زمزمه های کاندیداتوری سردار سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری
فعال سیاسی اصولگرا گفت: قالیباف حیف شد. مشاوران ضعیف و خودخواه همواره آقای قالیباف را نزدیک انتخابات ذبح کردند. اگرچه متأسفانه آقای قالیباف نیز قدر خودش را نمیداند.
اصولگرایان مدعی هستند که از شیخوخیت عبور کردهاند؛ اما آنها با ساختار شبه حزبی نیز فاصله زیادی دارند. بعد از آنکه بزرگانی همچون ناطقنوری چهار گوشه سیاست را بوسیدند و کنار رفتند و آیتالله مهدوی کنی و حبیبالله عسگراولادی دارفانی را وداع گفتند؛ جریان نواصولگرا صحنه گردان این اردوگاه سیاسی شد. به طور مشخص از سال 92 تا 96 آنها با محوریت حدادعادل نظامات انتخاباتیشان را طراحی کردند و پشت سرهم شکست خوردند. شاید بتوان چنین گفت که هرچند اصولگرایان از شیخوخیت خود را جدا کردند اما به تصمیمات سلیقه ای مُکلاها مبتلا شدند.
حسن بیادی می گوید: حدادعادل اولین کسی بود که مجلس را در مقابل دولت ذلیل کرد و ای کاش در حوزه فرهنگ می ماند و وارد سیاست نمی شد؛ چراکه اصلا موفق نبود. وی معتقد است: اصولگرایان بزرگانی همچون ناطقنوری را دارند اما تا نبض کار دست تمامیت خواهان است، او پا به عرصه نمی گذارد.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با حسن بیادی را در ادامه بخوانید.
آقای حدادعادل در مدیریت جریان اصولگرا از سال 92 به بعد محوریت خاصی داشت، اما همواره بازنده بود؛ به نظرتان او سیاست ورز خوبی است؟
معتقدم آقای دکتر حدادعادل در جایگاه فرهنگی و اجتماعی بسیار فرد مؤثر، اخلاقی، ارزشمندو متدینی هستند؛ اما متاسفانه در سیاست و مدیریت جریان اصولگرا اصلا موفق نبودهاند. آقای حدادعادل اولین کسی بود که مجلس را در مقابل دولت ذلیل کرد. یعنی قدرت لازم را برای ریاست مجلس نداشت و دولت احمدی نژاد بر مجلس هفتم مستولی شد؛ تا جایی که احمدی نژاد به اندازه یک کتاب کوچک لایحه بودجه را به مجلس ارائه داد. یعنی احمدی نژاد هر کاری خواست کرد و مجلس نیز هر کاری می خواست نتوانست مقابل او انجام دهد.
اما یکی از بزرگترهای جریان اصولگرا امروز آقای حدادعادل است.
خیر، این طور نیست و این نظر شماست.
چه کسی به نظر شما امروز بزرگ جریان اصولگرا است؟
آقای ناطق نوری قدرتمند است اما چون آدم های تمامیت خواه وجود دارند او پا به عرصه سیاست نمی گذارد.
یعنی آقای ناطق منتظر است که دوباره او را برای ورود به عرصه سیاسی دعوت کنند؟
خیر، چندین مرتبه ایشان را دعوت کردند اما مؤثر واقع نگردید او می گوید تمامیت خواههان دنبال منافع خود هستند، نه تأمین منافع جامعه.
سال 92 وقتی آقای مهدوی کنی با نامزدهای اصولگرا در آخرین روز تبلیغات ریاست جمهوری تماس گرفت، جواب تلفن او را ندادند، یعنی آقای ناطق چنین تجربه ای را می بیند و وارد نمی شود؟
بله، سال 92 نامزدهای انتخاباتی می دانستند، نقشه چیز دیگری است. باندها نقشه می ریزند، اگر نقشه نبود، آقای روحانی واقعا متعلق به جناح چپ است؟ نظرات ایشان را در حوادث گوناگون دیدهایم اما چه طور از جناح چپ سر در می آورد؟ این نشان می دهد بین باندهای اصولگرا و اصلاح طلب یک نقشه ای وجود دارد.
