ترزا می و محافظهکاران دست به قمار کسب قدرت زدند
نتایج نظرسنجی صورتگرفته توسط موسسه «O.R.B» که روز یکشنبه منتشر شد، مؤید آن است که مساله خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا موسوم به برگزیت، ملاک اصلی یکسوم رأیدهندگان انگلیسی در انتخابات زودهنگام پارلمانی امروز در این کشور است.
نتایج این نظرسنجی که به سفارش ایندیپندنت صورت گرفت و در این نشریه منتشر شد، بیانگر آن است که رأی تاکتیکی انگلیسیها در انتخابات امروز، هشتم ژوئن، میتواند تمامی پیشبینیهای صورتگرفته در مورد پیروزی قاطع حزب محافظهکار تحت رهبری ترزا می در این انتخابات را تحتالشعاع قرار دهد.
به گزارش بازتاب به نقل از آرمان ، از همینرو برای تحلیل دقیقتر وضعیت و شرایط احزاب در انتخابات پارلمانی بریتانیا، بررسی تاثیرات ناامنیهای اخیر بر این انتخابات و… با دکتر علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، محقق و کارشناس مسائل اروپا و مولف آثاری چون تاریخ اروپا در قرن جدید، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، و تاریخ فرهنگ و هنر اروپا در قرن جدید، گفتوگویی کرده ایم که در ادامه میخوانید.
انتخابات هشتم ژوئن بر تروئیکای حزب محافظهکار با رهبریت ترزا می، حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین و حزب ملی اسکاتلند با محوریت خانم نیکلا استورجن استوار است. از بخت اول انتخابات یعنی محافظهکاران شروع نماییم؛ با توجه به پیشنهاد 19 آوریل سال جاری میلادی توسط خانم ترزا می برای برگزاری انتخابات زودهنگام در هشتم ژوئن، بسیاری از کارشناسان دلیل اصلی آن را به دست آوردن اکثریت قاطع پارلمان برای حمایت در روند مذاکرات خروج انگلستان از اتحادیه اروپا میدانستند، اولا از دید شما خانم می و حزب محافظهکار با توجه به اینکه 330 کرسی از 650 کرسی را اکنون در اختیار دارد، توان بهدست آوردن اکثریت قاطع را خواهد داشت؟ و ثانیا فارغ از این علت، دلایل دیگر پیشنهاد انتخابات زودهنگام خانم می را ناشی از چه عوامل دیگری میدانید؟
شرایط کنونی حزب محافظهکار و شخص خانم می در این یک سال اخیر فراز و فرودهای فراوانی داشته است، اما پیشتر از تمام این مسائل خانم می بهواسطه اینکه وامدار و میراثدار یک دولت استعفایی بود تمایل داشت در یک روند انتخاباتی خود را از سایه این میراثداری خارج کند، لذا این انتخابات زودهنگام، منشأ مشروعیتبخشی به کابینه خانم می است تا بتواند با رأی مستقیم مردم در کارزار مذاکرات سخت و پیچیده با اتحادیه اروپا قرار گیرد، در نتیجه خانم می و حزب محافظهکار دست به یک قمار سیاسی زدند تا به این اهداف و حمایتها دست یابند. اما دلیل دیگری که میتوان برای این انتخابات زودهنگام در نظر داشت این است که علاوه بر اکثریت قاطعی که دولت خانم می برای حمایت در مذاکرات خروج از اتحادیه اروپا به آن نیاز دارد، تقویت انسجام ملی بود، چراکه بعد از رفراندوم هم فضای سیاسی- اجتماعی بریتانیا با یک تشتت روبهرو شد، هم اینکه خود انگلیسیها در یک دودستگی به سر میبردند. اگر به نتیجه رفراندوم نگاه کنید متوجه آرای بسیار نزدیک موافقان و مخالفان برگزیت میشوید، اما از سوی دیگر، سایر مناطق بریتانیا مانند اسکاتلند و ایرلند از همان ابتدا ساز مخالف خود را برای عدم خروج از اتحادیه اروپا کوک کرده بودند، لذا خانم می برای همراهی و هماهنگی مجدد با این مناطق نیاز به این انتخابات زودهنگام داشت. البته این نکته را نباید فراموش کرد که بهدلیل اقداماتی مانند کاهش اعتبارات پلیس در 6 سال صدارت وزارت داخلی انگلستان و تعدیل 200هزار نیروی پلیس، اکنون