. گیلاس به گفته حمیده چوبک آب بیشتری میخواهد. چوبک به آنها پیشنهاد داده که از آبیاری قطرهای استفاده کنند اما منابع طبیعی پای کار نمیآید چون اعتقاد دارد که نمیتوان مردم را مجبور کرد تا هزینه کنند! چوبک روش غرقآبی را باعث رانش زمین در اطراف قلعه الموت میداند. همین مسأله مشکل جدی تری را پیش پای اسماعیلیان در دیلیمان برای رسیدن به فهرست جهانی یونسکو قرار میدهد. باغداران با بردن منبع آب و زدن حوضچه به بالای کوه باز هم حریم منظری قلعه حسن صباح را زخم زدهاند! هیچ اعتراضی هم از سوی محیط زیست شنیده نمیشود. منابع طبیعی هم که خود جاده صافکن اهالی برای کاشت باغ در شیار کوهها و صخرههای اطراف شده!
آنطور که «چوبک» میگوید: «این پرونده تنها به ثبت قلعه حسن صباح محدود نمیشود. آنها منظر فرهنگی الموت را در فهرست موقت جهانی قرار دادهاند.» اما ویلاهای روی ستیغ کوه به آنها میگوید که جهانی شدن قلعه حسن خان و منظر فرهنگی الموت به احتمال قوی خیال خامی بیش نیست! چوبک میگوید: «ما در «اندج» به بومیها مجوز گردشگری و بومیگردی دادهایم. گردشگر در آن ساکن شود و اطراف را هم ببیند اما اهالی میخواهند روی کوه برای گردشگر ویلا بسازند!» «اندج» نخستین مکان در الموت است که حسن صباح پنهانی به آن وارد میشود و شروع به تبلیغ مذهب اسماعیلیه میکند.
چوبک، الموت را یکی از مناطق مهم تاریخی- فرهنگی سرزمین ایران میداند که جایگاه ویژه مذهبی، تاریخی، فرهنگی و طبیعی دارد. او در 13 سال کاوش توانسته است که منظر فرهنگی الموت را در فهرست موقت میراث جهانی به ثبت برساند اما مشکلاتی روی صخرههایش ریشه زدهاند که نمیگذارد الموت به جلوداری «حسن صباح» به فهرست جهانی یونسکو بپیوندد. دخل و تصرفها در جدال با قانون عرصه و حریم الموت را خط زدهاند. این عرصه حریم به گفته چوبک به همه دستگاهها ابلاغ شده اما نتوانسته است از حریم اسماعیلیان دفاع کند.
کشاورزان روی اراضی «خشکه چال» هم باغ کاری کردهاند. به گفته این باستانشناس در خشکه چال نباید ساخت و ساز میکردند. تا یک دهه پیش بافت روستا به اراضی پایین صخرهای که قلعه حسن صباح روی آن است محدود میشد! این مسأله را حمیده چوبک یادآوری میکند و میگوید: «اما مردم ثروتمند شدهاند و الان ویلا و باغ میخواهند. میخواهند خلوتگاه خودشان را داشته باشند» آن بافت روستایی که جمع بود و مردم در سایه صخرههای بلند کنار هم خانه میساختند تا در امان باشد، دیگر کاربردشان را از دست داده! به گفته چوبک، «علیرضا آشناگر» معاون سیاسی و امنیتی استانداری قزوین به الموت میآید تا از نزدیک با مشکلات آنجا آشنا شود. ساخت و سازها او را متعجب میکند. چوبک میگوید:«آقای آشناگر میگفت چطوری این اتفاقها افتاده است؟!» چوبک از این فرصت استفاده میکند و تمام ضوابط و مشکلات الموت را در نامهای به اطلاع او میرساند. معاون سیاسی و امنیتی استان هم ضوابط را به دستگاهها و فرمانداری ابلاغ میکند. در این ابلاغیه رعایت حریم و عرصه منظر فرهنگی الموت را ضروری میخواند و خواستار برخورد با متخلفین میشود. چوبک و همکاران وی، روی حمایتهای قانونی معاون سیاسی امنیتی استان حساب ویژهای باز کردهاند. او میگوید:«یک دهه پیش در الموت 12 مستثنیات وجود داشت که خیلی مشکلی با آنها نداشتیم. اما اهالی شروع کردند براساس عرفی که داشتند، زمینها و صخرههای اطراف را تقسیم کردند.» اهالی براساس همان عرف توانستهاند از دادگاه حکم بگیرند. چوبک میگوید: «در حالی که قرار بود این عرصهها غیر از مستثنیات، دراختیار میراث فرهنگی قرار بگیرد.» تعیین عرصه و حریم الموت در سال 81 را هم به هیچ گرفتند. او میگوید: «این عرصه و حریم مصوب و اعلام قانونی حقوقی شده است. بنابراین باید بهعنوان یک قانون بالا دستی اجرا میشد و دادگاه رأی جدیدی را نمیداد.» اما دادگاه رأی را پس از بررسی پرونده به نفع اهالی داد. به هرترتیب ویلاسازان که حالا پنجرههایشان چشم در چشم قلعه حسن صباح دارد، بهدنبال ساخت یک جاده هستند. جادهای که میراث فرهنگی جلوی آن ایستاده. اما ویلاسازان به «حمیده چوبک» گفتهاند تو بالاخره میروی و ما جاده را تا جلوی ویلاهایمان خواهیم کشاند! حمیده چوبک آنقدر در این سالها قانون شکنی دیده که بگوید: «احتمالاً برد با آنهاست.»! حالا این سؤال پیش میآید که آیا ویلاسازان اجازه میدهند پای حسن صباح و یارانش به یونسکو برسد؟ حسن صباحی که بهانه رونق گردشگری و بومگردی در روستای گازرخان شد!