بنسلمان در نقش خروشچف
محمد بن سلمان، ولیعهد جاهطلب عربستان در ماههای اخیر به سوژه تحلیل بسیاری از رسانههای جهانی و منطقهای بدل شده است.
به گزارش اقتصادنیوز در همین زمینه هفتهنامه تایم جزئیات بیشتری از سفر بنسلمان به آمریکا را منتشر کرد. وقتی بنسلمان آمریکا را ترک کند، عملا از ۵ ایالت بهعلاوه تعدادی از مناطق و محلات کلمبیا دیدار کرد، با ۴ رئیسجمهور ملاقات و با تعدادی از شرکتها هم گپ و گفتهایی برای سرمایهگذاری داشته است. گویی محمدِ جوان پهلو به پهلوی نیکیتا خروشچف، رهبر سابق شوروی زده است که با یک توپولف ۱۱۴ حدود ۱۳ روز در آمریکا گشت تا چهرهای انسانی از خطرناکترین دشمن آمریکا یعنی شوروی ارائه کند.
محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، از معدود شاهزادهها و ولیعهدهایی است که در ۳۲سالگی بخت یارش بوده و توانسته در مدت محدودی که سر کار بوده گامهای بزرگی بردارد و تحولات بزرگی را حداقل در کشورش رقم بزند. مجله تایم در شماره ۱۶ آوریل ۲۰۱۸ در گزارشی به قلم «کارل ویک» روایت مفصلی از تور منطقهای بنسلمان به آمریکا نوشته است. «ویک» مینویسد وقتی این شاهزاده جوان آمریکا را ترک کند عملا از ۵ ایالت به علاوه تعدادی از مناطق و محلات کلمبیا دیدار کرده؛ ۴ رئیسجمهور را ملاقات کرده؛ از ۵ روزنامه دیدار و با آنها مصاحبه کرده و با تعدادی از غولها و شرکتهای بزرگ هم گپ و گفتهایی برای سرمایهگذاری داشته است. گویی محمد جوان پهلو به پهلوی نیکیتا خروشچف، رهبر سابق شوروی، زده است که در سپتامبر ۱۹۵۹ با یک توپولف ۱۱۴ حدود ۱۳روز در اطراف آمریکا سفر کرد تا چهرهای انسانی از خطرناکترین دشمن آمریکا یعنی شوروی بهجهان ارائه دهد. چنین به نظر میرسد که ولیعهد هم خروشچف را الگوی خود قرار داده تا با سفر به آمریکا چهرهای انسانی از وهابیت خشن سعودی ارائه دهد.
بنسلمان اما سوار بر بوئینگ ۷۴۷ بود که «فیامانالله» (در پناه خدا) به عربی و انگلیسی بر در کابین خلبان حک شده است. پادشاهیای که ضرورتا ادارهاش میکند- بهعنوان نماینده «مشت آهنین» پدر۸۲ ساله و ناتوانش- معرف «دوستی دشمن نما» است. سفر او به آمریکا که یک هفته طولانیتر از خروشچف است سفری طول و دراز است؛ زیرا آمریکاییها به کشور او بیاعتمادند: براساس جدیدترین نظرسنجی گالوپ، ۵۵ درصد از آمریکاییها نگرشی منفی به عربستان دارند. در دهه ۷۰، سعودیها تحریم نفتیای که موجب شد آمریکاییها بهخاطر سوخت معطل بمانند را مهندسی کردند؛ در دهه ۹۰ نیروهای آمریکایی به صحرا زدند تا سعودیها را در جنگ اول خلیجفارس نجات دهند و وقتی خانوادههای آمریکایی در پاییز ۲۰۰۱ طرحهای ایمنی اضطراری را مورد استفاده قرار دادند، دقیقا پس از آن بود که حملات تروریستی از سوی یک عرب سعودی به نام «بن لادن» ترتیب داده شده بود، حملهای که ۱۵ نفر از ۱۹ تروریست آن سعودی بودند.