خانم می با مشکلاتی روبهروست و آقای کوربین هم در جایگاه مهمترین رقیب او گاهی از این عملکرد او در به وجود آمدن شرایط ناامنی امروز انگلستان نهایت استفاده را میکند. البته تفاوتهای آقای کوربین و خانم می از اساس با هم متفاوت است، چراکه آقای کوربین به دنبال دامن زدن به مسائل و مشکلات اقتصادی و امنیتی و همچنین نارضایتیهای طبقه کارگر سندیکاها دست میزند، اما خانم می بر استراتژی خروج از اتحادیه اروپا مانور میدهد. هرچند فارغ از این مساله بهطور کلی بریتانیا امروز با سه مشکل مهاجرت، تروریسم و بحرانهای اقتصادی روبهروست و همه احزاب در مساله انتخابات امروز سعی دارند با پیگیری این مسائل به جلب آرای بیشتری نائل گردند، اما نکته دیگری که باید گفته شود این است که اکنون خانم ترزا می و حزب محافظهکارش بهدلیل شرایط موجود انگلستان به نسبت از محبوبیت کمتری برخوردارند، از همین رو بسیار دور از ذهن است که می بتواند اکثریت قاطع پارلمان را در حمایت از خود برای مذاکرات برگزیت تا سال 2019 داشته باشد.
اما اگر به رقیب سنتی حزب محافظهکار یعنی حزب کارگر هم نگاهی داشته باشیم، نکته جالبی که وجود دارد این است که در پیشنهاد 19 آوریل، این حزب هم با انتخابات زودهنگام موافقت کرد. شما دلیل این موافقت را ناشی از چه عواملی میدانید؟ در ادامه هم وضعیت خود حزب کارگر و شخص آقای جرمی کوربین را با توجه به اینکه اکنون این حزب صاحب 229 کرسی پارلمانی است را برای تصاحب 97 کرسی دیگر جهت تشکیل کابینه در انتخابات پیش رو چگونه ارزیابی میکنید؟ چراکه خود کوربین هم با برخی اعضای حزب با مشی اشرافی اختلافنظر دارد.
درخصوص آقای کوربین و حزب کارگر، قبل از هر چیزی باید این نکته را یادآور شوم که در اروپا و نظامهای سرمایهداری، وقتی با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی روبهرو میشوند، سراغ اشخاص، افراد، اندیشهها و احزاب سوسیالیستی میروند که تشکیل اولین کابینه حزب کارگر در سال 1924 میلادی بعد از جنگ جهانی اول به رهبری آقای جان مکدونالد، تشکیل حزب سوسیالیست در فرانسه در سال 1936 میلادی تحت رهبری آقای لئون بلوم یا روی کار آمدن روزولت در سال 1933 در آمریکا با اندیشههای برابرخواهانه، نشانههایی از این مساله است. از همین رو دیدگاههای آقای کوربین در قالب شعارهایی مانند راهاندازی مجدد و گسترش اشتغال در صنایع پاییندستی، موجب جلبنظر اشخاص و افرادی که با اندیشههای کارگری بر سر کار هستند میشود و از این طریق به کسب نظر بیشتر دست میزنند، اما در راستای نکتهای که شما گفتید با اینکه اسم و جایگاه این حزب از درون اندیشههای کارگری است، اما برخی اعضای آن دارای مشی اشرافی هستند و قطعا قالب منش کارگری به معنای حضور صرف کارگر در این احزاب نیست. هرچند قالب باور این حزب در زمان بحرانهای اقتصادی، دولتی کردن منابع تولید و منابع ثروت است، اما در این راستا شکست مارین لوپن در فرانسه و آقای ویلدرز در هلند به نحوی یک سرخوردگی نسبی را در اندیشههای راست انگلیسی حزب محافظهکار هم بهوجود آورده است و همانطور که گفتم حوادث اخیر تروریستی لندن و منچستر هم تاثیرات سوء خود را در کاهش مجبوبیت خانم می و حزب محافظهکار داشته است که یقینا آقای کوربین از این مسائل حداکثر استفاده خود را میبرد. گرچه در راستای گفتههای شما، حزب کارگر و شخص کوربین با مشکلاتی همراه هستند، اما تیم برنامهریزی این حزب به دنبال هموار کردن شرایط هستند، بهخصوص که قشر مهاجر انگلستان که در زمان کابینههای حزب کارگر و در سایه سیاست درهای باز به این کشور وارد شدند، حمایت خود را از حزب کارگر دارند.
