آیا افزایش تهدیدهای ایران و آمریکا علیه یکدیگر، برخلاف ظاهر آن، نشاندهنده تمایل دو طرف برای مذاکره و گفتگوست؟
مرکز مطالعات الجزیره در تحلیلی به قلم د.فاطمة الصمادي نوشت: «این مقاله به بررسی تبادل تهدیدها بین ایالات متحده و ایران پرداخته و چالشهایی که تهران برای اداره مقابله با واشنگتن با آن مواجه است را مورد بحث قرار می دهد».
در ادامه این تحلیل آمده است: «اگر منافع ما را تهدید کنند، منافع انها را تهدید می کنیم..باید تهدید ما را جدی بگیرند». به نظر می رسد این صحبت یک مقام نظامی ایرانی به دقت می تواند رابطه کنونی بین واشنگتن و تهران را توصیف کند؛ منافع همان چیزی است که هر دو کشور برای دفاع از آن تلاش می کنند.
تهدیدها بین ایالات متحده و ایران به شکلی بی سابقه به اوج خود رسیده است و در این میان خواه صحبتهای ترامپ در مورد تهدید ایران، همانطور که سردار سلیمانی می گوید، ادبیات کاباره ای باشد و یا حاصل مناقشه های سیاسی در دولت ترامپ، می تواند منجر به مقابله ای شود که دولتهای منطقه و بویژه دولتهای خلیج(فارس) نمی توانند از آثار ان به دور بمانند؛ چرا که آن نسخه سحر آمیزی که برخی دولتها امیدوار هستند با استفاده از آن بتوانند ایران را مهار کنند، بدون پرداخت هزینه های سنگین، در واقعیت موجود نیست و ویژگی های جغرافیای سیاسی ایران و همسایگان آن، با وارد آوردن یک ضربه نظامی به ایران، در ابعادی محدود، منافات دارد.
در این میان، مسئولان ایرانی بر توانایی این کشور برای بستن تنگه هرمز تاکید می کنند. با وجود اینکه بسته شدن تنگه هرمز ضربه محکمی به اقتصاد جهان می زند، باید این مساله را در نظر داشته باشیم که محرومیت ایران از صادرات نفت آن، در حقیقت به معنای اعلان جنگ است؛ چرا که این تحریم موجب عمیقتر شدن بحران اقتصاد ایران و فشار معیشتی سختی به مردم می شود. علاوه بر اینکه تحریم نفت ایران به مثابه نقشه ای برای براندازی نظام ایران و سلب مشروعیت آن است؛ همانطور که رهبر انقلاب اسلامی ایران این مساله را صراحتا اعلام کرده است.
از حیث خوانش ایرانی این مساله در سطوح مختلف، باید گفت ممنوعیت صادرات نفت، تهدید امنیتی مستقیمی برای تهران است که ان را مجبور می کند برای مقابله، اقدامی بی سابقه انجام دهد، که می تواند شراره جنگ را در منطقه ای شعله ور کند که پر است از مشکلات امنیتی. زمانی که ایران چنین تهدیدی می کند، در واقع «اقای تاجر»، ترامپ، را خطاب قرار می دهد تا آثار تحریم نفتی ایران بر اقتصاد جهانی را در محاسبات خود در نظر داشته باشد؛ اثاری که بی شک اقتصاد امریکا و دولتهای اروپایی نیز از آن به دور نمی ماند. با اینکه از نظر قانون بین المللی، ایران حق بستن تنگه را ندارد، اما از جنبه عملی، قادر به انجام آن است.
استفان والت، مفهوم «توازن در تهدید» را عنصر مهمی در تفسیر روابط بین المللی می داند و معتقد است تهدید، و نه قدرت، وزنه اصلی نگرانی امنیتی دولتها در نظام بین المللی است. بنابراین، دولتها برای افزایش توانایی نظامی خود در جهت دست یابی به توازن در تهدید تلاش می کنند؛ کاری که امروز ایران انجام می دهد، به نحوی که تهدید منافع خود را عاملی برای تهدید منافع دشمن می داند.
