روایت عباس عبدی از حضورش در تلویزیون: محدودیتی برای من قائل نشدند؛ چون میدانستند اگر چنین کنند، نخواهم پذیرفت
برنامه «زاویه» شبکه چهار که با استقبال همه طیفها روبهرو شد، آیا نویدبخش رویکرد تازه صداوسیما است؟ عباس عبدی معتقد است درصورتی میتوان از اتفاق تازه صحبت کرد که همه شبکههای دیگر ملی و استانی نیز فرصتی برای حضور منتقدان فراهم کنند.
روزنامه ایران با این مقدمه، گفتوگوی خود با عباس عبدی را درباره نحوه حضورش در این برنامه منتشر کرده است:
برنامه «زاویه» بازتاب زیادی داشت. آیا برای حضور شما محدودیتی قائل شدند؟
هیچ محدودیتی برای حضور در برنامه برای من قائل نشدند، ضمن اینکه میدانستند اگر چنین محدودیتی قائل شوند، نخواهم پذیرفت، بنابراین چنین چیزی وجود نداشت. اما در هر حال من این را میفهمم که وقتی به آن برنامه میروم، هدفم صرفاً این نیست که برخی حرفها را بزنم و تمام. هدفم از مشارکت در این جلسات و برنامهها این است که مطابق آنچه اعتقاد دارم، کمک کنم تا آرام آرام رسانه رسمی به نسبت آزادی شکل بگیرد و حساسیتهای منفی نسبت به آزادبودن رسانه و رادیو و تلویزیون از بین برود تا همه کسانی که مخالف آزادی هستند به این نتیجه برسند که آزاد نبودن رسانه به نفعشان نیست و بکوشند تا خود را با فضای آزاد تطبیق دهند. اگر اینگونه فکر کنم و بخواهم متناسب با آن عمل کنم، طبیعی است ملاحظاتی داشته باشم، به این معنی که قرارم این نیست هر حرفی با هر ادبیات و شکلی گفته شود البته حرفهای خود را میزنم، اما سعی میکنم با ادبیات بهتر و غیرجنجالیتر بزنم. بنابراین محدودیتی وجود نداشته و آنچه را به ذهنم رسید گفتم.
آیا احساس میکنید نقدهای شما یا سایر منتقدین در صداوسیما شنیده میشود؟
در گذشته هیچ گاه از من برای حضور در تلویزیون دعوت نمیشد و البته در مواردی هم که در سال گذشته دعوت شد شرایط دعوت و برنامه را مناسب ارزیابی نمیکردم. توقعی هم ندارم که صداوسیما از من دعوت کند. مسأله اساسی این است که همه نگاههای موجود در عرصه عمومی در آنجا بازتاب داشته باشند و نه فقط بخش بسیار کوچکی. البته یک بار از سوی شبکه افق دعوت شدم و کلی هم وقت گذاشتم و در آن مناظره شرکت کردم اما پخش نشد. بنابراین اگر به این معنا بگیریم، معنایش این است که اصلاً نقدها را نمیشنوند. اما اگر برنامه اخیر را بهعنوان نمونه در نظر بگیریم که البته نمونههای دیگری هم در این برنامه بوده، شاید بتوان آن را یک گام یا قرینهای دانست تا بتوانیم بگوییم شواهدی وجود دارد که آنان نقدها یا صداهای منتقد را میشنوند. در حالیکه بهنظر من مهمتر از اینکه آنان صحبتها را بشنوند یا نه، این است که با نظرسنجیهایی که انجام میدهند، میتوانند ببینند که به چه میزان اعتبار این رسانه کاهش یافته و چه رسانههای دیگری جایگزین آن شدهاند. با وجود این، فکر نمیکنم اگر این کار در حد شبکه چهار باقی بماند، بتواند اثرگذار باشد، بلکه برای اثرگذاری باید به یک سیاست عمومی تبدیل بشود. به این معنی که شبکههای یک، دو و سه و نیز شبکههای استانی هم باید وارد میدان شوند. نگران هم نباشند