با توجه به گفتههای شما درخصوص آقای کوربین، آیا اندیشههای سوسیالیستی و ساختارشکنانه ایشان که بیشتر در شهرهای کوچک و روستاها مورد پذیرش است، در مقابل اندیشههای دست راستی خانم می، توان مقابله و رقابت را در انتخابات هشتم ژوئن خواهد داشت؟
حزب توری همانطور که شما گفتید یک حزب درباری بود و حزب ویگ یک حزب مردمی از طبقههای فرودست و میانه جامعه بود. از همین رو برتری طرفداری در جامعه همیشه با حزب ویگ که امروز حزب کارگر نمایندهای از آن است، بوده و چون حزب کارگر از زمان تونی بلر و گوردون براون به قدرت نرسیده است، اکنون در این خلأ چندساله قدرت، گروههای سنی جوان بین 15 تا 28 سال طرفدار پررنگ حزب کارگر هستند و همچنین در ترکیب سنی، رنج سنی بالای 65 سال هم طرفدار این حزب هستند و به همین دلیل خانم می در یک ثبات و هیمنه قدرت به سر نمیبرد. مضافا با توجه به اختلافاتی که با اسکاتلند و ایرلند به وجود آمده است به احتمال فراوان رأی اسکاتلندیها و ایرلندیها هم به سمت آقای کوربین تمایل پیدا کند و اینجاست که اندیشههای سوسیالیستی آقای کوربین توان تقابل را خواهد داشت، اما میزان موفقیت بسیار کمرنگ خواهد بود و با وجود نکات مطرحشده به نظر نمیرسد که حزب محافظهکار بازنده انتخابات باشد.