تنش موجود، اساسا به حضور ایران و نفوذش در تعدادی از پرونده های مهم منطقه بستگی دارد و تحلیل های مربوط به نشست اخیر ترامپ و پوتین، ایران را موضوع اصلی مذاکرات انها می داند، که در ضمن انها، امکان معامله روسیه و آمریکا در مورد اخراج ایران از سوریه مطرح می شود. اما سوال مهم آن است که آیا واقعا روسیه توان خارج کردن ایران از سوریه را دارد؟
با توجه به استراتژی حاکم بر سیاست ایران در سوریه، به نظر می رسد که خروج ان از این کشور عربی آسان نبوده و بستگی به تصمیم روسیه یا آمریکا ندارد؛ مگر در صورتی که ایالات متحده وارد جنگی زمینی علیه حضور ایران در سوریه شود؛ که البته امری بعید است. حضور ایران در سوریه امری واقعی است و ارائه راه حلی را برای بحران این کشور بدون در نظر گرفتن ایران متصور نیست.
در مورد شرایط داخلی ایران، باید گفت در جوانب مختلف، مشکلات متعددی وجود دارد و مردم ایران با چالشهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مواجه هستند؛ چالشهایی که می توانند بحرانهایی جدی برای سیاستگذاران ایرانی ایجاد کنند. این در حالی است که در میان تهدیدهای خارجی و مشکلات داخلی، روحانی در تیر رس دشمناش قرار گرفته است بدون انکه حمایت زیادی از او شود.
مساله قابل توجهی که امروز مطرح می شود این است که آیا واقعا دو طرف نزاع قصد دارند تهدیدات لفظی را به مرحله عمل برسانند یا اینکه راه حل های سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی، وجود دارد که می تواند منطقه را از جنگی پر هزینه در امان نگاه دارد؟ ایران از طریق تهدید و پاسخ به تهدیدها خطاب به ترامپ، تلاش می کند رئیس جمهور آمریکا را متوجه خسارتها و خطرات موجود در مقابله نظامی کند؛ اما همزمان نگران رفتار غیر قابل پیش بینی ترامپ و تمایل واضح او به تحرکاتی برخلاف قواعد و اصول حاکم بر جهان است؛ از این رو، سیاستمداران ایرانی اکنون بیش از هر زمانی خود را برای مقابله ای فراتر از تهدیدهای لفظی آماده کرده اند.
اگر ایران در گذشته خبرگی و کاردانی لازم برای فهم سیاست امریکا از زمان بوش پدر تا پایان دوره ریاست جمهوری اوباما را داشته است، در حال حاضر به ابزارهای تازه ای برای تعامل با ترامپ و دولت او نیاز دارد؛ کسانی که دشمنی واضحی با جمهوری اسلامی دارند.
ایران و ایالات متحده رفتاری عداوت آمیز در قبال یکدیگر دارند، اما این رفتار دربردارنده دو وجه است: اول: استناد به نظریه استراتژیک سنتز؛ که براساس ان، افزایش تهدید کشورها علیه یکدیگر، در واقع منعکس کننده تمایل انها برای مذاکره و گفتگوست؛ همانطور که ترامپ بارها از تمایل خود برای نشستن سر میز مذاکره با ایرانیها صحبت کرده است. در مقابل، میدان سیاست ایران نیز از افرادی که خواستار مذاکره با ترامپ هستند خالی نیست؛ که البته صدای انها در برابر مخالفان مذاکره، به سختی شنیده می شود. و در وجه دوم، این دشمنی و کینه به حدی رسیده است که امکان تعامل با آن جز از طریق مقابله ای مادی وجود ندارد و احتمالا بعدی نظامی به خود می گیرد. این مقابله نظامی می تواند تبعاتی سخت برای همه طرفها داشته باشد و همین تبعات مستلزم ان است که طرفهای درگیر اقداماتی را برای کنترل اوضاع و یا کاهش شدت تاثیرات آن اتخاذ کنند.
مترجم: مریم نصرالهی