در هتلی که بنسلمان در آن اقامت دارد- دستار از سر برداشته و لباسی تشریفاتی به تن دارد و عبای خود را روی دست دستیارانش انداخته- نمیتوان سوالی در مورد خلعسلاح پرسید. در هر حال، تحول فوری و سریعی که او دنبال میکند کل برنامه سفر او را پوشش میدهد: او میخواهد به آمریکاییهای بدبین طرحی وسوسهانگیز و پرخطر برای نوسازی عربستان ارائه دهد و به این ترتیب، تاکید بیشتری روی اولویتهای خود در خاورمیانه داشته باشد. ظرف سه سالی که پدرش بر تخت نشسته است، بنسلمان بهشدت کنترل خود بر مراکز قدرت اقتصادی و امنیتی این پادشاهی را تحکیم کرده است. او نوسازی و آزادسازی آرامی را مطرح کرده و جنگ نیابتی با ایران را در سراسر منطقه شدت داده و این موجب بحرانی انسانی در یمن شده است. برخی میگویند بنسلمان در رقابت با ایران و سایر رقبا به ضرورت اصلاح و نوسازی ساختار سیاسی و اقتصادی کشورش پی برده و سفر او به آمریکا و جذب سرمایهگذاران در همین راستا قابل ارزیابی است. او درصدد است تا اقتصاد کشورش را از نفت برهاند و اقتصاد کشورش را برای آینده پسانفتی متنوع سازد.
اگر برنامهاش کارگر افتد، انقلاب احتمالی سلمان میتواند یکی از عقبافتادهترین کشورهای استبدادی در جهان را از یک صادرکننده صرف نفت با ایدئولوژی تروریستی به نیرویی برای پیشرفت و تحول در جهان تبدیل کند؛ اما در خاورمیانه یک «اما» وجود دارد: اینکه تغییرات ناگهانی اغلب پایان بدی دارند و زنگ هشدار در مورد اقدامات ولیعهد در داخل و خارج به صدا در آمده است. او در مورد برنامههای خود در کشوری سنتی و استبدادی دست به یک قمار بزرگ زده است. «چاس. دابلیو فریمن»، سفیر سابق آمریکا در ریاض در دوران جورج بوش، میگوید: «او جوان جاهطلبی است که میخواهد رفتاری تهاجمی داشته باشد و به جد هم بهدنبال تحکیم قدرت خود است.»
او میافزاید: «اما سرعتی که او در انجام و پیشبرد برنامههایش دارد او را بسیار آسیبپذیر میسازد؛ برنامههایی که به راستی رادیکال است.»
طی مدت ۷۵ دقیقهای که او در هتل پلازای شهر نیویورک با «تایم» سپری کرد، بمبهای سعودی همچنان بر سر یمنیها میریخت؛ وبلاگنویسهای سعودی در زندان بهسر میبرند و ۳ نفر از هر ۴ شهروند سعودی هنوز چک حقوق از این پادشاهی دریافت میدارند؛ کشوری که خارجیان فقیر ۸۴ درصد از مشاغل واقعی را در دست دارند. اما حاکم آن سرزمین گویی از این جهان نیست و با این جهان بیگانه است. این حاکم جوان که روی صندلی قهوهای رنگی نشسته شبیه به یک جوان دانشگاهی است؛ پسری که گویی همه چیز برایش مهم است. بنسلمان تا حد زیادی دنبال پول و سرمایه خارجی است؛ عناصری که برای چشمانداز ۲۰۳۰ او بس مهم است. چشمانداز ۲۰۳۰ وعده داده که جامعهفئودالی را با جهان پیرامونش آشتی دهد. قیمتهای رو به کاهش نفت و تقاضاهای اقتصادی و اجتماعی در جامعهای که جمعیت جوانش درحال انفجار است مستلزم اصلاح اقتصادی است. ولیعهد جوان برای قدرت و ثروتی که بهدست آورده نیازمند کمک بیرونی است.