به سومین حزب بزرگ پارلمان بریتانیا یعنی حزب ملی اسکاتلند با 54 کرسی میرسیم؛ بعد از موفقیت چشمگیر این حزب در انتخابات پارلمانی پنجم می 2016 خود اسکاتلند و تصاحب 63 کرسی از 129 کرسی پارلمان این کشور، خانم نیکلا استورجن در جایگاه رئیس حزب و وزیر اول اسکاتلند در 13 مارس سال جاری تقاضای برگزاری مجدد همهپرسی استقلال این کشور را مطرح کرد که با موافقت پارلمان اسکاتلند در 28 مارس روبهرو شد. با توجه به اینکه اسکاتلندیها و ایرلندیها از مخالفان سرسخت برگزیت و خروج از اتحادیه اروپا بودند، آیا این دو به همهپرسی استقلال، بعد از انتخابات پارلمانی بریتانیا دست خواهند زد؟
مساله اسکاتلند علاوه بر تاثیرپذیری از شرایط داخلی، به همان اندازه هم متاثر از شرایط خارجی است. یعنی آلمان و فرانسه در جایگاه قدرتهای اتحادیه اروپا به صورتی کاملا پنهانی سعی در جدایی و استقلال اسکاتلند و عضویت آن بهصورت مستقل در اتحادیه اروپا هستند، اما مهمتر از این مساله، مشکل امروز کاپیتالیسم بریتانیا دستوپنجه نرم کردن با چالشهای عدیدهای است که بعد از آوریل 2019 دامن انگلستان را با جدایی رسمی خواهد گرفت. از همین رو به نظر میآید که این اندیشهها برای مقاومت در برابر مشکلات آینده باید یک بار دیگر مورد بازخوانی و بازتعریف قرار گیرد. بازخوانی و بازتعریفی که هم باید از بعد ریشهای صورت گیرد و هم از بعد شکلی و ساختاری، و یقینا اندیشههای راست کاپیتالیستی مانند دهههای 80 و 90 میلادی قدرتمند نیستند، اما اگر تلاشهای اتحادیه اروپا درخصوص استقلال اسکاتلند با همهپرسی مجدد به بار بنشیند، مطمئنا کاپیتالیسم انگلستان با بار مضاعفی غیر از چالشهای بعد از 2019 روبهرو خواهد شد. قطعا شرایط پیچیده امروز انگلستان در انتخابات پارلمانی بریتانیا که در صد سال اخیر این پیچیدگی بیسابقه بوده، نشانه مشکلاتی است که انگلستان به آن گرفتار است و یقینا از دل همین شرایط پیچیده و عدم پاسخگویی دولتهاست که جریانهای راست رادیکال و افراطی نظیر ترامپ بهوجود میآید یا در دل بحرانهای مشابهی که در سال 1929 میلادی و قبل از جنگ جهانی دوم شکل گرفت در اروپا نازیسم و فاشیسم بهوجود آمد که مطمئنا این اندیشههای راست رادیکال از بزرگترین تهدیدات دنیای کاپیتالیسم امروز است.
با توجه به گفتههای شما و در صورت بروز چنین مسالهای (استقلال اسکاتلند از بریتانیا) عواقب دیگر آن برای انگلستان چه میتواند باشد؟ بهویژه مساله سوء اقتصادی آن چیست؟
ما از دست رفتن بازارهای اروپایی را برای انگلستان بعد از برگزیت طرح نمودیم، اما با روی دادن این مساله (استقلال اسکاتلند، ایرلند و ولز) قطعا انگلستان بازار این منطقه را هم از دست خواهد داد و این میتواند برای حیات بحرانزده اقتصاد انگلستان در حکم یک تیر خلاص باشد. خانم می در یک شتابزدگی سیاسی سفرهایی را به اسکاتلند داشت تا بتواند مقامات را با خود و لندن همراه نماید، چراکه با عضویت اسکاتلند به اتحادیه اروپا، دیگر انگلستان نمیتواند با این کشور مراوده تجاری داشته باشد و همه پیمانهای مسافرتی، گردشگری و… را هم از دست خواهد داد و علاوه بر این مساله نکته دیگری را هم که باید مطرح کنیم این است که بعد از وقوع این شرایط، بسیاری از کارگران انگلیسی مجبور به بازگشت از سایر کشورهای اروپایی به انگلیس هستند و بناچار باید شغلهای خود را در آن کشورها از دست بدهند و خانم می در این راستا طی یک اظهارنظر رسمی اعلام کرد که انگلستان در یک فرصت چهارساله میتواند در کشور برای این افراد شغل ایجاد کند، لذا از اتحادیه در این خصوص تقاضای یک فرصت چهارساله را داشته است که اتحادیه اروپا در جواب نخستوزیر تنها به این کشور (انگلستان) در این خصوص، دو سال فرصت داده است؛ یعنی تا زمان رسمی جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا که به آوریل 2019 بازمیگردد.