از دیگر شخصیت هایی که امروز در جریان اصولگرا می خواهد محور تحرکات سیاسی باشد، آقای رئیسی است. برخی معتقدند او می خواهد برای برای انتخابات مجلس تلاش کند، به نظر شما اگر او از تهران به جای آقای حدادعادل سرلیست شود، توفیقی به دست خواهد آورد؟
من زمان انتخابات ریاست جمهوری گفتم قانون می گوید نامزد انتخابات ریاست جمهوری باید رجل سیاسی و مذهبی باشد. حالا سئوال اینجاست که مگر میشود یک قاضی و یا مسئول 38 ساله دستگاه قضا، رجل سیاسی باشد؟ از طرفی رجل مذهبی را تعریف نکردیم، آیا کسی که رجل مذهبی است باید رسائل و مکاسب خوانده باشد؟ با این تعریف آقای احمدی نژاد کجا رجل مذهبی است؟ او حتی رجل سیاسی هم نبود، چون در جایگاه شهردار تهران قرار داشت. اما با این وجود برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری تأیید صلاحیت شد. در مقابل خیلی ها هم رجل سیاسی و هم رجل مذهبی بودند، توانایی های لازم را هم داشتند اما از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت نشدند، این نشان می دهد، باندهایی هستند که تعیین می کنند چه کسانی بیایند و چه کسانی نیایند. چه کسانی در کدام جناح قرار بگیرند.
آقای رئیسی در مجموع شاید در انتخابات مجلس موفق شود، چون در انتخابات مجلس در تهران لیستها رأی می آورد اما قبلا هم گفتم کسانی که آقای رئیسی را برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری گول زده و جلو انداختند، این کارشان از سر دوستی و مودت نبود بلکه از سر دشمنی و حسادت بود. آقای رئیسی در مجلس خبرگان جایگاه تأثیرگذاری دارد و آینده روشنی داشت اما عده ای خواستند او را تخریب کنند. امروز هم کسانی که به آقای رئیسی برای ورود به انتخابات مجلس شورای اسلامی اصرار می کنند هدفشان این است که او را خُرد و کوچک کنند. در واقع یک توطئه است اما خود آقای رئیسی حواسشان به این نوع تخریب ها نیست.
اگر آقای رئیسی وارد مجلس شود برای ریاست مجلس می تواند شانسی داشته باشد؟ یا تجربه آقای عارف برای او تکرار می شود که با آرزوی کسب کرسی ریاست مجلس پا به انتخابات گذاشت اما حتی به کرسی ریاست کمیسیون هم نرسید؟
بستگی به اکثریت مجلس دارد. اگرچه شخصا روحانیون را بیشتر از افراد شخصی قبول دارم که رئیس قوه شوند. با این وجود از سر دلسوزی می گویم آقای رئیسی وارد انتخابات مجلس نشود، خیلی بهتر است.
آقای قالیباف بعد از انتخابات ریاست جمهوری صحبت از نواصولگرایی کرد اما تحویل گرفته نشد و خیلی بزرگان جریان اصولگرا نخواستند سخنان آقای قالیباف را بشنوند، چرا؟
خیلی از بزرگان اصولگرا آقای قالیباف را قبول ندارند؛ اما آقای قالیباف فکر می کند آنها او را قبول دارند. آقای قالیباف از اول نباید در عرصه انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا می کرد. او جایگاه اجرایی و جهادی خودش را به خاطر انتخابات ریاست جمهوری از بین برد. مستقیم به او گفتم «اگر یک نفره حضور پیدا کنید، شانس رأی آوردن شما خیلی بیشتر می شود؛ اما اگر دیدید کسان دیگری از جناح اصولگرا می خواهند به صحنه انتخابات بیایند، انصراف دهید».