که چه حرفهایی گفته خواهد شد. شاید از حرفهای مطرحشده خوششان نیاید و چه بسا برخی از حرفها غلط باشد، در هر دوی این موارد اتفاق بدی نمیافتد. کما اینکه اکنون شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی حرفهایی به مراتب تندتر از اینها را هم مطرح میکنند و هر اتفاق منفی که قرار بود رخ بدهد، با آنها افتاده است و آزادی این رسانه آن اتفاقات را مثبت خواهد کرد که منفیتر نمیکند. بنابراین تنها کار درستی که صدا و سیما انجام میدهد، این است که این آزادی بیان موجود در جامعه را به مسیر رسانههای مسئول هدایت کند تا مسئولانه شود تا با حضور همه گروهها، صدا و سیما به معنای واقعی خودش و به جایگاه یک رسانه خوب باز گردد. این طور نباشد که بخواهند چیزی را به ملت حقنه و نقش بوق را ایفا کنند. رسانه ملی باید فضا را برای همه گرایشها بویژه در بخشهای خبری باز کند و این بیش از هر چیز دیگری به بازسازی اعتماد به رسانه که رکن اولیه بازسازی اعتماد به حکومت است، کمک میکند.
شکاف رسانهای در ایران را منشأ بیثباتی میدانید. آیا صداوسیما از پیامدهای بیاعتمادی در دیماه، درس گرفت؟
قرآن درباره کسانی که در دریا دچار طوفان میشوند و خطر مرگ تهدیدشان میکند، آیهای دارد که میگوید اینان در آن لحظه که دچار طوفان میشوند، به خدا پناه میبرند، اما وقتی به ساحل میرسند، خدا را فراموش میکنند. این آیه مصداق رفتارهای ما در سیاست و بحرانها نیز هست، به این معنی که وقتی با بحران مواجه میشویم، با فوریت متوجه مشکل میشویم و تصمیماتی برای حل مسأله میگیریم یا به ذهن ما میرسد که این مسأله اشتباه است و باید درست شود اما هنگامی که بحران فروکش میکند، براحتی فراموش میکنیم، درحالی که بحران بار بعد با شدت و گستره بیشتر خود را نشان میدهد. بنابراین فکر نمیکنم نه صداوسیما و نه جای دیگر درس ماندگاری از دیماه گرفته باشند. این فقط مربوط به صداوسیما نیست، در کل سیستم باید این درس ماندگار گرفته شود و بخشی از این درس باید در صداوسیما بازتاب داشته باشد. بر این باورم که وضعیت رسانهای ما یک خطر امنیت ملی است. جامعه ما با این حد از تنشها نیازمند داشتن رسانه آزاد است تا مردم به آن اعتماد کنند و در مواقع بحرانی به سمت رسانههای غیررسمی و حتی مخالف نروند.
اگر سیاستهای رسانهای، باعث سلب اعتماد مردم به رسانههای رسمی شده، علت تداوم این رویکرد چیست؟
یک دلیل این رویکرد نیروهایی است که آنجا فعالیت میکنند. این نیروها بیشتر با فضای گذشته خو گرفتهاند و حاضر نیستند حرف آزاد و بدون سانسور را بشنوند، به همین دلیل این ساختار خود را با فضای گذشته تطبیق داده است. اگر اتفاقات و برنامههای اخیر را در رادیو تلویزیون میبینید، به این دلیل است که نیروهای جدید وارد صداوسیما شدهاند که گرچه اصولگرا هستند، اما میفهمند و معتقدند سیاستهای گذشته راه به جایی ندارد. به همین دلیل بسیار راحتتر با منتقدان برخورد میکنند و به آنان احترام میگذارند، در حالی که نیروهای گذشته در چارچوب خاص و بسته خود هستند و بسرعت نمیتوانند فضای ذهنی وعملی خود را تغییر دهند.