فرانسه و آلمان بهعنوان رهبران اتحادیه اروپا از سیاست یک بام و دو هوای انگلستان درخصوص خروج این کشور از اتحادیه اروپا، مواضع قاطعی را اتخاذ کردهاند و همیشه اعلام داشتهاند که انگلستان یا باید به اتحادیه اروپا و تمام تعهدات و پیمانهای آن پایبند باشد یا اینکه بهطور کامل از اتحادیه اروپا خارج شود. شما دلیل اتخاذ اینگونه سیاستها از جانب اتحادیه اروپا بهویژه پاریس و برلین درخصوص لندن را ناشی از چه عواملی میدانید؟
انگلستان همواره خود را از قدرتهای برتر قاره سبز میدانسته، از همین رو هم همواره به دنبال کسب جایگاه اول اتحادیه اروپا بوده است، در نتیجه رقابت بسیار شدیدی را با فرانسه و آلمان بر سر حکمرانی بر اتحادیه این قاره سبز داشت. حالا با خروج انگلستان بسیاری از کشورها بهویژه فرانسه فرصت بسیار مناسبی برای پررنگ کردن نقش خود در اتحادیه دارند، مثلا آقای اولاند در یک سخنرانی در جواب اردوغان، اتحادیه اروپا را یک مجموعه مسیحی خواند که کشورهای غیر از آن حق عضویت در آن را ندارند و همچنین در پاسخ ترامپ درخصوص ناتو اعلام کرد که ما در پی ایجاد یک ناتوی جدید هستیم. این اتخاذ موضع از طرف پاریس و به طریق اولی از سوی برلین، از این روست که آنها اجازه بازی خوردن و بازی دادن اتحادیه اروپا را به دلیل قدرتی که گفتم، نمیدهند و اساسا به هیچ کشوری ازجمله انگلستان اجازه نخواهند داد تا سیاست یک بام و دو هوا را پیاده کند. به این دلیل که کشورهای دیگر اتحادیه اروپا به تاسی از انگلستان دست به خروج از اتحادیه اروپا میزنند، زیرا از یکسو با خروج از اتحادیه اروپا، قوانین دستوپا گیر آن (اتحادیه اروپا) را دیگر نخواهند داشت و از سوی دیگر با آن سیاست یک بام و دو هوایی که گفتید، سراغ مراودات سیاسی، اقتصادی و تجاری با سایر کشورهای اتحادیه اروپا خواهند رفت و این میتواند یک سم مهلک برای اتحادیه اروپا باشد، لذا قطعا اجازه چنین سیاستی را نه به انگلستان و نه به هیچ کشور دیگری نمیدهند و شاید انتخابات امروز بریتانیا فرصت و قدرت چانهزنی را در روند مذاکرات با اروپا بالا ببرد.
شرایط احزاب لیبرالدموکرات به رهبری تیم فارون با شکست سنگین در انتخابات مجلس عوام 7 می 2015 و کسب فقط 9 کرسی و همچنین حزب استقلال پادشاهی متحد با محوریت پل نوتال را در هشتم ژوئن چگونه میبینید؟
درخصوص لیبرالدموکراتها باید گفت حیات این حزب از همان ابتدا در گرو ائتلاف با محافظهکاران بوده است. البته شکست سنگین در 2015 که به کنارهگیری رهبر پیشین حزب آقای نیک کلگ انجامید وضعیت این حزب را در موقعیت انفعال قرار داه است و لذا این حزب هم در سایه این ناکامیها در هشتم ژوئن یقینا به دنبال بازگشت به دوران قبل از 2015 است. از سوی دیگر هم باید گفت که اساسا دستیابی به یک دولت غیرائتلافی در انگلستان بسیار سخت است، لذا خانم می هم برای تشکیل کابینه قدرتمند و کسب حداکثر قاطع کرسیهای پارلمانی نیازمند یک ائتلاف با حزب سنتی است که همیشه در همسویی با همدیگر قرار داشتند. بنابراین بعد از این سه حزب، لیبرالدموکراتها بهرغم شکست در انتخابات پارلمانی مجلس عوام با کسب فقط 9 کرسی باز هم میتوانند نقش ائتلافی خود را با محافظهکاران با همین کرسیهای کم داشته باشند، هرچند حزب کارگر هم در جلب ائتلاف این حزب تلاش خود را دارد، لذا حزب لیبرالدموکرات در کشاکش ائتلاف با این دو حزب میتواند جایگاه بهتری پیدا کند. اما حزب استقلال پادشاهی متحد چندان محلی از اعراب ندارد، بهخصوص که در پارلمان هم صاحب کرسی نیست.