آیا آقای قالیباف نواصولگرایی را مطرح کرد که به قول شما باندها را کنار بزند؟
نواصولگرایی شوخیای بیش نیست. اصول یعنی ستون، اصلاح یعنی فروع. نواصولگرایی یعنی چه؟ یعنی ستون های فکری خودمان را عوض کنیم؟ خیر صحبت آقای قالیباف یعنی فقط اسم را عوض کنیم اما رفتارها را عوض نکنیم. با اسم عوض کردن که مشکلی حل نمی شود چون همان آدم ها می مانند. اما می توان گفت اصولگرایی باید بماند ولی تمامیت خواهان و کسانی که دائم شکست خوردهاند کنار بروند تا نیروهای رشد یافته براساس یک حرکت اقناعی جلو بیایند و کارهای سیاسی را دردست بگیرند تا ساختار درست شود. بدانید تا ساختار درست نشود 100 اسم دیگر همچون نواصولگرایی را هم رواج دهیم، باز نتیجه اش همین می شود که هست.
آقای قالیباف هفته آخر مانده به انتخابات و بعد از مناظره سوم استعفا داد.
انصراف در آن زمان دیگر به درد نمی خورد، بعد از این همه هزینه های گزاف. معتقدم چنین انصرافی برای آقای قالیباف سرشکستگی بود. در واقع باندهای متصل به قدرت و ثروت از آقای قالیباف خواستند که کنارگیری کند.
اگر آقای قالیباف تا انتها می ماند برایش بدتر نبود؟
خیر، نهایتا رأی نمی آورد. رأی نیاوردن بهتر از این انصراف بود.
آقای قالیباف می گوید من ایثار کردم.
ایثار از جیب چه کسی؟ آقای قالیباف می دانست و خبر داشت کسان دیگری از جریان اصولگرایی دارند می آیند، از طرفی علیرغم اینکه مشاورین ایشان از نظرسنجی ها خبر داشتند اما نظرسازی ها را برای فعالیتهای انتخاباتی به او ارائه می دادند.
یعنی آقای قالیباف قبل از فروردین 96 می دانست که آقای رئیسی دارد وارد صحنه انتخابات می شود؟
دو ماه قبل از انتخابات که می دانست.
یک نامه ای به جمنا زد که انصراف می دهد، اما همچنان او را در صحنه نگه داشتند؟
این نشان می دهد جمنا شکست خورد و تمامیت خواهان آقای قالیباف را بازی دادند و از لحاظ مادی و معنوی از ایشان سوء استفاده نمودند.
شما به آقای رئیسی توصیه کردید که وارد انتخابات مجلس آینده نشود، به آقای قالیباف نیز چنین توصیه ای می کنید؟
من فکر نمی کنم آقای قالیباف خودش را بتواند در جایگاه نمایندگی مجلس تعریف کند چون روحیه شخصی آقای قالیباف اجرایی است نه تقنینی.
برخی وقتی رفتارهای آقای قالیباف را می بینند معتقدند او به فکر نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 است، نظر شما چیست؟
با این شرائط حتما موفق نخواهند بود و شانسی نخواهند داشت. دو دوره گذشته هم از طرق مختلف به ایشان گوشزد شد ولی گوش نکردند. الان هم می گویم که باید تغییر روش دهند. واقعا شخصیت آقای قالیباف حیف شد. مشاوران ضعیف و خودخواه همواره آقای قالیباف را نزدیک انتخابات ذبح کردند. اگرچه متأسفانه آقای قالیباف نیز قدر خودش را نمی داند. اگر قدر خودش را بداند نواصولگرایی را از خودش شروع می کند. به عبارت دیگر آقای قالیباف در کار سازمانی خودش باید تحول ایجاد کند.
