آقای کرباسچی! هر کس هم جای شما بود، از دبیرکلی «کارگزاران» استعفا میداد!
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در واکنش به جمله معاون اول رئیسجمهور که گفته بود «اجازه برکناری منشی خودم را ندارم چه برسد به تغییر مدیران دولتی» گفت: من صحبت آقای جهانگیری را شنیدم اما نمیدانم چرا این حرف را زد؟ اگر من به جای او بودم که حتی نمیتوانستم منشی خودم را تغییر دهم، یک روز هم در کابینه دولت نمیماندم.
به گزارش انتخاب، ترغیب و تشویق اسحاق جهانگیری به استعفا و کنار رفتن از کابینه، آن هم از سوی دبیرکل حزب متبوع معاون اول رییس جمهور، نکات قابل تاملی در خود دارد.
اول – موضوع استعفا و کنار رفتن جهانگیری، موضوع تازهای نیست. از همان ابتدای دولت دوازدهم با تغییرات در دفتر رییس جمهور و شایعات مربوط به کاهش اختیارات معاون اول، این شایعه مطرح شده و در این یک سال و اندی در مقاطع مختلف پررنگ شده است. به طور طبیعی در این مدت، غلامحسین کرباسچی به عنوان دبیرکل حزب کارگزاران میتوانست از اوضاع هم حزبی خود مطع شده و حتی به او مشاورههایی را که لازم میداند بدهد. اینکه چرا پس از این مدت، چنین موضوعی آن هم به صورت علنی از سوی کرباسچی گفته شده، خود نشان از ضعف مدیریتی او در حزب دارد.
دوم – مدیریت غلامحسین کرباسچی، در حزب کارگزاران در حالی که این حزب چندی پیش مورد هجمه بانفوذترین حزب در دولت قرار گرفته بود، علامت سوالهای زیادی را ایجاد کرده. در تیرماه امسال، حملات رسانه ای نزدیکان دفتر رییس جمهور به اسحاق جهانگیری حتی تا باب کردن شایعه جایگزینی فردی مانند محمدباقر قالیباف به جای او هم پیش رفت؛ یک اتفاق عجیب و غیرعادی که میتوانست نشان دهنده عمق اختلافها باشد. چگونه میشد تصور کرد رقیب انتخاباتی روحانی معاون اول او شود و جای کسی را بگیرد که به زعم کارشناسان سیاسی، خود قالیباف را در مناظرات شکست داده و یکی از عوامل پیروزی قاطع روحانی بود؟
تا اینجلای کار، موضوع به حزب اعتدال و توسعه بازمی گردد. اما ماجرا وقتی عجیب میشود که بدانیم همه امکانات رسانه ای متعلق به حزب کارگزاران در این دعوا، طرف دفتر رییس جمهور را گرفته بود؛ البته به شکل ناملموس!
کرباسچی اما این امكانات عريض و طويل رسانه اي حزب كارگزاران را تنها و تنها در ازاي يك حكم ساده دفتر رييس جمهور به يك عضو جوان و جویای نام خود، در اختيار واعظي و رقباي جهانگيري گذاشت و همه اين امكانات را عليه معاون اول رییس جمهور بسيج كرد! گو انکه این رسانه ها در فضای مکتوب اقبالی ندارند و بیش از 95 درصد برگشتی دارند، اما نفس این اقدام جای تعجب بسیار است. حقیقتاً همين حكم ساده (كه ابتدا بصورت جعلي و دروغ بعنوان مشاور رييس جمهور مطرح شد) چنان پيروزي بزرگي براي دبيركلش است كه عليه يار سابق خود در حزب، بلوا كند و به سمت طرف مقابل بلغزد؛ آن هم به سمت فردی که رویه او به صراحت در تقابل با رویه آیت الله هاشمی است!
این موضوع بی تردید به مدیریت حزب مرتبط است؛ جایی که غلامحسین کرباسچی تاکنون درباره آن توضیحی نداده. البته ممکن است توجیه کرباسچی این باشد که روزنامه به صورت مستقل عمل میکند؛ این توجیه زمانی قابل قبول است که رسانه های مورد اشاره ارگان حزب نباشند و خود مشاور سرپرست نهاد نیز به صورت مستقل فعالیت کند نه به عنوان عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران.
به واقع، چگونه ممکن است کرباسچی به جلسه وزارت کشور برود و از رحمانی فضلی و واعظی انتقاد کند، اما تمام امکانات رسانهای حزب او در حمایت از این دو سنگ تمام بگذارند؟
از سوی دیگر، این عضو حزب کارگزاران که خود را به دروغ مشاور ریس جمهور می کند و اخبار دفتر روحانی را به بیرون درز می دهد، در دوران فعالیت خود به واسطه ی خصلت «جویای نامی» ، رکوردی ویژه در همراهی جریان های مختلف فکری داشته است که بعضاً با یکدیگر اختلاف نگاه زیاد و بل تقابل نظر داشته اند. یک روز با مهدی کروبی بود؛ یک روز با آیت الله هاشمی و یک روز با محمود واعظی؛ روزی با بیت آیت الله منتظری همراهی می کرد و روز دیگر با بیت امام! و روزی نیز علیه تک تک یا همه ی آنان فعال بود!
سوم – خود غلامحسین کرباسچی در مقاطع مختلف، مواضعی اتخاذ کرده که اصولا با اولیات کار حزبی و سمت دبیرکلی یک حزب همخوانی ندارد. به عنوان نمونه، او در سال ۸۸ در کنار مهدی کروبی فعالیت داشت در حالی که حزب کارگزاران که در کنار آیت الله هاشمی بود، به صورت رسمی از میرحسین موسوی حمایت کرد. چنین تناقضی که از اولیات کار حزبی است، چگونه قابل توجیه است؟ مواردی از این دست البته کم نیستند و به نظر میرسد سادهترین کار برای کسی که قصد دارد مواضع تکروانه اتخاذ کند، کنار رفتن از سمت حزبی خود است.
چهارم – با توجه به موراد فوق، کرباسچی که جهانگیری را به استعفا ترغیب و تشویق میکند، درباره عدم هماهنگی اعضای شورای مرکزی حزب خود چه نظری دارد؟ وقتی در این حزب هر کسی ساز خود را میزند و حتی مواضع رسمی حزب زیر پا گذاشته میشود، آیا به نحوه مدیریت آن اشکالی وارد نیست؟ آیا بهتر نیست کرباسچی که این روزها چونان احمدی نژاد، به صاحبنظر همه امور بدل شده و پای ثابت افاضات در مورد مسائل مختلف جهان است، به جای تشویق دیگران به استعفا، دست کم خود از سمت حزبی اش کنار رود و سپس دیگران را به استعفا ترغیب کند؟