با توجه به نکاتی که گفته شد، شما آینده اقتصادی انگلستان بعد از پایان روند کامل خروج از اتحادیه اروپا در سال 2019 را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا خطر ورشکستگی انگلستان را تهدید میکند؟ با این شرایط آیا لندن برای تولید بیشتر، ارزانتر و ایجاد اشتغال برای جمعیت 4میلیونی مقیم در کشورهای اتحادیه اروپا که باید تا پایان سال 2019 برای آنان در داخل بریتانیا ایجاد اشتغال نماید به کاهش ارزش پولی پوند دست خواهد زد، یا اینکه برای بقا به حمایت آمریکا و راهکاری مانند استقراض از واشنگتن، روی خواهد آورد؟ و فارغ از این دو راهکار، از دید شما آیا لندن چارهای جز استقراض خارجی یا کاهش ارزش پوند را برای ادامه حیات منهای اتحادیه اروپا دارد؟
اکنون مقامات انگلستان به این نتیجه رسیدهاند که خروج از اتحادیه اروپا بسیار زیانآور بوده است، چراکه با خروج کامل در سال 2019، انگلستان هم در قاره اروپا در یک انزوای سیاسی قرار میگیرد و هم بهواسطه لغو معاهدات و قراردادهای خود با اتحادیه اروپا بهشدت ایزوله خواهد شد، اما بهرغم این مسائل، خانم می در جایگاه نخستوزیر انگلستان، موظف به اجرای برگزیت و مقدمات خروج انگلستان از اتحادیه اروپا است. از بابتی نه توان و نه تمایلی برای کاهش ارزش پوند جهت تولید بیشتر و ارزانتر نیست، چراکه کارگر انگلستان بهشدت سطحی بالاتر از کارگر چینی یا مکزیکی دارد، لذا با کاهش ارزش پوند و درنتیجه درآمد کارگران، انگلستان خود را در دام اعتصابات هرروزه گرفتار میکند و از سوی دیگر، قطعا خانم می در شرایط اقتصادی کنونی هم، قصد استقراض خارجی را نخواهد داشت، چراکه از یک سو با خروج از اتحادیه اروپا، کشورها، موسسات و نهادهای اقتصادی این اتحادیه حاضر به همکاری با انگلستان نخواهند بود و از سوی دیگر، واشنگتن هم که خود را متحد جدید لندن معرفی میکند، در بستر شرایط امروز خود، توان اعطای وامهای کلان را نخواهد داشت، لذا انگلستان یا باید به سمت سیاستهای انقباضی و دولت کوچک پیش رود یا اینکه باید بهدنبال یافتن بازارهای جدید برای پر کردن اتحادیه اروپا باشد که سفرهای اخیر ترزا می با محور ایران هراسی برای انعقاد قراردادهای تسلیحاتی، نمونهای از این سیاستهاست و در آینده احتمالا میتواند نیمنگاهی هم به بازارهای آمریکای لاتین داشته باشد. البته این نکته را هم باید گفت که بازی کردن با پوند برای بورس لندن که بعد از نیویورک دومین بورس بزرگ جهان است، قطعا تاثیرات سوء شدیدی را بر این بورس خواهد گذاشت، لذا دولت و کابینه بسیار بعید است که بخواهد با پوند و پول ملی خود بازی کند. اما به نظر بهترین راهحل برای برونرفت از این چالشها ترکیب دولت کوچک انقباضی همراه با حرکت به سوی بازارهای جدید است.