براساس تجربه آقایان محسن رضایی و قالیباف این تحلیل وجود دارد که شخصیت های با سابقه نظامی گری در انتخابات ریاست جمهوری شانسی برای پیروزی ندارند، نظر شما چیست؟
من هم این نظر را قبول دارم. اصلا براساس دیدگاه بین المللی وقتی فردی باسابقه نظامی سرکار می آید دولت نظامی تشکیل می دهد، این دیدگاه آثار منفی در حوزه سیاست خارجی برای آن دولت رقم خواهد زد.
قبل از آنکه فضای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم شکل بگیرد، صحبت می شد که احتمالا حاج قاسم سلیمانی وارد این عرصه شود اما او نامه ای نوشت و ضمن رد این مسئله گفت سرباز انقلاب است …
این هم از آن حرف هایی بود که برای حاج قاسم سلیمانی درست کردند اما نامه او نشان داد که خیلی عاقل است و توطئه ها را می شناسد.
برخی می گویند حاج قاسم سلیمانی اگر در انتخابات ریاست جمهوری 1400 به میدان بیاید شانس اول پیروزی است، نظر شما چیست؟
آقای سلیمانی که نه فقط برای ایرانی ها بلکه برای جهان اسلام عزیز است. دشمنان همیشه با کوبیدن و حملههای سنتی یک شخصیت را از جایگاه خودش خارج نمی کنند، بلکه گاهی اوقات با تعریف این کار را انجام می دهند. به قول این روایت نورانی و اخلاقی که می فرمایند «مَنْ مَدَحَکَ فَقَدْ ذَبَحَکَ» یعنی وقتی تعریف بی جا از کسی می کنند به تحقیق او را بی آبرو می کنند. کسانی که چنین تعریفی از حاج قاسم سلیمانی می کنند از سر مودت و دوستی نیست از سر دشمنی است وگرنه حاج قاسم سلیمانی در این قالب ها قرار نمی گیرند و قدر خودشان را می دانند؛ همچنان که همیشه فرمودند سرباز انقلاب و رهرو راه شهدا هستند. دعا می کنیم خدا او را حفظ و باسربلندی برای ما نگه دارد.
یعنی حاج قاسم سلیمانی وارد انتخابات ریاست جمهوری 1400 نمی شود؟
من فکر نمی کنم.
یک روایتی است که می گویند سال 81 که داشت لیست آبادگران برای دومین دوره انتخابات شوراهای شهر تهران بسته می شد احمدی نژاد از فرصت استفاده کرد و رفقای خودش را در فهرست قرار داد. گفته می شود آقای بیادی را کسی نمی شناخت اما احمدی نژاد باعث شد که آقای بیادی نامش در فهرست قرار گیرد و 10 سال عضو شورای شهر تهران شود، آیا این طور بود؟
اصلا این طور نیست. آقای احمدی نژاد از طرف شورای هماهنگی نیروهای انقلاب برای ساماندهی نیروهای این جریان در دومین دوره انتخابات شورای شهر تعیین شده بودند. چرا امروزه پشت سر او غیبت می کنند، اگر خودشان عُرضه و جرأت داشتند، این کار را به آقای احمدی نژاد محول نمی کردند چون کار مشکل و پرمخاطره ای بود. در زمانی انتخابات شورای شهر دوم برگزار شد که هیچ کسی حاضر به کاندیداتوری نبود. والا تمامیت خواهان اجازه نمی دادند امثال ما ورود پیدا کنیم. آقای احمدی نژاد برای شکل گیری شورای دوم خیلی زحمت کشید.
شما رفیق آقای احمدی نژاد بودید که نامتان در فهرست آبادگران قرار گرفت؟
خیر، اصلا آقای احمدی نژاد را نمی شناختم. هر گروهی آدم هایی را به شورای هماهنگی نیروهای انقلاب معرفی کرد، نمی دانم چه کسی من را به این شورا معرفی کرد. یکی از رفقا در بسیج به من گفت «آقای احمدی نژاد را می شناسی؟» گفتم «خیر»، گفت «دنبال شما می گردد». من پیش آقای احمدی نژاد رفتم، او گفت «اسم شما را بعضی دوستان به ما دادند و ما نیز بررسی کردیم دیدیم ظرفیت عضویت در شورای شهر را دارید، می پذیرید، نام شما در لیست شورای شهر تهران باشد؟» من هم قبول کردم اما اواسط کار کنار رفتم.