این مساله تا حدی به این خاطر است که سعودیها خودشان در برابر تغییر مقاومت میورزند. صحرای فقیری که یک قرن پیش کویری بود با چند دهه تغییر به ثروت نفت دست یافت. بنسلمان در مورد نسل پایهگذار یا پدران بنیانگذار کشورش میگوید: «خیلی سخت است که آنها را متقاعد سازیم که باید کاری صورت گیرد زیرا آنچه ۶۰،۵۰ سال پیش در دوران آنها رخ داد همانند آن چیزی است که در ۴۰۰- ۳۰۰ سال گذشته در آمریکا رخ داده است.» اما فرق شاهزاده جوان با نسل کهنسال در این است که او در این قرن و در زمانهای جدید پا به دنیا گذاشته و بالیده است. ۷ نفر از هر ۱۰سعودی جوانتر از او هستند. بنسلمان میگوید: «چشمان ما بر چیزی متمرکز شده که در حال از دست دادنش هستیم.» دلیل دیگر این است که آنچه او پیشنهاد میدهد بهطور بالقوه بیثباتکننده است. بنسلمان از جدا کردن کشورش از وابستگی به نفت میگوید اما همزمان میخواهد دیگر صادرات مهم این پادشاهی را هم اصلاح کند: بنیادگرایی مذهبی که موجب تقویت القاعده، داعش، طالبان و دیگر گروههای تروریستی برای چندین دهه شده است. او به تایم میگوید: «ما معتقدیم آنچه در برخی کشورها از جمله در عربستان انجام میگیرد اقدامی برخاسته از اسلام نیست، بلکه اقدامی از سوی مردمی است که اسلام را مصادره کردهاند.»
با این حال، ولیعهد جوان از ماه سپتامبر به این سو دهها روحانی و عالم اسلامی را که رویکردی غیرخشن داشتند، زندانی کرده بهگونهایکه مقامهای سابق و فعلی آمریکا را دچار تردید کرده که آیا سخن او از اصلاحات به راستی اصلاحات است یا پوششی است برای سرکوب مخالفان. یکی از مقامهای ارشد و سابق کاخ سفید میگوید: «امروز مردمان زیادی در عربستان به ویژه در میان جوانان حس بهتری از کشورشان دارند اما مردم رنج کشیدهاند و سرکوب سیاسی کم نشده است. این اصلاحاتی دموکراتیک نیست.» در آمریکا، بنسلمان حامیانی مهم یافته است. از جمله این حامیان ترامپ و دامادش جرد کوشنر هستند. پرزیدنت ترامپ نهتنها ائتلافی سفت و سختتر با این پادشاهی را دنبال میکند و این کشور را سدی در برابر نفوذ ایران میپندارد، بلکه روی شخص بنسلمان هم سرمایهگذاریهای زیادی انجام داده و توییتهای حمایت انگیزی از وی منتشر میکند. اگر حمایتهای کاخ سفید برای حمایت از اصلاحات ولیعهد مفید بود، او رنج سفر به واشنگتن، بوستون، نیویورک، سیاتل، دره سیلیکون، بورلی هیلز و دالاس را بر خود هموار نمیکرد. سوال این است که آیا دیگران هم خریدار آن چیزی هستند که واشنگتن روی کاغذ آورده است.
«آرون دیوید میلر»، یک مقام سابق و قدیمی در وزارت خارجه که اکنون در مرکز وودرو ویلسون مشغول است، میگوید: «آیا این یک اقدام هوشمندانه از سوی جوانی است که میداند کشورش باید تغییر کند؛ اما میخواهد کنترل اقتدارگرایانه و سفت و سخت هم در داخل داشته باشد یا این تحولی است که اساسا برداشت آمریکا از عربستان سعودیرا تغییر خواهد داد.» این مقام سابق وزارت خارجه میافزاید: «وقتی در وزارت خارجه بودم دعا میکردیم که رهبری مانند او سر کار بیاید؛ اما از آرزوی چیزی که نمیخواهید به هوش باشید.»