پس از حادثه تروریستی 23 می در منچستر، به فاصله 11 روز در ساعات اولیه 4 ژوئن شاهد سه حادثه تروریستی دیگر به صورت همزمان در لندن بودیم، که این کشور را به یکی از امنیتیترین دوران خود که فقط با جنگ جهانی دوم قابل مقایسه است رسانده است. با توجه به چنین شرایطی که قطعا به سود خانم می و حزب محافظهکار بهشمار میآید، برخی تحلیلها متذکر این نکته بود که این حوادث تروریستی و شرایط امنیتی برنامهای از سوی خود حزب محافظهکار و خانم می است. شما وضعیت بیسابقه امنیتی و ارتباط آن را با انتخابات بریتانیا چگونه تحلیل میکنید؟
من بسیار بعید میدانم که برنامهریزی خاصی از سوی خانم می و حزب محافظهکار برای انجام عملیاتهای تروریستی درخصوص جلب آرای بیشتر و پیروزی در انتخابات امروز وجود داشته باشد، چون اکنون این شرایط ناامنیهای امروز لندن بهرغم ایجاد بستر مناسب برای رشد اندیشههای خانم می و حزب محافظهکار، عملا به ضرر آنها تمام شده است و همانطور که گفتم اقدامات خانم می درخصوص کاهش و تعدیل نیروهای امنیتی در دوران 6ساله قدرتش، امروز یکی از عوامل ایجاد ناامنیهای امروز از سوی رقبایش در انتخابات قلمداد میشود. اما فارغ از این مسائل، آنچه بسیار مهم است این است که انگلستان ظرف سه ماه گذشته شاهد سه حمله تروریستی بزرگ بوده است. هرچند نکته اینجاست که این حوادث تروریستی مهم برخلاف حوادثی که در فرانسه یا آلمان روی داد به شکلی سازمانیافتهتر روی داده بود، گرچه نوع وسایلی که در این حوادث مورد استفاده قرار گرفت، سلاحهای پیشرفته و جنگافزارهای مدرن نبود و حتی در برخی موارد از چاقو یا ماشین در حوادث تروریستی استفاده شده بود، اما این سلسله حملات تروریستی یک هشدار و تهدید جدی برای امنیت انگلستان در سایه تداوم این حوادث است، چراکه به نظر نمیآید حادثه چهارم ژوئن، آخرین حمله از این دست باشد.
خروج از اتحادیه اروپا پس از رفراندوم 23 ژوئن 2016 و مشکلات پس از آن، احتمال استقلال اسکاتلند و ایرلند، وضعیت ناپایدار و بههمریخته امنیتی ناشی از حوادث تروریستی، مباحث اقتصادی، اشتغال و ارزش پولی، تاثیرات نتایج انتخابات پارلمانی هشتم ژوئن و… مسائلی بودهاند که به تحلیل آن نشستیم، اما در پایان و در پرتو این مسائل، آینده بریتانیا را چگونه میبینید؟
من اعتقاد دارم بریتانیا در تقابل با مشکلات پیش رو، آینده سخت و پیچیدهای خواهد داشت و یقینا گذر از آن باید با برنامهریزی دقیق و انسجام کل مناطق بریتانیا صورت گیرد که یکی از اهداف برگزاری انتخابات پارلمانی هم همین بوده است، اما یقینا این شرایط، انگلستان را به مرز ازهمپاشیدگی و سرنگونی به معنای تاموتماش نخواهد برد و این کشور از چنان قدرتی در گذر از این مسائل و چالشها برخوردار است که میتواند به بازنگری، بازتعریف و بازسازی درست شرایط خود در داخل انگلستان و موقعیتش در اتحادیه اروپا و عرصه بینالملل، پس از برگزیت و انتخابات هشتم ژوئن دست یابد.