همین باور که «تمامیت خواهان رفقایشان را در لیست آبادگران شورای شهر گذاشتهاند»، به من هم دست داد. به آقای احمدی نژاد گفتم «نمی خواهم بیایم»، گفت «چرا؟» گفتم «تعداد زیادی با شما هستند و باندی آمدهاند؛ من تنها نمی توانم کار کنم. تا رفیقم در لیست آبادگران قرار نگیرد، من هم نیستم». گفت «رفیق شما کیست؟» من هم آقای کاشانی را معرفی کردم. در مجموع آنقدر آن انتخابات مخاطره آمیز بود که نظر من را پذیرفتند و یکی از دوستان شان را حذف کردند و نام آقای کاشانی را در لیست گذاشتند. ایشان هم رای خوبی آوردند. فکر کنم نفر ششم شدند.
آقای احمدی نژاد وقتی ریاست جمهوری را تحویل داد سه سالی سکوت کرد، اما از ابتدای سال 95 سکوت را کنار گذاشت و تحرکات سیاسی خود را کلید زد. شهریور ماه 95 بود براساس توصیه رهبر انقلاب از ورود به عرصه انتخابات نهی شد اما با این وجود فروردین 96 برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد، با این توجیه که آمده تا تضمیمی باشد برای تأیید صلاحیت بقایی. اما خیلی ها می گویند که احمدی نژاد کسی نیست که خودش را برای کسی هزینه کند …
برعکس برای همگان ثابت شده است که احمدی نژاد خودش را برای دوستانش هزینه می کند. حتی دیده شده که احمدی نژاد اگر حقی ضایع شده باشدخودش را برای یک کارگر هزینه می کند. این از ویژگی های شخصی آقای احمدی نژاد است.
وقتی رهبر انقلاب آقای احمدی نژاد را به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب کردند برخی می گفتند «این یک پیام به احمدی نژاد بود تا بداند تلاش می شود او درون حاکمیت بماند بنابراین باید قدردان باشد»، اما چرا احمدی نژاد دنبال ساختارشکنی است؟ اینکه گفته می شود احمدی نژاد می خواهد اپوزوسیون نظام باشد تا شخصیت خود را بازسازی کند؛ قبول دارید؟
من از کسانی بودم که در رئیس جمهور شدن آقای احمدی نژاد موثر بودم اما به خاطر یکسری مسائلی که همین الان اتفاق می افتد و من بعد از انتخابات سال 84 پیش بینی می کردم، مسالمت آمیز از همراهی او کنار رفتم. اما همکاری هایم به صورت انتقادهای سازنده و پیشنهادهای سازنده وجود داشت و او هم همیشه بزرگواری می کرد و من را می پذیرفت. من همیشه نقادم و او نیز می داند که من از روی صدق انتقاد می کنم.
آقای احمدی نژاد ذاتا قابل پیش بینی نیست اما باصداقت، پاک و ساده زیست است. یک نکته ای که او دارد و خیلی ها ندارند واقعا دلش برای وضعیت فعلی مردم می سوزد اما روش دلسوزی اش برای مردم صحیح است یا نیست جای بحث دارد. مثلا در شهرداری وقتی او را انتخاب کردیم پشیمان نبودیم چون ظرف شش ماه روحیه و نظر مردم نسبت به مدیریت شهری عوض شد. او کار عمرانی نکرد اما بیشتر کار فرهنگی و اجتماعی انجام داد. یادم است وقتی آقای حدادعادل در انتخابات مجلس هفتم رأی آورد سه جا گفت «ما هم مانند شهرداری و شورای دوم باید خوب کار کنیم تا دل مردم را به دست بیاوریم تا بتوانیم جامعه را هدایت کنیم».
با همه این صحبت ها چرا احمدی نژاد امروز می خواهد اپوزوسیون نظام شود؟
به شوخی همیشه گفتهام که احمدی نژاد هنوز نصفش توی زمین است. یعنی احمدی نژاد ناشناخته است، ظرفیت های والایی دارد اما نتوانستند از او خوب استفاده کنند. مگر درباره ولایی بودن احمدی نژاد شکی وجود دارد؟ اما باندهای قدرت و ثروت چه کار می کنند؟ بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 جلسهای برای بررسی اتفاقات بوجود آمده در محضر رهبر معظم انقلاب تشکیل شد و از طرف هر کاندیدایی چند نماینده در آن جلسه حضور یافت. من از طرف آقای رضایی در آن جلسه حضور داشتم. آقا فرمودند «زمان دولت آقای هاشمی و زمان آقای خاتمی چند حکم حکومتی دادم که به درخواست و اصرار روسای جمهور وقت صورت پذیرفت، اما زمان آقای احمدی نژاد حکم حکومتی استفاده نکردم».
از آن جلسه یک ماه نگذشته بود که که کاری کردند احمدی نژاد اقداماتی انجام دهد که حضرت آقا بدون درخواست و اصرار دولت دو حکم حکومتی دادند! هیچ کس اینها را نمی نشیند تحلیل کند که چرا این اتفاق افتاد. اینها همه باید تحلیل شود، آقای احمدی نژاد را نمی شود با یک پارامتر قضاوت کرد. الان هم او اعتراض دارد، خب به اعتراضش پاسخ دهند. او می گوید من وقتی از رئیس قوه قضائیه شکایت دارم به چه کسی باید شکایت ببرم؟
پس شما می گویید احمدی نژاد هیچ کج روی و انحرافی ندارد؟
نمی گویم ایشان مشکل ندارد. می گویم همه جوانب را باید دید و برای همه یکسان قضاوت کرد. مثلا وقتی آقای روحانی صحبت از رفراندوم می کند چرا به او اعتراض می کنند؟ به همان دلیل به احمدی نژادهم اعتراض می کنند اما کسی به دنبال اصلاح امور نیست.
ظاهراً همانطور که قبلاً عرض کردم بعضی از طراحی این اختلافات سود می برند. در حالی که همه می دانیم که مثلاً رفراندوم بدون وجود احزاب فایدهای ندارد. آیا کسی از سران قوای سهگانه مشاهده کرده و یا شنیدهاید در مورد استقرار احزاب فراگیر و مؤثر مطلبی و یا حرکتی جدی انجام داده باشند؟ و یا برای رفع مشکلات در رابطه با معضلات و مشکلات پیش روی اسقرار عدالت اجتماعی کاری کرده باشند؟ در حالی که عدم شایسته سالاری در مدیریتهای اجرایی به شکل اتوبوسی و بعضا خانوادگی، وجود مدیریتهای جزیرهای و عدم استفاده و استقرار مدیریت یکپارچه، فساد مشهود در بعضی ادارات مانند تامین اجتماعی، بعضی از بانک هایی با سیاست و برنامههای شبیه قمارخانه و لاتاری، بانک مرکزی مستأصل، اداره مالیاتی بی رحم و ثبت اسناد و شهرداری و “قص علیهذا” موضوعاتی هستند که میتوانند باعث نابودی یک کشور باشند آیا حرکتی انجام شده واقعاً عُرضه پائین آوردن گرانی های بی رویه و ظالمانه را دارند و یا اینکه فقط اظهار تاسف می کنند؟ اما نظر حقیر این است که اصلاً برایشان مهم نیست؛ به قول معروف می توان “از اثر پی به مؤثر برد”.